در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
ماجرا برمیگردد به سالها قبل، زمانی که رئیس یکی از شعبههای دادگاه خانواده بودم. نزدیک ظهر بود و آن روز از صبح دادگاه رسیدگی داشتم و منتظر وقت رسیدگی بعدی بودم که چند دقیقه دیگر تشکیل میشد.
در حال مطالعه پرونده بودم که زنی میانسال اجازه خواست وارد شود. ظاهرش نشان میداد روزگار با او سر سازگاری نداشته و بهخصوص اوضاع مالیاش چندان رضایتبخش نیست. اما زن مهربان و سادهای به نظر میرسید و غم بزرگی در چشمهایش بود.
زن میانسال بعد از ورود به اتاق، شروع به صحبت کرد و گفت: لطفا کمکم کنید. من سواد درست و حسابی ندارم و از قانون چیزی سرم نمیشود. از طرفی هم کس و کاری ندارم که این کارها را برایم انجام دهد. با خودم گفتم امروز به اینجا بیایم شاید شما کمک کنید. نزدیک به 20 سال است که ازدواج کرده و در همان سالهای اول زندگی مشترک متوجه شدم نمیتوانم صاحب فرزند شوم. در این مدت خیلی تلاش کردم و به هر دری زدم. برای مداوا به همه جای ایران رفتم و هر پزشکی را که معرفی میکردند سراغش میرفتم اما بینتیجه بود. همه دکترها یک چیز میگفتند، شما باردار نمیشوید. بعد از اینکه از دوا و درمان مایوس شدم سراغ نذر رفتم و دست به دامن خدا شدم، اما انگار خواستش این بود که من بچهدار نشوم و این آرزو را تا ابد به دل داشته باشم.
زن میانسال روی صندلی مقابل میزم نشست و همانطور که چادرش را درست میکرد، ادامه داد: با اینکه تا حدودی با این مساله کنار آمده بودم اما همیشه حسرت داشتن بچه به دلم بود. تا اینکه شش سال قبل در راه بازگشت از امامزاده صدای گریه کودکی را در مسیر شنیدم. ابتدا فکر میکردم خیالاتی شدهام، اما خوب که دقت کردم متوجه شدم اشتباه نکردهام. صدای گریه نوزادی بود که در مسیر امامزاده و در کنار درختی رهایش کرده بودند. خبری از مادرش نبود.
حتی از چند نفری سوال کردم که مادر این بچه را ندیدهاید و هیچ جوابی نشنیدم. از همان لحظه مهر او به دلم نشست، او را بغل کردم و به خانه بردم و دخترک، بچهام شد. اسم آن بچه را انیس گذاشتم. اما آقای قاضی با گذشت شش سال از آن روز وقت آن رسید که دخترم به مدرسه برود. این آغاز بدبختی من بود، چرا که من و همسرم پدر و مادر اصلی او نیستیم و تا به حال نتوانستهایم برای انیس شناسنامه بگیریم.
زن میانسال ادامه داد: برای گرفتن شناسنامه راهی ثبتاحوال شدیم اما آنها گواهی فرزندخواندگی از من خواستند. گواهی را بهزیستی میداد و زمانی که برای گرفتن گواهی به آنجا رفتم به من گفتند بچه را باید تحویلشان بدهم. بعد از آن بررسی میشود ما شرایط لازم را برای فرزندخواندگی داریم یا خیر. شما خودتان تصور کنید با این شرایط مالی اگر بهزیستی تایید نکند ما شرایط کافی را نداریم، چه کار بایدبکنم.
نمیدانستم چه باید انجام دهم دلم برای زن میانسال میسوخت اما کار غیرقانونی هم نمیتوانستم بکنم.
آن روز مادر انیس رفت، اما چون در تمام مدتی که در اتاقم بود سعی کردم با او احساس همدردی کنم، روزهای بعد هم سراغم میآمد و از پروسه پروندهاش میگفت. تا هم درددلی کرده باشد و هم از من راهنمایی بگیرد. من هم راهکارهای قانونی را به او میگفتم و سعی داشتم به او کمک کنم.
سرانجام پس از شش ماه تلاش و رفت و آمد و دیدار با مقامات قضایی و درخواست کمک، موفق شد دخترک را به فرزندخواندگی بگیرد.
چند وقت بعد از این ماجرا پروندهای به شعبهام ارجاع شد. زوج جوانی خواهان طلاق بودند و همراه آنها کودک چهارسالهای وارد شد. از ظاهر و لباسهایی که به تن داشتند میشد فهمید وضع مالی نسبتا خوبی دارند. زوج جوان وارد اتاق شدند و از آنها خواستم از اختلافشان بگویند. ابتدا مرد جوان شروع به صحبت کرد و از صحبتهایش متوجه شدم پایش را در یک کفش کرده و میخواهد همسرش را طلاق بدهد. از سوی دیگر زن جوان هم خواهان جدایی بود. درنهایت هم زوج جوان باهم در اتاقشان دعوایشان شد و زن جوان کیفش را برداشت و از اتاق خارج شد. به محض خروج زن جوان، شوهرش هم به دنبال او از اتاق خارج شد و به دنبال آنها کودک چهارسالهشان رفت.
چند دقیقهای از رفتن آنها گذشته بود که از پیدا شدن کودک چهارسالهای در دادگاه خبر دادند. به منشی دفتر گفتم: بگویید بچه را به اینجا بیاورند.
چند لحظه بعد کودک با چشمهایی گریان به همراه منشی دفتر وارد شد. تازه آنجا بود که فهمیدم کودک گمشده، همان فرزند زوج جوان است. کودک از اینکه پدر و مادرش را گم کرده بود بهشدت ترسیده بود.
از منشی دفتر خواستم با والدین او تماس بگیرند و درنهایت توانستیم پدر دخترک را پیدا کنیم. از دست آنها خیلی ناراحت شدم و ناخودآگاه یاد زن میانسال افتادم. او تمام تلاش خود را انجام داد تا سرپرستی کودکی را به عهده بگیرد که هیچ شناختی از او نداشت. آنوقت خانواده شقایق از داشتن او ابراز ناراحتی میکردند و معلوم نبود چه اتفاقی برای او رخ خواهد داد.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم