گفت‌وگو با زینب زارع مجری تلویزیون درباره ازدواج و تجربه اش از زندگی با نیما کرمی

عشق به اضافه عقل مساوی است با خوشبختی

کد خبر: ۱۲۲۰۵۶۹

چند روز قبل خبر رسید که وزیر ورزش و جوانان به وزیر دادگستری نامه نوشته، روز 12مرداد که سالروز ازدواج حضرت علی (ع) با حضرت فاطمه (س) است هیچ طلاقی ثبت نشود برای تکریم ازدواج و خانواده.وزیر‌دادگستری هم قبول کرده.کاربران شبکه‌های اجتماعی به این خبر واکنش‌های مختلفی نشان داده و بیشترشان نوشتند: «حالا یک روز ثبت نشه، بقیه روزا چی؟»
راستش در کشور ما آنچه نگران کننده است، ثبت نشدن ازدواج نیست، یعنی تعداد ازدواج‌ها کم نیست، اتفاقی که شگفتی‌ساز شده، تعداد طلاق‌هاست.زندگی‌های مشترک زیادی شروع می‌شود اما دوام زیادی نیاورده و به جدایی ختم می‌شود.این‌که دو نفر فارغ از همه مشکلات معیشتی و اقتصادی با هم ازدواج می‌کنند اما خیلی زود تصمیم به جدایی می‌گیرند،مسؤولان و فعالان اجتماعی را نگران کرده که در آینده‌ای که چندان هم دور نیست، کشور ما با چه خانواده‌ها و آدم‌هایی روبه‌روست.آدم‌هایی که عاطفه‌شان آسیب دیده و اعتماد و باوری به خانواده ندارند؛ خانواده که اساس جامعه سالم است.
تا همین یکی، دو دهه قبل کمتر کسی تصور می‌کرد که ایران با بحران طلاق رو به رو شود، بس که خانواده‌‌ها خوب بودند و در بیشتر آنها اتفاقی به نام طلاق اصلا وجود نداشت.هر چند برخی از کارشناسان خانواده می‌گویند، آتش زیر خاکستر بوده و بیشتر زن و شوهرها از ترس آبرو با هم زندگی می‌کردند و بر اساس آن ضرب‌المثل که با چادر سفید به خانه بخت می‌روی با کفن باید خارج شوی! که اگر همه چیز درست بود الان بچه‌های همان خانواده‌‌‌ها پایشان به دفترخانه‌‌های ثبت طلاق باز نمی‌شد.
با همه اینها اما ازدواج، اتفاق فرخنده‌ و زیبایی است.این که دو نفر تصمیم بگیرند در کنار هم زیر یک سقف زندگی کرده، بچه‌دار شوند و در خوشی و غم کنار هم باشند.با زینب زارع، مجری تلویزیون و همسر نیما کرمی که او هم مجری تلویزیون است همصحبت شدم و درباره ازدواج، طلاق و زندگی مشترک با او گپ زدم.زارع دو فرزند دارد و فرزندانش برایش مهم‌تر از همه رویدادهای زندگی و کار هستند.خوبی گفت‌وگو با زارع این بود که او حرف‌هایش را بدون سانسور و اما و اگر و ملاحظه گفت.حرف‌هایش نتیجه برآیند اتفاقاتی است که پیرامونش رخ می‌دهند و‌آدم‌هایی که می‌بیند، آدم‌هایی که دور نیستند وبرخی از آنها دوست و آشنا و فامیلش هستند.
عقلانیت مهم‌تر از احساس
به زارع می‌گویم از نگاه شما چرا آدم‌ها تصمیم به ازدواج می‌گیرند و زمانی که این تصمیم را گرفتند چه کسی را برای زندگی مشترک انتخاب می‌کنند؟
می‌گوید: به نظرم آدمیزاد در مقطعی از زندگی احساس می‌کند برای ادامه مسیر به همراه نیاز دارد و اینجاست که تصمیم به ازدواج می‌گیرد. انتخاب همراه برای زندگی برای هر فردی خاص همان آدم است.هر آدمی بنا به اقتضائات روحی،عاطفی، سطح تحصیلات، آگاهی و شعور و این که در چه جامعه و خانواده‌ای بزرگ شده، همراه و شریک زندگی خود را انتخاب می‌کند، شریکی که در قدم اول به او آرامش بدهد و باعث آزار و اذیتش نشود.البته همه اینها بازهم برای آدم‌های مختلف فرق دارد، یکی آرامش را در پول و داشتن امنیت اقتصادی می‌داند و دیگری در این که همسرش برایش وقت کافی بگذارد و زمان تنهایی او را کم کند.به تعداد آدم‌ها، نظرات مختلف درباره همسر وجود دارد.به نظرم ما زمانی می‌توانیم همراه و شریک خوبی برای زندگی پیدا کنیم که خودمان و نیازهایمان را خوب بشناسیم و بدانیم چه توقعی از همسر خود داریم.وقتی استقلال و پختگی فکری داشته باشیم انتخاب درست انجام می‌دهیم و پای انتخابمان می‌مانیم.وقتی بدانیم از شریک زندگی چه می‌خواهیم و روراست با او درباره نیازها و توقعاتمان صحبت کنیم از همان اول نقشه خوبی برای زندگی طراحی می‌کنیم.اگر در این مسیر کم بیاوریم یا دچار مشکل شویم جا خالی نمی‌دهیم و تا جایی که امکان داشته باشد، زندگی مشترک را حفظ می‌کنیم اما اگر بدون تفکر تن به ازدواج بدهیم و بدون در نظر گرفتن خواسته و توانایی‌های خود مثلا با گزینه‌های مادر یا پدر ازدواج کنیم با اولین چالش‌ها از میدان به‌در شده و به والدین خود می‌گوییم، انتخاب شما بود نه من! با گزینه‌های والدین یا دوستان یا فامیل می‌توان ازدواج کرد اما زمانی که خود فرد هم عقلانیتش بر احساساتش غلبه کند و دقیقا بداند از زندگی مشترک چه می‌خواهد.
این اقتصاد ویرانگر
زینب زارع می‌گوید: 26 ساله بودم که با همسرم که آن زمان 32 ساله بود ازدواج کردم. هر دو نشستیم و درباره مراسم عروسی و زندگی مشترک صحبت کردیم، هر دو به این نتیجه رسیدیم که مراسم عروسی برگزار نکنیم.این تصمیم آن‌قدر عاقلانه بود که مثلا چند سال بعد افسوس نخوریم که کاش جشن می‌گرفتیم.وقتی ازدواج کردم که همه کارهایی که یک نفره می‌توانستم انجام بدهم را انجام داده بودم و احساس کردم بعد از این باید همراه داشته باشم و سراغ اتفاقات جدید زندگی بروم.ازدواج و داشتن زندگی مشترک برایم هیجان داشت اما احساساتی عمل نکردم نه من نه همسرم. اتفاقی که برای ازدواج‌های زودهنگام می‌افتد و دو جوان با اولین آشنایی‌ها تصمیم به ازدواج می‌گیرند و خیلی زود هم از هم جدا می‌شوند را ازدواج عقلانی نمی‌توان نامید، فوران احساسی بوده که زود فروکش کرده.اتفاقی که در همه دوران‌‌ها رخ می‌‌دهد.اما الان یک موضوع مهم دیگر، ازدواج‌ها و زندگی‌های مشترک را به سمت ویرانی می‌برد و آن‌هم مشکلات اقتصادی است.راستش را بخواهید سال‌های زیادی است که مردم را عادت داده‌‌اند( نهادها و رسانه‌‌های مختلف) که دورنمایی شیک، گاهی منطقی و گاهی غیرمنطقی از زندگی برای خود ترسیم کنند، اما چند سالی است اوضاع اقتصادی به‌هم ریخته، مردم برای امرار معاش روزانه هم گیرند چه برسد به این که بتوانند آرزوهای خود را عملی کنند.زن و مرد در چنین شرایطی سرخورده می‌شوند دیگر حوصله هم را ندارند.دیگر طاقت این که برای هم وقت بگذارند را ندارند و چنین می‌شود که تصمیم می‌گیرند هر کدام راه خودشان را بروند شاید که به مقصود و آرزویی که داشتند، برسند.
خانواده‌های خوب آن روزها
به زارع می‌گویم اما ما با این تفکر بزرگ شده‌ایم که زندگی هر چند سخت اگر دو نفره باشد، طی مسیر راحت‌تر است، یعنی این تفکر دیگر جواب نمی‌دهد؟
این مجری می‌گوید: زمانی خانواده در کشور ما چارچوب درستی داشت، هر کسی می‌افتاد دیگری دست او را می‌گرفت و بلندش می‌کرد.پدر و مادر مراقب فرزندان خود بودند هم از نظر عاطفی هم اقتصادی چون خودشان والدینی داشتند که حواسشان به آنها بود.اما الان پدر 70 ساله مجبور است از صبح سحر بزند بیرون و مسافرکشی کند تا آخر شب که بتواند مخارج زندگی را تامین کند،‌خودش آن‌قدر آسیب‌پذیر شده که دیگر نمی‌تواند پای صحبت فرزند خود بنشیند و مشکلات او را حل کند.این دور تسلسل گریبان همه را گرفته و تنها راه نجات از این دور باطل این است که زیرساخت‌‌های خانواده درست شود که به نظرم این زیرساخت‌ها اولا نیاز به فرهنگسازی درست دارد و دوم باید اقتصاد سر و سامان پیدا کند.وقتی پدر و مادر نگران نان و پوشاک و مسکن و تحصیل فرزندان خود نباشند فرصت پیدا می‌کنند به دیگر امور فرزندان خود هم رسیدگی کنند و راه و رسم خانواده پایدار را یادشان بدهند.

طاهره آشیانی
روزنامه‌نگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها