در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
تاریخنویسان غربی که صدها سال قبل گذرشان به خلیج فارس افتاده بود و قصد طمع و غارت این سرزمین را داشتهاند در یادداشتهایشان از آن روزها از جوانی یاد کردهاند که همیشه مزاحمشان بوده و حتی آنها را مجبور میکرده به زبانی غیر از زبان مادریشان حرف بزنند، برخلاف رویه آنها که هر جا را فتح میکردند زبان و دین و حتی فرهنگشان را هم غالب میکردند. آنها در مطالبشان این جوان را راهزن و یاغی معرفی میکردند، اما واقعیت غیر از این بود و البته از بیگانه انتظاری جز دشمنی نیست.
حالا برگردید سطور اولیه این وجیزه را دوباره بخوانید. در این روزگار احتمالا تعجبی ندارد که سربازان وطن در تنگه هرمز کاروان کشتیها و ناوهای جنگی را مجبور کنند تا جوابشان را به زبان فارسی بدهند، چون در این دوره ایران در منطقه قدرتنمایی میکند و امنیت تنگه را فراهم و آمد و شدکنندگان به خلیج فارس میدانند با چه کسی طرف هستند. این فعلا وصف روزگار کنونی است، اما این که صدها سال قبل جوانی بخواهد استعمارکنندگان انگلیسی، پرتغالی، هلندی و عثمانی را مجبور کند به زبان فارسی حرف بزنند از آن رویاهای دور و دراز بوده است، چه اینکه بدانیم درآن دوران تمام حاکمان جنوب و مرکز ایران همگی به نوعی سر در آخور این تازه واردان به ایران و منطقه داشتند و این میرمهنای دغابی، وصلهای نچسب برای آنان بود.
میرمهنای دغابی به روایت نادر ابراهیمی بعد از سالها در کتاب «بر جادههای آبی سرخ» به آنچه حقش بود رسید و اصل ماجرا روایت شد، هر چند در جنوب ایران میرمهنا ارج و قرب زیادی داشت، اما همچنان اکثرا وی را همان راهزنی میدانستند که غربیها گفته بودند. میرمهنا جوانی بود که پدرش حاکم ریگ و مضافات بود و البته سرسپرده هلندیها و پرتغالیها و این مسأله میرمهنا را خوش نمیآمد، پس با همکاری برادرانش پدر و عمویش را کشت و خود حاکم منطقه شد. به قدرت رسیدن وی معادلات را عوض کرد و دیگر این موبورهای غربی به راحتی نمیتوانستند در جنوب ایران جولان دهند و سطور آغازین این مطلب، جوابی بود که میرمهنا به مترجم هلندیهایی داد که فکر میکردند میشود میرمهنا را هم مانند پدرش با هدایایی رام کرد، اما این جوان جنسش چیز دیگری بود. او عرق وطن و مردمش را داشت. غصه آنان را میخورد و از عقبماندگیشان غمناک بود. پس دست به کار شد تا برای ملتش آسایش فراهم آورد و چاره آن را نیز مبارزه با استعمارگران غربی میدید که میخواستند به ثمن بخس ثروت این مردم را غارت کنند و خب این باعث شد که همین موبورهای غربی با کمک حاکمان سرسپرده منطقه علیه او متحد شوند، ولی میرمهنا چنان داغی به دلشان گذاشت که مجبور شدند در یادداشتهایشان از خجالت میرمهنا درآیند و و او را راهزن و دزد معرفی کنند، اما چه باک که ما میدانیم واقعیت چیست.
برای اینکه بدانیم میرمهنای دغابی در چه شرایطی به حکومت جنوب رسید و تصمیم گرفت با متجاوزان غربی در خلیج فارس مبارزه کند، لازم است درکی از شرایط آن روز ایران داشته باشیم. در شرق ایران، شاهرخ تیموری حکومت داشت که بهدلیل ظلم و ستم بیشمار به مردم آن نواحی مورد نفرت مردم بود، اما به دلیل قدرتش مردم را سرکوب میکرد. در نواحی مرکزی کریمخان زند حکومت داشت که تازه داشت قدرتش را به سایر نواحی گسترش میداد و به همین دلیل با فرستادگان غربی همکاری میکرد. در جنوب ایران و خوزستان هم انگلیسیها، هلندیها و پرتغالیها وضع خوبی داشتند و حاکمان منطقه را کنترل میکردند. در بخشی از شمال ایران محمدحسن خان قاجار حاکم بود و در غرب ایران هم ترکها بودند. کشور تقریبا در یک جنگ داخلی تمام عیار به سر میبرد و حکومت مرکزی وجود نداشت تا به امور مملکت سامان بدهد. در این شرایط هلندیها در خلیج فارس جزیره خارک را اشغال کردهاند و حاکمانش مردم ایران منطقه را به بردگی گرفته و آنها را مشغول امور دیگر و بازیهای بیهوده میکنند تا مبادا فکر شورش به سرشان بزند، چنان که خود میگویند: «اگر معلق زدن را به آنها نیاموزیم به جای آن لگد پراندن را یاد میگیرند، خیلی هم بد میپرانند. با یک لگد جانانه پرتتان میکنند از خلیج فارس و دریای عمان بیرون. ص240 جلد اول»
میرمهنایی که نادر ابراهیمی از دل تاریخ غربت بیرون کشید چنان نفس راهزنان دریایی غربی را گرفته بود که خوف حضور وی کافی بود تا کشتیهایشان را با ناوگان مسلح همراه کنند، اما حملههای رعدآسای این جوان جنوبی چنان بود که هیچ کشتی در خلیج فارس از حضور وی در امان نبود؛ البته آنانی که سرمایههای مردم ایران را غارت میکردند هدف این جوان جنوبی بودند.
نادر ابراهیمی خوب میدانست که در پس نوشتههای غربیها که میرمهنا را دزد و راهزن معرفی میکردند واقعیتی وجود دارد ناگفته. پس با ذهن دقیقش وارد تاریخ شد و ناگفتهها را بیرون کشید. این جملات را به نقل از هلندیها، انگلیسیها و البته پرتغالیهای متجاوز در خلیج فارس بخوانید: «ما سعی میکنیم میرمهانا را یک دزد دریایی مثل همه دزدهای دیگر معرفی کنیم، اما واقعیت این نیست. ما اکنون با حریفی بسیار جسور، متکی به تودههای گرسنه اما بسیار امیدوار به آینده روبهرو هستیم. مردی که افسانههای قدیمی ابرمردان را در ذهن بسیاری از عابران کوچه باغهای دریای جنوب زنده کرده است: میرمهنا و... میرمهنا مردی است که از هفتاد جهت همانند ندارد و شیوه رزمیدن دریاییاش مطلقا منحصربهفرد است و غیرقابل دفاع تا حد زیادی البته. در زمان حاضر هیچ کس و هیچ گروهی در دریای پارس و سراسر جنوب بر سر راه ما کمین نمیکند و به ما حمله نمیکند و راههای آبی و خاکی را به روی ما نمیبندد به جز همین میرمهنا. صص 248 و249 ج 1»
در نهایت این است که ایران بزرگ همیشه مورد طمع دیگران بوده و هر گاه این کشور دولت قوی و مقتدری داشت بیگانگان پاپس کشیده و مجبور شدهاند از موضع پایین وارد شوند و هر گاه ایران مانند دوران میرمهنای دغابی کشوری آشفته و پریشان و بدون حکومت مقتدر مرکزی بود جولانگاه سربازان موبور شده است.
مصطفی وثوقکیا
روزنامه نگار
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد