در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گوزن گفت: ای حیوان کوچک، اسمت چیست؟ زالو گفت: زالو.
گوزن گفت: چرا اینطوری راه میروی؟ با اینطرز و سرعت راه رفتن فکر میکنی کی به مقصد میرسی؟ زالو گفت: مقصد کجاست؟ گوزن گفت: بالای کوه بلند.
زالو گفت: مدل راه رفتن من اینطوری است، اما حاضرم تا مقصد تو با تو مسابقه بدهم.
گوزن خنده بلندی کرد و گفت: باشد. پس من سه روز به تو آوانس میدهم و بعد راه میافتم.
زالو گفت: لازم نیست.
همینطوری من از تو زودتر میرسم.
گوزن گفت: عجب جانوری هستی. آنوقت من موقع دویدن هی باید خم بشوم و لای علفها را بگردم تا ببینم چقدر از من عقبتری؟
زالو گفت: نگرانش نباش.
هروقت مرا ندیدی، صدا کن، اگر جواب ندادم، بدان که از من جلو زدهای. اما بهنظرم مراقب باش عقب نیفتی.
گوزن گفت: خیلی رو داری... حالا که اینطور شد، یک، دو، سه...
و شروع به دویدن کرد و دوید و دوید و از علفزار و بوتهزار گذشت و به کوهپایه رسید.
در کوهپایه، همانطور که مشغول دویدن بود، گفت: زالو؟
زالو گفت: جان؟ گوزن تعجب کرد و با سرعت بیشتری به دویدن ادامه داد تا در مسابقه بازنده نشود.
با سرعت از صخرهها و یالهای کوه بالا رفت و در میان راه دوباره صدا زد: زالو؟
زالو گفت: جان، جان دلم؟
گوزن که دیگر ترسیده بود، با سرعت از صخرهها بالا رفت و به قله رسید و از فرط خستگی نقش زمین شد.
زالو گفت: عه، تو هم رسیدی؟ گوزن خواست بگوید: وا، مگر تو زودتر رسیدی، اما نفسش بالا نیامد که چیزی بگوید.
در این هنگام شاهینی که از بالا نظارهگرِ ماجرا بود، پایین آمد و کنار گوزن نشست و گفت: ای گوزن بدبخت. این زالو از همان اول به ران تو چسبید و تازه همین الان پیاده شد و در تمام آن لحظات که تو مشغول دویدن بودی، او داشت خون تو را میمکید و آن جان هم که گفت منظورش مزه خونت بود.
گوزن وقتی این حرف را شنید، نگاهی به زالو کرد و سپس آخرین توان خود را جمع کرد و سم دستش را بالا آورد و روی زالو گذاشت و فشار داد و زالو را ترکاند.
خودش نیز که دیگر جانی برایش نمانده بود، سرش را بهآرامی روی زمین گذاشت و مرد.
در این لحظه شاهین رو به دوربین کرد و گفت: اگر چشمان تیزبین عدالت نباشد، زالوصفتان و مفتخوران از حاصل زحمت زحمتکشان بهسود خود استفاده میکنند و شیره جانشان را میمکند و خود فربه میشوند.
وی سپس در پاسخ به خبرنگاری که از وی پرسید: الان هم که اینطوری شد باز گوزن بیچاره مرد که، گفت: در این مورد بهخصوص مقداری دیر مطلع شدیم، اما امیدواریم در ادامه با تغییر جدی در رویکردها و چابکسازی ساختارها و اقدام بهموقع، دیگر شاهد چنین پایانی برای قصهها نباشیم و خاموش شد.
امید مهدینژاد
طنزنویس
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر