گفت‌وگو با فریدون فرهودی؛ فیلمنامه نویس درباره ارتباطات اجتماعی مردم شهر

باید درست زندگی کردن را یاد بگیریم

در فیلم «متری شیش و نیم »، زندگی مرد جوانی به تصویر کشیده می‌شود که برای تغییر طبقه اجتماعی‌اش دست به هر خلافی‌ می‌زند. به اقرار خودش برای خارج کردن خانواده‌اش، پدر و مادرش و برادر و خواهرزاده‌‌هایش از کوچه‌های باریکی که فقط یک نفر می‌تواند از آنها عبور کند و خانه‌های مرطوبی که حتی قابل بازسازی نیستند و آوردن آنها به بالا شهر جنب کاخ سعدآباد.این فیلم اقراری مستندگونه است از روش تفکر و زیست خیلی از جوان‌ها که به نظرشان زمانی می‌‌توانند تغییر کرده و روی خوش زندگی را ببینند که هر طور شده و با هر خلافی که شده از پایین شهر به بالای شهر نقل‌مکان کنند.
کد خبر: ۱۲۲۵۵۶۲

آنها تغییر را در بیرون می‌بینند و اصلا به فکر تغییر نگرش و درون نیستند. برخی از آنها با هر ترفندی شده به مناطق مرفه‌نشین می‌رسند اما چون تفکر و اندیشه آنها تغییر نکرده و به اصطلاح همچنان فقیر است به سمت نابودی می‌روند.در همه دوره‌ها و در همه کشورها فیلم‌ها و سریال‌هایی شبیه متری شیش و نیم ساخته و پخش می‌شود. بی‌پول‌هایی که می‌خواهند یک شبه ره صد ساله بروند و به پول فراوانی دست پیدا کنند و در همه این آثار شخصیت اول تباه می‌شود، مثالش فیلم صورت زخمی با بازی آل‌پاچینو.
دعوا بر سر کوچه آشتی‌کنان
دو روز قبل خبری منتشر شد که یک پژوهش نشان داده بود که مراودات انسانی و روابط اجتماعی در مناطق یک، سه و پنج تهران بسیار کم و در مناطق 19، 20 و 21 در حد رضایت است.این آمار نشان می‌دهد که مردم مناطق مرفه نشین با همسایگان خود رابطه‌ای ندارند اما مردم مناطق پایین شهر، روابط بیشتری با همسایگان خود دارند.
با نگاهی به این پژوهش این سوالات پیش می‌آید که آیا مردم مرفه اصطلاحا از آدم به دور هستند و دوست ندارند با همسایه‌های خود ارتباط برقرار کنند.آیا مردم محله‌های پایین شهر به هم اعتماد بیشتری دارند و اجازه می‌دهند، دیگران و همسایه‌ها به خانه آنها رفت و آمد داشته و از حال و روز آنها باخبر باشند؟آیا شکاف طبقاتی در جامعه ما آن‌قدر زیاد شده که می‌توان خط‌کش برداشت و مردم را به دو قسمت کاملا متفاوت تقسیم کرد؟
همه این‌ سوالات در حالی مطرح می‌شود که سبک زندگی ما ایرانی‌ها از قدیم بر مبنای تعاملات اجتماعی و انسانی گسترده بنا شده و همسایه‌نوازی یکی از سبک‌های زیبای زندگی ما بوده، سبکی که تقریبا دارد از بین می‌رود.همان کوچه‌های باریکی که شخصیت اول فیلم متری شیش و نیم از آن بیزار است، روزی روزگاری «کوچه آشتی‌کنان » نام داشت و اتفاقا دوست‌داشتنی هم بود اما الان چه شده که تبدیل به کوچه و محله‌‌هایی شده که مردمش از آن بیزارند؟
فریدون فرهودی فیلمنامه‌نویس و کارگردان سینما و تلویزیون که در کارنامه خود آثاری مانند آینه، دختری با کفش‌های کتانی، تکیه بر باد، ‌جاده و چند متر آن‌طرفتر را دارد، درباره این پژوهش و این که چرا باید چنین اتفاقی در جامعه ما بیفتد، می‌گوید: اشتباه از زمانی شروع شد که ما تصور کردیم بیشتر آدم‌هایی که در بالای شهر و خانه‌‌‌های شیک و امروزی زندگی می‌کنند، آدم‌های خوبی نیستند و اموال خود را از راه نامشروع و اشتباه به دست آورده‌اند.در حالی‌که چنین نیست و این تصور الزاما شامل همه نمی‌شود.در همه جای دنیا مردم، ثروتمند،خلافکار نیستند و در کارهای خیر زیادی مشارکت دارند.در کشور خود ما هم خیرین بزرگ که مدرسه و بیمارستان می‌سازند جزو خانواده‌های ثروتمند، با اصل و نسب هستند.این که بگوییم مردم پایین شهر آدم‌های خوبی هستند به همین دلیل با هم بیشتر تعامل و رفت و آمد دارند همان‌قدر اشتباه است که بگوییم مردم مناطق بالای شهر چون ‌آدم‌های خوبی نیستند با هم رفت و آمد نمی‌کنند.این خط‌کشی اشتباه است.
سوء تفاهم طبقاتی
فرهودی معتقد است اگر در جامعه ما تعامل انسانی و روابط اجتماعی کم شده و آدم‌ها کمتر به‌هم اعتماد کرده و در ادامه رفت و آمد‌ها هم محدودتر و کم‌تر می‌شود به دلیل فرهنگ زیستی است که به مرور و طی سال‌ها معیوب شده است.اتفاقاتی در جامعه افتاده و پول‌های بدون زحمت به دست کسانی رسیده که اعتماد اجتماعی را مخدوش کرده است.به جای این که با استفاده از روش‌های مختلف از جمله فرهنگ و هنر، فرهنگسازی شود که برای داشتن زندگی بهتر باید تلاش کرد و نوع زندگی هر فرد بستگی به نوع نگاهش به زندگی و انتخاب راه درست است در بیشتر مواقع با خط‌کشی بین فقیر و غنی و طبقات اجتماعی مردم را نسبت به‌هم بدبین و کینه‌ای کرده‌ایم.شکاف بین طبقات اجتماعی به شکل نادرستی افزایش یافته و باعث شده مردم به‌هم اعتماد نکنند.اگر نگاه واقع‌بینانه‌ای داشته باشیم، متوجه می‌شویم مثلا هم در پایین شهر امکان سرقت خودرو هست هم در بالای شهر! همان‌گونه که در پایین شهر امکان دارد اعضای یک خانواده و زن و شوهر با هم دعوا و مشاجره کنند در بالای شهر هم این اتفاق رخ می‌دهد.به نظرم مدت‌هاست فرهنگ زیستی و سبک زندگی به حال خودش رها شده و کار درستی روی آن انجام نمی‌شود و بعد انتظار داریم که مراودات مردم با هم زیاد باشد.حتی در تبلیغات مثلا یک شوینده هم به اختلاف طبقاتی دامن زده می‌شود و فضا و آدم‌ها چنان شیک به نمایش درمی‌آیند که در بیشتر مردم ایجاد شبهه می‌کند که اینها چگونه زندگی می‌کنند! در حالی‌که از همان شوینده همه مردم استفاده می‌کنند و فقیر و پولدار نمی‌شناسد.در فیلم‌ها و سریال‌ها هم سال‌هاست آدم‌های خلافکار در بالای شهر و خانه‌های آنچنانی زندگی می‌کنند و آدم‌های خوب در پایین شهر و در خانه‌ها و محله‌های مفلوک. این‌ فرهنگ‌سازی اشتباه است و آدم‌های جامعه را دچار سوء تفاهم درباره هم می‌کند.
پنهان‌کاری هویتی
این فیلمنامه نویس معتقد است، تفکر و اندیشه آدم‌ها باید درست شود، وقتی درست فکر کنی، درست و صحیح هم زندگی خواهی کرد.وقتی اندیشه درست باشد و آگاهانه زندگی کنی با تغییر طبقه اجتماعی در رفتار و انتخاب‌هایت دچار تغییر نشده و هویتت دچار مشکل نمی‌شود.آدم‌ها وقتی بدون تغییر اندیشه با هر ترفندی شده از طبقه فرودست به طبقه بهتری می‌روند، دچار چندگانگی شده و برای پنهان کردن هویت خود، مراودات خود را کم می‌کنند چون نمی‌خواهند کسی از کار آنها سر دربیاورد.
معتقدم آدم‌ها در هر شرایط و طبقه‌ای اول باید یاد‌بگیرند که درست زندگی کنند و از این درست زندگی کردن حس و حال خوبی داشته باشند.نباید داشتن امکانات بیشتر از هر راهی که در آنها احساس خوب ایجاد کند، چون در این شرایط اگر امکانات را از دست بدهند دوباره به آدم بد تبدیل می‌شوند.انتقام‌گیری‌های طبقاتی بدترین شیوه زیستی است که متاسفانه در جامعه ما رو‌به‌افزایش است.باز هم تاکید می‌کنم برای داشتن جامعه سالم و تعاملات و ارتباطات انسانی بهتر و مهربانانه‌تر فقط باید آگاهی مردم افزایش پیدا کرده و سرمایه‌های اجتماعی و اقتصادی قانونمند بین همه تقسیم شود تا مردم یاد بگیرند هر کسی می‌تواند از راه تلاش بیشتر، زندگی بهتری داشته باشد.

طاهره آشیانی
روزنامه‌نگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها