فوق ‌العاده

این مرد کلکسیونر ازدواج است!

در این بخش به اخبار و خاطرات جالب حدود 50 سال‌پیش پرداخته می‌شود. اخباری که از نظر نگارش تیتر و محتوا بسیار متفاوت‌تر از اخباری است که این‌روزها در روزنامه‌ها چاپ می‌شود.
کد خبر: ۱۲۲۰۵۹۶

مردی که با سه شناسنامه و سه نام و مشخصات مختلف، سه همسر با ادیان متفاوت و تحصیلات گوناگون گرفته است، اینک با شکایت مشترک این سه زن، تحت تعقیب است.

هفته گذشته زنی به نام ژانت 27 ساله و فوق‌لیسانس الکترونیک از انگلستان و زن دیگری به اسم منیژه دیپلمه، 30 ساله خانه‌دار به کلانتری 5 تهران رفتند و علیه شوهر مشترکشان که زن دیگری به نام زهرا 47 ساله هم دارد، شکایت کردند. ژانت از خانواده‌ای است مسیحی و آبرومند که تحصیلاتش را در خارج انجام داده و یک سال و نیم پیش به ایران بازگشته است. در یک مهمانی با مردی خوش‌تیپ آشنا می‌شود که خود را رافیک معرفی می‌کند و می‌گوید مهندس راه و ساختمان است. این برخورد به دوستی و عشق متقابل می‌انجامد و رافیک، ژانت را به اتفاق برادر او به خانه خود دعوت می‌کند و چنان پذیرایی از آنها می‌کند که برادر ژانت شیفته‌اش می‌شود و به دنبال خواستگاری رسمی رافیک، مراسم عقد و ازدواج آن دو در کلیسا انجام می‌شود.
60 هزار تومان کلاهبرداری
بلافاصله پس از ازدواج، رافیک مدعی می‌شود که می‌خواهد شرکتی تاسیس کند و 60 هزار تومان پول کم دارد. ژانت موضوع را با پدرش در میان می‌گذارد و او هم این پول را فراهم می‌کند و به رافیک می‌دهد. بعد هر دو برای ماه عسل از تهران خارج می‌شوند ولی وقتی برمی‌گردند در کوچه با جنجالی رو‌به‌رو می‌شوند. رافیک به بهانه کسب خبر از خانه بیرون می‌آید ولی دیگر برنمی‌گردد. ژانت در جست‌وجو او به کوچه می‌آید و به زنی برمی‌خورد که خود را منیژه زن دوم رافیک معرفی می‌کند.
ازدواج دوم
منیژه می‌گوید: این مرد با نام محمد حسواری 13 سال پیش مرا به عقد خود درآورده و من از او صاحب دو بچه هستم. محمد زن دیگری به اسم زهرا هم دارد و از او نیز دارای دو بچه است!
کار بالا می‌گیرد و معلوم می‌شود این مرد، با سه شناسنامه، سه زن از مذاهب مختلف گرفته که اولی بی‌سواد است، دومی دیپلمه و سومی فوق‌لیسانس است!
تعقیب جیمزباندی
منیژه می‌گوید: در راه مدرسه به محمد برخورد کردم و پس از مدتی دوستی با هم ازدواج کردیم. روزی که اولین بچه‌ام به دنیا آمد فهمیدم که محمد زن دیگری دارد. به هرحال من با او می‌ساختم تا روزی که متوجه شدم اخلاق و رفتار محمد تغییر کرده.
یک روز تصمیم گرفتم او را با اتومبیل تعقیب کنم. تاکسی اجاره کردم و به دنبالش راه افتادم تا او در مقابل خانه‌ای پیاده شد و رفت به داخل خانه، از همسایگان تحقیق کردم، گفتند این آقا مهندس است و داماد این خانواده است!
من بدون سر و صدا رفتم زهرا زن اول شوهرم را خبر کردم و جالب آن‌که زهرا به من گفت: من خبر داشتم منتها صدایش را درنیاوردم تا تو را ادب کنم و به تو بفهمانم زن آدم زن و بچه‌دار شدن چه ناراحتی‌هایی به بار می‌آورد.
به هرحال ماجرا را به ژانت گفتیم و با نشان دادن عکس‌های مشترک خودمان و بچه‌ها او را قانع کردیم که شوهر ما سه نفر مردی شیاد و کلاهبردار است. به کلانتری 5 آمدیم و شکایت کردیم و حالا نمی‌دانیم شوهر مشترک ما کجاست؟
شکایت پدر
به دنبال طرح شکایت این سه نفر، پرونده در این باره تشکیل گردید و برای تحقیق و رسیدگی به دادسرا فرستاده شد. ضمنا پدر ژانت نیز به دنبال کشف این حقایق، شکایتی در مورد 60 هزار تومان پول که به داماد خود داده است، تسلیم دادسرا کرد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها