کشف ماجرای قتل پسر جوان در بزم شبانه در اولین روز کشیک قتل باعث شد رئیس اداره جرایم جنایی به هوش سروان کریمی اعتماد پیدا کند و چند پرونده راکد را که مربوط به سال‌های قبل بود به او بدهد تا شاید بتواند راز این جنایت‌ها را هم فاش کند.
کد خبر: ۱۲۱۲۲۲۹

افسر جوان، پرونده‌ها را داخل کشوی میزش گذاشت و پرونده قرمز رنگ رویی را برداشت تا مطالعه کند. قتل مربوط به هفت سال قبل بود. مردی در غیاب همسر و فرزندانش در خانه اش خفه شده بود. به نظر می‌رسید انگیزه قتل سرقت بوده است.
افسر پرونده در آن زمان از چند مظنون تحقیق کرده بود، اما هیچ سرنخی به دست نیامده و سرنوشت پرونده در هاله‌ای از ابهام باقی مانده بود.
ابتدا سراغ گزارش مامور کلانتری رفت که اولین افسر تحقیقی بود که در محل حاضر شده بود. در گزارش آمده بود: ساعت 7 صبح 24 تیر ماه زنی هراسان با کلانتری تماس گرفت و از قتل شوهرش خبر داد. نزدیک‌ترین گشت به محل قتل بودم و از طریق بی سیم اعلام شد به آنجا بروم. قتل در یک خانه ویلایی رخ داده بود. وارد خانه که شدم، دو مرد، یک زن و زوج سرایدار در طبقه پایین بودند. با اظهارات آنها متوجه شدم قتل در طبقه دوم که اتاق خواب‌ها قرار داشت رخ داده است. به طبقه بالا رفتم و در یکی از اتاق‌ها با جسد مردی روی تخت دو نفره روبه‌رو شدم که طنابی دور گردنش گره خورده بود. در اتاق آثار به‌هم ریختگی دیده می شد. در گوشه‌ای از اتاق گاوصندوقی قرار داشت که درش باز بود و چند پوشه روی زمین ریخته بود.
با تحقیق از حاضران در محل متوجه شدم. مقتول به نام شاهرخ از طلافروشان معروف تهران است که داخل گاوصندوق علاوه بر مدارک، مقدار زیادی پول و طلا داشته است. به نظر می‌رسید انگیزه قتل سرقت بوده است. بعد هم با دستور قضایی به تحقیق از حاضران در خانه پرداختم. همسر و برادرزن مقتول و دوست او همراه زوج سرایدار در خانه حضور داشتند.
در ادامه رسیدگی به این پرونده، بازپرس و افسر ویژه قتل در محل حاضر شده و اظهارات حاضران در خانه را ثبت کرده بودند. همسر مقتول به نام نیلوفر که از وقوع قتل شوکه شده بود به افسر تحقیق گفته بود: امروز مادرم نذری داشت و زن‌های فامیل در خانه او جمع بودند. من هم آنجا رفتم و برادرم اینجا آمد. صبح برای بردن زعفران به اینجا آمدم. با کلید یدک وارد خانه شدم و وسایلم را جمع کردم. برادرم طبقه پایین خوابیده بود. به طبقه بالا رفتم تا لباس بردارم که در اتاق خواب با صحنه هولناکی رو به رو شدم. با صدای جیغ من، برادرم و دوست شاهرخ از خواب پریدند و به اتاق آمدند.
بر اساس اظهارات این زن، قاتل پس از قتل پول و طلاهای موجود در گاوصندوق به ارزش صد میلیون تومان را سرقت کرده بود.
نادر برادر نیلوفر هم در اظهاراتش عنوان کرده بود: دیروز ساعت هشت شب اینجا آمدم و نیم ساعت بعد هم دوست شاهرخ آمد. بعد از شام شاهرخ و دوستش به اتاق بالا رفتند و خوابیدند. من هم ظرف‌ها را شستم. موقع پاک کردن ظرف‌ها بشقابی از دستم روی زمین افتاد و شکست. آن را جمع کردم و مشغول تماشای فوتبال شدم. بعد از آن هم خوابیدم. صبح با صدای جیغ خواهرم از خواب پریدم و متوجه قتل شدم.
صابر، مهم‌ترین مظنون در این جنایت بود؛ دوست مقتول که نیاز شدیدی هم به پول داشت . او در این سال‌ها چند بار بازجویی شده و هربار منکر قتل شده بود. صابر مدعی بود شب قبل از قتل شاهرخ به من زنگ زد و وقتی فهمید همسرم به مسافرت رفته و تنها هستم، خواست شب نزد او بروم. حدود ساعت هشت و نیم رسیدم و بعد از گپ و شام خوابیدیم. من خبر ندارم چه کسی قاتل شاهرخ است. با این‌که مشکل مالی دارم، اما دلیل نمی‌شود بهترین دوستم را به خاطر پول بکشم.
سرایدار خانه و همسرش آخرین مظنونان قتل بودند . آنها متوجه ورود و خروج قاتل به خانه نشده بودند. طبق گزارش افسر جنایی، شرایط خانه به صورتی بود که قاتل به راحتی و با کلید وارد شده بود و آثاری از ورود به زور روی درها نبود.
سرایدار که پاهایش می‌لنگید در تحقیقات گفت: دیشب آقا شاهرخ مهمان داشت و از بیرون غذا سفارش داد. حدود ساعت 10 شب شام را آوردند و من آن را روی میز چیدم. وقتی شام خوردند، غذایی که باقی مانده بود را داخل ظرفی ریخت و به من داد. موقع خارج شدن از سالن پایم روی تکه‌های شکسته ظرفی رفت و برید. البته وقتی به اتاق سرایداری رسیدم متوجه بریدگی شدم. صبح هم بعد از آمدن خانم از قتل با خبر شدم.
کارآگاه جوان با تهیه گزارشی، ثابت کرد نکته‌ای کوچک جا مانده که با اشاره به این دلیل قاتل را معرفی کرد تا بعد از دستگیری از او تحقیق شود.

وحید شکری

تپش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها