شکوهی خاطرات فراوانی از محیط‌بانی دارد

شکار شکارچی با آب قند!

یک بار با یکی از همکاران در منطقه‌ای بین انار و مهریز بودیم. تابستان هم بود و گفتیم تا هوا گرم نشده، برویم گشتی در محل بزنیم و بیاییم. حدود صد کیلومتر راه داشتیم. در مسیر دیدیم یک‌ماشین بین دو کوه رفته و بیرون نیامده. آن روز هم ما فقط آب و قند همراه داشتیم. هوا هم بسیار گرم بود.
کد خبر: ۱۲۰۸۰۳۰

تصمیم گرفتیم همان جا مخفی شویم تا شکارچی بیرون بیاید و دستگیرش کنیم. چون اگر می‌خواستیم سمتشان برویم فرار می‌کردند. کاری که ما کردیم این بود که روی موتورمان یک پتو انداختیم و خودمان زیر پتو پنهان شدیم. قندها را در آب می‌ریختیم و می‌خوردیم تا گرسنه نشویم. یخ هم نداشتیم و آب گرم بود. همکارم می‌خندید و می‌گفت امروز با این آب قند شکارچی هم می‌گیریم. تا هشت و نیم شب منتظر نشستیم تا بالاخره یک مرد از پشت کوه بیرون آمد. یک تیر هوایی زدیم و از آنجا که موتورمان قوی است، فهمیدند که نمی‌توانند فرار کنند و تسلیم شدند. دو نفر را دستگیر کردیم که یک «کل» شکار کرده بودند. خیلی روز سخت و وحشتناکی بود، از هفت صبح تا هشت‌ونیم شب در آن گرما زیر پتو کمین کرده بودیم که شکارچی بیرون بیاید. اگر کوچک‌ترین حرکتی می‌کردیم ما را می‌دیدند و فرار می‌کردند، چاره‌ای جز این کار نبود. شکارچی‌ها معمولا شکار می‌کنند و منتظر می‌شوند هوا تاریک شود و بعد فرار می‌کنند. نکته مهم این است که نباید در دو کیلومتری شکارچی کمین کنید که شما را ببیند و پا به فرار بگذارد. باید او را غافلگیر کنید و در چند ثانیه طوری شوک وارد کنید که اصلا کار به تعقیب و گریز نرسد. نباید به آنها فرصت فکر کردن و نقشه کشیدن داد. البته درگیری‌های ما با شکارچیان همیشه هم ختم به خیر نمی‌شود و متاسفانه گاهی پیش می‌آید که با وجود تلاشی که می‌کنیم، نمی‌توانیم موفق شویم. مثلا یک شب دنبال دو نفر کردیم که سوار موتور قاچاق بودند و آهوی کوچک (جبیر) زده بودند. دقیقا هشت تا تیر به سمت ما شلیک کردند که خوشبختانه به ما برخورد نکرد. ما دو نفر بودیم و آنها چهار نفر. در نهایت مجبور شدیم رهایشان کنیم. در بیابان پنهان شدند و صبح فرار کردند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها