سرقت خودرو برای خوشگذرانی همراه با معشوقه قدیمی

دزدی با عشق!

زن و مرد جوان که بعد از مدت‌ها از دوران عشق و عاشقی، در خیابان به صورت اتفاقی همدیگر را دیده بودند تصمیم گرفتند باند سرقتی را تشکیل دهند. آنها به عنوان مسافر سوار خودروهای عبوری می‌شدند و با تهدید چاقو، پول‌ها و وسایل باارزش راننده‌ها را همراه خودرویشان به سرقت می‌بردند. پژمان، پسر جوانی که سردسته باند دونفره است، در گفت‌وگو با تپش از جزئیات سرقت‌هایشان می‌گوید.
کد خبر: ۱۲۲۴۰۸۲

چطور با همدستت آشنا شدی؟
دوستی و آشنایی‌مان برمی‌گردد به خیلی وقت قبل آن زمان که هردویمان دانش‌آموز دبیرستانی بودیم. شهلا را هرگز نتوانستم فراموش کنم، او را عاشقانه دوست داشتم. آن زمان به خواستگاری‌اش رفتم اما به پسری که نه سربازی رفته و نه کار درست و درمانی دارد چه کسی زن می‌دهد که به من زن بدهند؟ بعد از مدتی هم شهلا و خانواده‌اش از آن محل نقل مکان کردند و به محل دیگری رفتند. آن زمان‌ها هم که مثل الان نبود کسی شماره تلفن همراه داشته باشد و بتوانم با او در ارتباط باشم. وقتی آنها رفتند به طور کامل از او بی‌خبر بودم تا این‌که چند ماه قبل به صورت اتفاقی او را در خیابان دیدم و آتش عشق قدیمی شعله‌ور شد. هم من مجرد بودم و هم شهلا و همین مساله باعث شد ارتباط ما روز به روز بیشتر شود.
چه شد که به فکر سرقت افتادی؟
اعتیاد داشتم و از طرفی دنبال پول بودم تا بتوانم با عشق قدیمی‌ام ازدواج کنم. به همین دلیل به فکر راهی برای پولدار شدن یکشبه افتادم. همیشه دوستانم در پاتوق‌های شبانه از خلاف‌هایشان می‌گویند و به نظر من بهترین راه برای پولدار شدن سرقت از راننده‌های خودروهای عبوری بود.
شگردتان چه بود؟
با شهلا، چون زن بود و اعتماد راننده‌ها را بیشتر جلب می‌کرد، سوار خودرو می‌شدیم. ماشین‌ها را دربستی و با مبلغی بالاتر از معمول کرایه می‌کردیم و نشانی هم که می‌دادیم محل مخروبه و دورافتاده‌ای بود. البته راننده‌ها از این موضوع خبر نداشتند. زمانی که به مقصد می‌رسیدیم با تهدید چاقو از آنها سرقت می‌کردیم.
چه وسایلی را سرقت می‌کردید؟
اوایل فقط وسایل با ارزش و گوشی تلفن همراه شان اما کم‌کم به این نتیجه رسیدیم که بی‌خودرو بودن سخت است. به همین دلیل تصمیم گرفتیم چند روزی خودروهای آنها را هم قرض بگیریم.
شیوه این قرض گرفتن چگونه بود؟
تهدید چاقو. من و شهلا با خودروهای سرقتی در خیابان‌های بالای شهر دور دور و بعد از چند روز کنار خیابان رها می‌کردیم.
با وسایل سرقتی چه می‌کردید؟
پول‌ها را که خرج خوشگذرانی‌مان می‌کردیم و گوشی‌ها را هم در ازای پول موادمخدر به فروشنده‌های مواد می‌دادیم.
گوشی‌های تلفن همراه را به ازای چقدر مواد می‌فروختید؟
برایمان فرقی نمی‌کرد. همین که موادمان فراهم می‌شد کافی بود. راستش را بخواهید چون پولی برای گوشی‌ها نداده بودیم، دل مان هم نمی‌سوخت که با چه قیمتی آنها را از ما برمی دارند.
چطور دستگیر شدی؟
سوار یکی از خودروهای سرقتی بودیم که پلیس ما را دستگیر کرد.
فکرش را نمی‌کردم به این راحتی دستگیر شویم. همیشه به خودم می‌گفتم پلیس خیلی عقب‌تر از سارقان است و تا بیاید شماره پلاک خودرویی که ما سرقت کردیم در سیستم ثبت شود، ما خودرو را در گوشه‌ای از خیابان رها کرده‌ایم. اما اشتباه فکر می‌کردم و خیلی زودتر از تصورمان به دام افتادیم.
حرف آخر.
با این نقشه‌ای که کشیدم، نه تنها به عشق قدیمی ام نرسیدم بلکه دوباره زندان بین ما فاصله ایجاد می‌کند.

سیما فراهانی
تپش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها