بخشی از کتاب منتشر نشده محمدسرور رجایی شاعر و نویسنده‌ای که بعد از جدال با کرونا، دیروز چهره در نقاب خاک کشید

از کارگاه چرم‌ دوزی تا ساختمان جام‌ جم

محمد سرور رجایی، شاعر افغانستانی از جزئیات ضیافت افطار رئیس سازمان تبلیغات با فعالان فرهنگی افغان می‌گوید:

انتخاب اول و آخرم ایـــــــــــران است

محمدسرور رجایی سال‌هاست ساکن ایران است و در عرصه ادبیات فعالیت می‌کند. او و جمعی از فرهیختگان مهاجر مقیم ایران عصر یکشنبه با حجت‌الاسلام قمی، رئیس سازمان تبلیغات دیدار کردند تا در نتیجه این هم اندیشی بتوانند شرایط فرهنگی بهتری برای مهاجران فراهم کنند. اتفاقی که نوید یک آینده فرهنگی‌تر را بین ما و نخبگان فرهنگی همسایه شرقی می‌دهد. با رجایی صحبت کردیم تا ببینیم نتایج این دیدار چه بوده است.
کد خبر: ۱۲۰۶۱۹۴

در دیدارتان با رئیس سازمان تبلیغات اسلامی چه گذشت و به نظرتان چه نتایجی خواهد داشت؟
دیدار صمیمانه خیلی خوبی بود و به نظرم طی سال‌های گذشته اولین بار بود که چنین فرصتی پیش آمد تا بنشینیم و از نیازهای فرهنگی مهاجران حرف بزنیم. صحبت‌های بسیار خوبی انجام شد. هم آقای قمی نکات مهمی را مطرح کردند و هم حاضران که همه از فعالان فرهنگی مهاجر هستند، مسائلی را که برای انجام همکاری‌های دو طرفه لازم بود بیان کردند.
بیشتر چه نوع فعالیت‌هایی مد نظر حاضران بود؟
در این نشست هم‌اندیشی بیشتر مسأله بر سر این بود که چرا فعالیت‌های فرهنگی مورد نیاز مهاجران با چالش‌هایی روبه‌روست و چگونه می‌توان آن را روی روال انداخت. آقایان محمد‌کاظم کاظمی، سید‌فضل‌ا... قدسی، محمد‌ابراهیم شریعتی، دکتر امیری، خانم دکتر موسوی‌فرد و دیگر حاضران هر کسی بر‌اساس نیازهای اجتماعی و فرهنگی مهاجران افغانستانی مواردی را مطرح و بر این نکته تاکید کردند که افغانستانی‌های مهاجر همان نیازهایی را دارند که مردم و ملت ایران آن نیاز را دارند.
با توجه به همزبانی و نزدیکی‌های فرهنگی تا چه اندازه نیازهای فرهنگی مشترک میان ایرانی‌ها و مهاجران وجود دارد؟
اتفاقا من این نکته را به آقای قمی هم گفتم که به علت وجود اشتراکات زبانی، آیینی و اعتقادات و باورهای مشترک نیازهای فرهنگی که مردم ایران دارند، مهاجران هم دارند. امیدوارم جلسات دیگری هم برگزار شود و بتوانیم در این مسیر گام‌های موثرتری برای بهبود وضعیت مهاجران افغانستانی برداریم. این نکته را هم بیان کردیم که وقتی بیش از دو میلیون و 500هزار نفر مهاجر افغانستانی در ایران داریم باید به آنها به چشم مخاطب نیازمند نگاه کرد که آقای قمی این نکته را پذیرفتند و امیدواریم به مرور زمان به یک نتیجه مطلوب برسیم.
پیش از این برای انجام کارهای فرهنگی در ایران ممنوعیتی هم داشته اید؟
اتفاقا یکی از درخواست‌های دوستانمان دیروز در همین ارتباط بود. خیلی این اتفاق افتاده که نمایشگاه یا کنسرتی داشتیم و تمام مقدمات برگزاری‌آن انجام شده، اما قبل از انجام کار جلویش گرفته شده است. هر دو ملت در برنامه‌های خود مخاطب مشترک دارند و نباید مانعی بر سر انجام برنامه‌های فرهنگی باشد.
البته تا جایی که می‌دانم در حوزه هنری فعالیت‌هایی دارید.
از سالیان بسیار دور حوزه هنری همیشه امکان و فضای کار را به ما داده است. هر چند حالا کمک‌ها کمتر شده، اما توجه‌ها هنوز هم هست. به یاد دارم اواخر دهه 60 مجموعه بی‌نظیری از شعر و خاطرات شاعران افغانستانی در حوزه هنری مشهد منتشر شد و کمک و همراهی محمدحسین جعفریان را هم داشتیم. اما بعد روند کار کند شد. در حوزه هنری مرکز در تهران هم مجلاتی چون در دری، روایت و... حمایت و منتشر می‌شدند، اما از زمانی که جمعی از مهاجران فرهنگی افغانستان از ایران رفتند و دل به غربت دوباره سپردند متاسفانه مجلات تعطیل شد، اما حوزه هنری هنوز هم حامی ماست و جلسات مداوم هم در تهران هم در مشهد برای آموزش شعر و داستان بطور رایگان برگزار می‌شود.
طبیعتا هر کشوری در امر مهاجر پذیری ترجیح می‌دهد فرهیختگان و اهالی هنر و قلم را بپذیرد. به نظر شما اگر فضای فعالیت فرهنگی در ایران برای مهاجران افغانستانی بازتر بود، باز هم این فرهیختگان افغانستانی از ایران می‌رفتند؟
بخش عمده‌ای از دلایل مهاجرت افغانستانی‌های فرهنگی از ایران به وضعیت اقتصادی برمی گردد. زمانی که من توان رفع نیازمندی‌های روزانه ام را نداشته باشم طبعا راهی دیار دیگری می‌شوم. در آغاز کار، فرهنگیان با دل و عاشقانه فعالیت می‌کردند، اما در آن زمان می‌شد با کار دل زندگی کرد و حداقل درآمد کفاف زندگی را می‌داد، اما در این سال‌ها چنین اتفاقی نمی‌افتد و برخی ناگزیرند بروند. اما می‌توانم بگویم اگر جلسه ما با آقای قمی قبل تر اتفاق می‌افتاد، ما در عرصه فرهنگ و هنر و ادبیات مشترک خود پنجره‌های روشن‌تر و بیشتری می‌داشتیم. ایرانی‌ها هم ادبیات و فرهنگ افغانستانی‌ها را بیشتر و بهتر می‌شناختند. کاش محدودیت‌ها نبودند و آنها که کوچ کردند هم می‌ماندند... آنهایی که رفتند هم همیشه با حسرت به روزهای دورهمی ایران با فرهنگیان ایران یاد می‌کنند.
شما هم طبعا سختی‌هایی داشته و دارید. نمی‌خواهید از ایران بروید؟
من شخصا انتخاب اول و آخرم ایران است. هر وقت به هر دلیلی بخواهند ردم کنند، برمی‌گردم افغانستان. فرصت بسیار داشتم که از ایران بروم اما به‌واسطه ملاحظات فکری‌ام هرگز این کار را نمی‌کنم. حتی اگر به فرض فرش قرمز هم برایم پهن کنند، نمی‌روم. چون معتقدم اگر بروم دچار ایستایی می‌شوم. خیلی‌ها را دیدم که رفتند و شرایط اقتصادی و شغلی بهتری را تجربه کردند، آزادی‌های بیشتری داشتند، اما از نظر ادبی دچار ایستایی شدند.

زینب مرتضایی‌فرد

ادبیات و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها