قرار است در این شماره به بهانه انتشار دو‌کتاب جدید از یوسفعلی میرشکاک مطالبی درباره این چهره داشته باشیم؛ چهره‌ای که با خویشتن و جهان سر ستیز دارد و خود را یاغی می‌نامد. شاعر، پژوهشگر، روزنامه‌نگار و... که به تعبیر خودش «تا جایی که قلم راه می‌داد بریدیم، ولی نه سردبیر شدیم و نه تَه‌دبیر!». به این مناسبت بهانه‌ای پیدا کردیم تا بخش‌هایی از مقاله او را با عنوان «سلطنت‌آباد کجاست» با هم مرور کنیم. مقاله‌ای که در واکنش به عکس‌العمل طیفی از روشنفکران به یادداشتی از او با عنوان «سخنی چند با پیر سلطنت‌آباد» نوشته شد.
کد خبر: ۱۲۱۳۹۳۹

«سلطنت‌آباد نه در شمال شهر است، نه در جنوب شهر! بر دل است و در سر، سودای حضور غرب است و همزبانی با آنان که قبله خود را سلطنت سرمایه قرار داده و گمان می‌برند: «دوران جدید پشت سر گذاشتنی نیست.»
سلطنت‌آباد غلبه عقل معاش غربی بر وحی است و استیلای عافیت‌طلبی بر مجاهدت در طلب قرب حق. آنجاست که مهندسی گام به گام اجتماعی و «بریک‌دانس» دست در دست شور و غوغای نوبل و محاصره اقتصادی و جنگ به میدان می‌آیند تا نسل مرا سرگردان کنند و از زبان ما بشنوند: «نعم، ا... الا ا...».
سلطنت‌آباد مکان نیست، غفلت از احوال دل خویشتن است و گم شدن در انبوه هواها و هوس‌ها و تمایزطلبی‌ها و قبول بندگی بیگانگان و مداهنه و دَم بر نیاوردن از بیم دوستان و اندیشه‌کردن از خصومت دشمنان و دنبال وجه مشترک بشر امروز ـ جست‌وجوی اسباب رفاه خاطر و ترضیه نفس ـ سرگردان بودن.
سلطنت‌آباد محله‌ای نیست، شهری نیست، کشوری نیست، قفسی است به وسعت همه زمین که آدمیان در آن دست و پا می‌زنند و با توهم آزادی و آزادگی بت‌های خود، خود را به فراغتی موهوم و حقیر می‌سپارند. در این قفس، گروهی به پرستش شاعران دلخوشند، جمعی به ستایش ورزشکاران، قومی خواننده‌ای را می‌پرستند و برخی رقاصه‌ای یا فیلسوفی را... چرا که همه شکست خورده‌اند؛ می‌خواسته‌اند بت بازار باشند، نتوانسته‌اند و از سر استیصال به بت‌پرستی روی آورده‌اند و به جاهلیت مدرن تن داده‌اند، چرا که دیگر نه ظلومند و نه جهول، خردمندند و حماله‌الحطب عقل کارافزای آخرزمان و در امانت خود متعمدا خیانت روا می‌دارند.
ما همه گرفتار سلطنت‌آبادیم، چرا که عهد الست را از یاد برده‌ایم و جرات نمی‌کنیم بر خود و پیرامون خود و تعلقات ذهنی و عینی، چهار تکبیر بزنیم، چرا که چشمه عشق را گم کرده و بی‌وضو مانده‌ایم. نه خلافتی داریم و نه ولایتی و از حضور بی‌واسطه به حصول فهم مجعول غربی افتاده‌ایم و نمی‌توانیم در برابر مدعیان کیمیا کردن خاک راه، قد علم کنیم.
با این‌همه سلطنت‌آباد در آستانه فرو ریختن است و این عصر عقیم به پایان خود نزدیک می‌شود و اگر ما اطراق نکنیم و همواره در حال کوچ باشیم این فصل زودتر فرا می‌رسد.»

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها