در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
به گزارش خبرنگار جامجم، رسیدگی به این پرونده از یازدهم آبان ۹۰ بهدنبال شکایت یک مرد سالخورده در دستور کار پلیس قرار گرفت. وی گفت: حدود یک ماه است از پسر 28 سالهام به نام عباس هیچ اطلاعی ندارم. او آخرینبار همراه دوست صمیمیاش به نام سیاوش ـ که سابقهدار است ـ به سفر شمال رفت و دیگر بازنگشت. دیروز عصر سیاوش مقابل در خانهمان آمد و سراغ پسرم را گرفت. پسر کوچکم میگوید کاپشن عباس و ماشین او در اختیار سیاوش بوده است. من به او مشکوک هستم و گمان میکنم سیاوش پسرم را کشته و ماشین و تلفن همراه او را سرقت کرده است.
با شکایت مرد سالخورده سیاوش ۳۰ ساله که دو سابقه سرقت از خانه را نیز در پروندهاش داشت، ردیابی و بازداشت شد. وی ادعا کرد از سرنوشت دوستش هیچ اطلاعی ندارد. وی گفت: قبول دارم من و عباس به سفر شمال رفته بودیم اما با هم به تهران برگشتیم و من هیچ خبری از او ندارم .او خودش ماشینی را که در اختیار داشت به من داد و رفت.
در حالی که سیاوش منکر اطلاع از سرنوشت عباس بود تلاش پلیس نیز به نتیجه نرسید و هیچ ردی از عباس به دست نیامد. با گذشت هشت سال از این ماجرا سیاوش دیروز در شعبه ۱۱ دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد. در ابتدای جلسه پدر عباس در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: من تنها ولی دم پسرم هستم و همسرم سالها پیش فوت شده است . شک ندارم سیاوش پسرم را کشته و جسد او را سر به نیست کرده است. اگر او در این سالها با ما همکاری کرده و حقیقت را گفته بود و من جنازه پسرم را پیدا میکردم و آن را به دخترانم ـکه بیتاب برادرشان هستند ـمیسپردم، حتما حالا اعلام رضایت میکردم. اما سیاوش با دروغگوییاش در این سالها ما را فریب داده و به همین خاطر برایش قصاص میخواهم .
سپس سیاوش در جایگاه ویژه ایستاد و جرمش را انکار کرد. وی گفت: من و عباس بچه محل بودیم و از سالها قبل یکدیگر را میشناختیم. من اعتیاد داشتم و به کمپ ترک اعتیاد رفته بودم تا اینکه چند ماه بعد عباس هم به آنجا آمد. من پس از ترخیص از کمپ چندبار به ملاقات او رفتم و آنجا بود که با هم صمیمیتر شدیم. آن روز او با پراید دزدی مقابل در خانهمان آمد و از من خواست تا با هم به شمال برویم. من هم قبول کردم، اما من درست به خاطر ندارم به کدام شهر رفته بودیم. شیشه کشیده بودم و حال طبیعی نداشتم که خودم را در ساحل دریا دیدم. عباس میگفت دختری را میشناسد که یک سماور عتیقه دارد. او میخواست سماور عتیقه را از دختر جوان بدزدد. وقتی به شمال رسیدیم عباس با دخترجوان تماس گرفت اما او پاسخش را نداد. حتی عباس از آنجا با پدرش تماس گرفت و گفت به شمال رسیده است.
وی ادامه داد: شارژ تلفن همراه او تمام شده بود به همین خاطر سیمکارتش را در گوشی من انداخت و گوشی خودش را به من داد. به همین خاطر تلفن او در دستان من بود .وقتی عباس از سرقت سماور عتیقه ناامید شد خواست به تهران برگردیم. در بین راه پرایدی را دید که قفل نداشت. او پشت فرمان نشست و بهراحتی آن را روشن کرد. او با پرایدی که دزدیده بود به سمت تهران حرکت کرد و پراید مشکی را که پیش از این دزدیده بود به من داد. ما پس از مصرف شیشه به سمت تهران حرکت کردیم اما چون جاده مه آلود بود من ماشین او را گم کردم و دیگر او را ندیدم .
وی در پاسخ به سوال قاضی درباره اینکه چطور در بازجوییها گفته بودی در شمال با او درگیر شدی و او را با چاقو کشتی، پاسخ داد: من قبلا تحت فشار به قتل اعتراف کرده بودم اما حالا حقیقت را میگویم. در این سالها نهپلیس عباس را پیدا کرده و نه ماشینی را که او دزدیده بود.
با پایان دفاعیات این متهم، قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: