در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
30سال پس از رحلت پیامبر، حضرت امیر همچنان از سوی جامعه فهم نمیشد. او آنقدر خون دل خورد تا اینکه گلایههایش به خطبههای معروفش هم رسید. چرا جامعه آن روزگار اسلام ایشان را نفهمید؟
برای بررسی این تنهایی، ابتدا باید نگاهی به دوران پیش از امامت ایشان و در واقع به دوران نبوت پیامبر بیندازیم. حضرت پیامبر در دورههای مختلف بحث امامت علی(ع) را با کلیدواژههایی چون وصی و امام مطرح کردهاند. این اشارهها پیش از روز غدیر خم اتفاق افتاده تا اینکه در این روز رسما و در حضور بیش از صدهزار نفر این ماجرا مطرح میشود. نکته مهم و سؤال اصلی همچنان این است که چرا مردم و حاکمان آن دوره این موضوع را به فراموشی سپردند. چند عامل دارد که به آنها اشاره خواهم کرد. این در حالی بود که حتی خود امیرمومنان(ع) در نهجالبلاغه بارها موضوع جانشینی خود را مطرح کردهاند. وهابیون میگویند علی از ولایت خود دفاع نکرده در حالی که ایشان قسم میدهند صحابه پیامبر را که شما روز غدیر را به خاطر دارید و میدانید من ولی شدم. بنابراین اینکه بگوییم مردم اطلاع نداشتند اشتباهی تاریخی است. صحابه در آن روز شاهد بودند و تابعین هم اطلاع داشتند. آنچه مشخص است این که حاکمان آن دوره به خاطر منافع و مطامع شخصیشان نتوانستند ولایت علی را تحمل کنند و ماجرای غدیر خم را مسکوت گذاشتند. این کار را حتی با وجود آیاتی چون آیه ابلاغ صورت دادند. خداوند به پیامبر میگوید اگر برای خود جانشینی برنگزینی، کارت ناقص است. پس ما نتیجه میگیریم رسالت پیامبر درست بوده است.
بنابراین دلیل نخست، قدرتطلبی حاکمان است که برای رسیدن به قدرت همه چیز را حتی یادگار پیامبر یعنی حضرت فاطمه(س) را که از ولایت علی دفاع میکرد، کنار زدند. دلیل دوم خود مردم بودند. البته در این دلیل هم رد پای دلیل نخست دیده میشود، چون مردم از ترس حاکمان سعی کردند ماجرای ولایت علی را فراموش کنند و دم نزنند. به حدی حاکمان آن دوره شرایط را اختناقآلود و هراسناک کرده بودند که مردم سعی میکردند از ترس آنها ماجرای ولایت را نفی کنند. خود حضرت هم وقتی دیدند شرایط چنین است، تشخیص دادند به خاطر منافع اسلام سکوت کنند و 25سال خانهنشین شوند.
خب، این را میشود به عنوان گزارش تاریخی و روایتی صادق و سرراست از تاریخ اسلام قرائت کرد. اما اگر بر اساس مطالعهای مردمشناسانه بخواهیم پیش برویم، چرایی این رفتار مردم را چطور میتوان تبیین کرد؟
جدای از دلایل سیاسی و تاریخی، آنچه مبتلابه مردم آن دوره است، عیار معرفتی پایین است. ما برخی اوقات فکر میکنیم مظلومیت حضرت امیر(ع) به خاطر خانهنشینیاش است یا به خاطر رفتاری که با همسر ایشان در پیش گرفته شد. طبعا همه اینها جزو دلایل مظلومواقعشدن ایشان هست، اما آنچه بیش از همه، آیینه تمامنمای مظلومیت ایشان است، همین عیار معرفتی نازل مردم است که باعث شد او را نشناسند. اینکه او را نتوانستند بشناسند، جامعه را به آن سمت برد.
از سوی دیگر باید گفت، خود حضرت امیر(ع) وقت نکرد معرفت مردمش را بالا ببرد. او در دوره خلافت هم فرصت اداره حکومت را پیدا نکرد، چون در همان دوره درگیر سه جنگ مهم شد که هر یک ماهها طولکشید. اما حالا ما موظفیم جبران کنیم. ما امروز وظیفه داریم این معرفت را افزایش بدهیم. امیرالمومنین(ع) میفرمودند: من راه آسمان را بهتر بلدم تا راه زمین را. آن وقت مردم میآمدند از او میپرسیدند من چند تار مو روی سرم هست؟! ایشان با چنین جماعتی طرف بودند. ما چنین نباشیم. از این مناسبتها مانند همین روزها که سپری میکنیم، میتوان بهترین استفاده را کرد. میتوان برنامهریزی کرد برای مطالعه ابعاد شخصیتی امیرالمومنین. مطالعه کنیم و دریابیم که آن موقع چرا مردم او را رها کردند، ولی بهحقشان را رها کردند و سمت غاصبها رفتند. از این مطالعه الگوها را استخراج کنیم. اینها را بدانیم تا در همین عصر هم امیرالمومنین مظلوم نباشد.
برای کسب این معرفت در زمان حاضر، چه مسیری را اعم از مطالعاتی و... باید در پیش گرفت؟
بیترددید مهمترین راهنما در وهله نخست، خود نهجالبلاغه است. کتابی که فرمایشها و جملات قصار ایشان را در خود دارد. نهجالبلاغه یکی از کتابهای مظلوم و غریب اسلام است. نهجالبلاغه را باید از طاقچهها برداریم. باید نهضت نهجالبلاغهخوانی راه بیندازیم نه فقط در ایران بلکه در جهان. مردم باید بخوانند این درد دلها و خون دلها را.
نکته دوم، این است که باید از این مطالعات درس بگیریم. تاریخ تکرار میشود و این را ما خوب میدانیم.
ما در لوای حکومتی اسلامی زندگی میکنیم و حتما هم دچار نواقصی هستیم، اما به هر حال در راس حکومت ما رهبری هست که از همه جهات در جهان شناختهشده است. در جهان مثل او پیدا نمیکنیم. این مملکت و این حکومت اسلامی با سختی به دست آمده و باید مواظب باشیم اتفاقات دوره حضرت امیر تکرار نشود.
میدانیم که از امیرالمومنین(ع) دو وصیتنامه به جای مانده است. یکی از وصیتنامهها خطاب به حسن(ع) و حسین(ع) نوشته شده است. اولین توصیه در این متن، توصیه به تقواست. اگر تقوا پیشه کنیم مشکلاتمان حل میشود. باید معیار و حق را پیدا کنیم و به دنبالش برویم. در همین عصر هم اگر به تقوا نرسیم، ممکن است ما هم دچار همان آسیبهایی شویم که مردمان روزگار حضرت امیر دچارش شدند.
در راه کسب این معرفت، ما در مسیری پررفتوآمد قرار داریم؛ مسیری که رفتارهای عاطفیمان آن را ساخته است. از بین ائمه بیشتر حب آنها را به دل داریم که تاریخ، شهادتی دراماتیک پیش رویشان قرار داده است. مثل حضرت امیر(ع) و سیدالشهدا(ع). این حب و هیجانی که حول آن شکل گرفته، از معرفتی که میفرمایید جلوگیری میکند یا به یاری آن میشتابد؟
اتفاقا من فکر میکنم این محبت کمک میکند به کسب معرفت. محبت، ابزار خوبی برای شناخت است. اگر محبت نباشد چیزهای دیگر هم حاصل نمیشود. روایات متعدد هم در این باره موجود است.
پیامبر هم میگوید محبت من در هفت مرحله به کمکتان میآید. مردم ما اهل بیت(ع) را دوست دارند و این دوستداشتن، قدم اول است. شخصی آمد درباره دین از پیامبر پرسید و ایشان گفتند: «مگر غیر از محبت، چیز دیگری هم هست». حب ائمه خوب است اما کافی نیست. محبت در کنار معرفت تکمیل میشود.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: