در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
اگر از هر کدام ما بپرسند با کدام ساخته مجیدی بیشتر ارتباط برقرار کردهاید، ممکن است به فیلمی اشاره کنیم. من هم این سوال را از خودم پرسیدم، اما راستش نتوانستم جواب چندان قطعی به سوالم بدهم. اولش با خودم گفتم «بچههای آسمان». بعد یکهو جملهای در ذهنم تکرار شد.. «خدا چه رنگیه؟» یک لحظه با خودم گفتم «رنگ خدا» و اما بعد دیدم دلم هنوز پیش جای پای دختر فیلم «باران» جا مانده است، همان رد پاهایی که صاحبشان میرفت و خودشان بازمی گشتند. اصلا «بید مجنون» هم یادم نمیرود. همان یوسفی که بعد سالها چشمهایش باز شده بود و حالا خودش شده بود اسیر جمال، اسیر رنگها و نگاه کردن به دنیایی که چشمهایش سالها بود فراموششان کرده بود و حالا نمیدانست با آن همه تصویر چه کند. اصلا میشود یاد مجیدی بیفتم درد «بدوک» جسم و جانم را پر نکند.
هر چند در تمام سالهای فعالیتش مخالفان و موافقان بسیاری داشته، اما نمیشود از این گذشت که او معنا را خوب میفهمد، ادبیات و فرهنگ ایرانی را درک میکند و بلد است آن را به ساختههایش تزریق کند. حالا ممکن است گاهی این معانی جایی یا گوشهای از کارش را چندان هم خوب پیش نبرد و آن معنی یا تصویر خاص به قول معروف از فیلم بزند بیرون، اما این همه در برابر تصاویر خوب و معانیای که در بخشهای دیگر آثارش زیست میکند و میتواند مخاطبش را به لذت و فکر توامان باز دارد، به نسبت بسیار کمرنگتر است و این همه از مجیدی کارگردانی میسازد که میتوان مجموع آثارش را دوست داشت. تماشایش کرد و لذت برد. در کنار همه اینها ورودش به 60 سالگی را باید تبریک گفت و البته منتظر ماند و دید که او آیا میتواند حالا در سن پختگی فیلمسازیاش اثر بهتری هم بسازد یا نه؟
زینب مرتضایی فرد
فرهنگ و هنر
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد