سرگذشت سعید که بر غول اعتیاد غلبه کرد

یک قدم تا ترک

سلام به تمام همدردهای خودم.کم یا زیاد، داستان اعتیاد خیلی‌های‌مان شبیه هم است. من هم مثل بسیاری از شما اعتیادم با سیگار شروع شد، اما مخفی و دور از چشم خانواده. وارد دانشگاه که شدم، ترامادول و تریاک هم به سیگار اضافه شد.اوایل تفریحی بود. بعد کم‌کم مصرفم زیاد شد. چهار سال ترامادول وتریاک خوردم وکشیدم. روزی هفت گرم تریاک می‌خوردم.
کد خبر: ۱۲۰۸۸۱۹

هر کس می‌گفت قیافه‌ات شبیه عملی‌ها شده، زیربار نمی‌رفتم. بعد از چهار سال فهمیدم معتاد شده‌ام. عملم سنگین شده بود و از ریخت و قیافه افتاده بودم. معتادها روزی هزار بار ترک می‌کنند. تصمیم گرفتم ترک کنم.به کمپ رفتم و اوضاعم کمی که بهتر شد، مادرم گریه کرد. خودش را زد و التماس‌کرد دیگر سراغ مواد نروم. هنوز دو هفته نشده بود از کمپ بیرون آمده بودم که گفت باید زن بگیری. ازدواج کردم. اوایلش همه چیز برایم تازگی داشت و خوب بود، اما وقتی یکی از دوستان قدیمی‌ام را دیدم،وسوسه مواد دوباره سراغم آمد. چون اصولی ترک نکرده بودم و هنوز از نظر جسمی و روحی به مواد نیاز داشتم. پیشنهاد مصرف دراگون را داد که بزرگ‌ترین اشتباه زندگی‌ام بود.
یک نفر گفت شربت متادون بخوری، راحت می‌توانی ترک کنی. خوردم، اما بعد از مدتی، چنان معده درد وحشتناکی گرفتم که با هیچ قرص و آمپول و مسکنی آرام نمی‌شد. از همان موقع تا الان معده درد دارم. اعتیادم از قبل هم بدتر شد. زنم همه چیز را فهمید. خیلی سعی کردم ترک کنم، ولی نتوانستم. زن و دختر سه ساله‌ام نمی‌توانستند تحملم کنند. دخترم پرخاشگر و دچار شب ادراری شده بود. دائم دعوا داشتیم. کارم را از دست داده و خانه نشین شدم. طوری شده بود که مادرم خرج زندگی‌مان را می‌داد.
زنم دست دخترم را گرفت و به خانه پدرش رفت. تهدیدم کرد اگر این وضع تمام نشود، دادخواست طلاق خواهد داد. زنم که رفت، بیشتر در اعتیاد غرق شدم. زمان و مکان را فراموش کرده بودم. نمی‌دانستم کی شب است و کی روز.
یک روز اتفاقی داشتم دنبال آدرسی در اینترنت می‌گشتم که فیلمی از یک موسسه ترک اعتیاد دیدم. مصرف‌کننده‌ها دور هم جمع شده بودند و از خاطرات‌شان تعریف می‌کردند. حرف از تحقیر نبود. کسی، کسی را بازخواست نمی‌کرد. فقط برای کنجکاوی به آن مرکز رفتم. یکی از افراد آنجا به گمان این‌که برای ترک آمده‌ام، با من صحبت کرد. حرف‌هایش برایم جالب بود. همان‌جا گفتم که قصد ترک نداشتم، اما حرف‌هایت تاثیر خوبی رویم گذاشت.
دوره درمان در این مرکز 11 ماه است، اما من در طول 9 درمان شدم. اولین قدم در درمان اعتیاد این است که خودمان بخواهیم درمان شویم. تا نخواهیم، هیچ‌کس و حتی خانواده‌مان هم نمی‌تواند رای‌مان را بزند و فقط مرگ به کابوس اعتیاد پایان می‌دهد. هرگز ناامید نشوید.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها