گفت‌وگو با پیام دهکردی، بازیگر سینما و تئاتر

آدم با فرهنگ اختلاس نمی‌کند

بازیگر است و درس این حرفه را هم می‌دهد. در تئاتر حرفی برای گفتن دارد هم در بازیگری هم در کارگردانی. تا حالا چند جایزه داخلی و خارجی برای حضورش در تئاتر گرفته. در سینما بازی در فیلم‌هایی مانند یک تکه نان، یک بوس کوچولو، راه آبی ابریشم و ... را دارد و در تلویزیون بازی‌اش در سریال‌های شهریار، مدار صفردرجه، گذر از رنج‌ها و ... در یادها مانده‌ است. با او هم‌صحبت می‌شوم تا درباره رویاهایش بپرسم و آرزوهایی که به آنها دست یافته و فرق امروز و دیروز. می‌دانم چند سالی درگیر بیماری سرطان بوده و اسمش در کنار چهره‌های معروفی ثبت شده که با این بیماری مبارزه کرده و آن را شکست داده‌‌ و حالا دارند زندگی عادی خود را سپری می‌‌کنند. اما درباره بیماری‌اش چیزی نمی‌پرسم، لزومی نمی‌بینم به گذشته‌ای که دوست‌داشتنی نیست، نقب بزنم. او همه حرف‌هایش درباره این بیماری را در برنامه ماه عسل و روزنامه‌ها و مجلات گفته است. ترجیح می‌دهم درباره زندگی با او صحبت کنم، فراز و فرودهای زندگی و ربطش به آنچه در اختیار ماست و آنچه از اختیار ما خارج است.
کد خبر: ۱۱۹۶۵۴۳

بازیگری کجای رویاهای کودکی شما قرار داشت و چقدر برایتان جدی بود؟
راستش از کودکی برایم جدی بود. زمانی که دبیرستان می‌رفتم و برای کنکور آماده می‌شدم، دو رویا داشتم که به نظرم دست‌نیافتنی بودند؛ یکی دیدن ساختمان تئاتر شهر از نزدیک - چون شهرستان زندگی می‌کردم - و دیگری دیدن آقای حمید سمندریان. تصور این‌که در تئاترشهر روی صحنه بروم رویای زیبایی بود که خوشبختانه تبدیل به واقعیت شد و امکان این که شاگردی استاد سمندریان را هم تجربه کنم، فراهم شد؛ استادی که هرچند در قید حیات نیستند اما من احساس می‌کنم هنوز هم دارم از ایشان می‌آموزم. در یکی از نمایش‌های استاد بازی کردم و در موسسه ایشان، معلمی هم کردم. به رویاهایم دست یافتم و این خیلی خوشایند است.
همه آدم‌ها رویاها و آرزوهایی دارند اما برای رسیدن به آنها برنامه‌ریزی و پشتکار دقیقی لازم است وگرنه ابتر می‌مانند. شما چگونه برنامه‌ریزی کردید که توانستید به آرزوهایتان برسید؟
آن زمان شرایط حاکم بر فرهنگ و هنر به اندازه امروز رقت‌آور نبود. اگر برنامه‌ریزی می‌کردی و با همه وجود دانش هر رشته‌ای را می‌آموختی، قطعا موفق می‌شدی. مثل الان نبود که شرایط پر از اشکال و ایراد باشد. من برنامه‌ریزی کردم با این بینش که بازیگری علمی مهم و سخت است. می‌دانستم باید شاگردی کنم و مطالعات بین‌رشته‌ای داشته باشم تا بتوانم موفق شوم. می‌دانستم محور بازیگری، انسان است پس باید در زمینه جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، ادبیات و شعر و ... مطالعه کنم. آن سال‌ها با برنامه‌ریزی و پشتکار، یک پسر شهرستانی که نه آشنا داشت و نه پارتی و نه پول، توانست به تهران بیاید و رویاهایش را عملی کند.
با تکیه با توانمندی‌های درونی وارد حرفه بازیگری شدید، مسیر پر فراز و نشیبی را طی کردید و تبدیل شدید به پیام دهکردی که بازیگر توانایی است؛ اما الان دارید از شرایطی می‌گویید که تغییر کرده است. شرایط جامعه چقدر می‌تواند در رسیدن به آرزوها و تحقق رویاها تاثیرگذار باشد. زیاد می‌شنویم که می‌گویند در ایران نمی‌توان بر اساس روش‌های علمی موفقیت، به آدم موفقی تبدیل شد چون قوانین اینجا با همه جای دنیا فرق می‌کند؟
بدون شک علوم انسانی و هنر زیر چتری وسیع قرار می‌گیرد که فرهنگ نام دارد. اگر دانش داشته باشی و تلاش کنی حتما در رشته مورد علاقه‌ات موفق می‌شوی اما چرا در کشور ما این اتفاق نمی‌افتد و چرا بیشتر دانشجویان رشته هنر تاکید می‌‌کنند که دانش و برنامه‌ریزی ارزش ندارد. معتقدم ما در حوزه‌های فناوری، پزشکی، امنیتی و دفاعی خیلی خوب عمل کرده‌ایم با همه تحریم‌ها و سختی‌ها؛ اما در حوزه فرهنگ اوضاعمان فاجعه است. وقتی در کشورمان فرهنگ فقط اقرار به لسان مسؤولان است، نباید توقع خروجی مناسبی داشت. اگر فرهنگ ما رشد کرده بود، این‌همه بزه و قانون گریزی و فساد، اختلاس و ... نداشتیم. اگر مدیری، اختلاس می‌کند نشان دهنده این است که بی‌فرهنگ است. آدم بافرهنگ دزدی نمی‌کند. اگر مسؤولان و متولیان فرهنگی دست به جهادی بزرگ در حوزه فرهنگ نزنند کشور ما دچار زلزله‌ای عظیم می‌شود و زمانی که زلزله رخ دهد دیگر نگاه نمی‌کند چه کسی وزیر است و چه کسی آقازاده. همه را از بین خواهد برد. در این شرایط از فرهنگ که زیرساخت اخلاق است، چگونه می‌توان انتظار شایسته سالاری و عدالت اجتماعی داشت. سال‌هاست فقط با غرغره واژه‌ها رو به رو هستیم بدون این‌که عملا آنها را ببینیم. صحبت از دانش و آگاهی و شایسته‌سالاری است اما در عمل اصلا اتفاق خوبی نمی‌افتد و تنها چیزی که شاهدش هستیم بی‌اخلاقی‌هایی است که روز به روز بیشتر می‌شود. معتقدم در بزنگاه کنونی فارغ از جنگ‌های نظامی آن چیزی که می‌تواند جدی باشد، جنگ فرهنگی است. قبول کنیم که زیرساخت‌های فرهنگی را رها کرده‌ایم. ما اکنون خوشه‌چین فرهنگی هستیم که ده سال قبل بذر آن را کاشته‌ایم. در هر زمینه‌ای از نوع رانندگی بگیر تا اتفاقات محیط‌زیستی و ... با مشکل روبه‌رو شده‌ایم به این دلیل است که زیرساخت‌های فرهنگی و اخلاقی را رها کرده‌ایم و بی‌برنامگی باعث شده جامعه با بحران رو‌به‌رو شود. تا زمانی که مسؤولان و متولان فرهنگی فقط ژست فرهنگی بگیرند، اما در این زمینه قدم‌های موثر و کاربردی برندارند جامعه ما روز به روز با مشکلات بیشتری روبه‌رو خواهد شد. باید ضرورت توجه به فرهنگ و فرهنگ‌سازی درست از حرف و عکس یادگاری به عمل تبدیل شود تا شاید ده سال دیگر شرایط‌مان بهتر از اکنون شود.
در کودکی علم بهتر است یا ثروت، موضوع انشایمان بود. آن زمان چه می‌نوشتید و الان درباره این موضوع چه می‌نویسید؟
آن زمان علم از همه چیز بهتر بود. باور پدر و مادر و معلمان و همه مردم جامعه این بود که علم بهتر از ثروت است. جامعه ما را به سمت علم می‌برد چون به ما می‌آموختند اگر علم بیاموزیم، ثروتمند هم خواهیم شد، اما به تعبیر مولانا که می‌فرماید: «چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون ...» من چه می‌دانستم دو دهه بعد از آن ساعت انشا به روزگاری می‌رسم که پول و پول‌پرستی به رکن اساسی جامعه تبدیل می‌شود و برای موفقیت و زندگی عادی گاهی باید همه آرمان‌هایت را نادیده بگیری. اگر مادرم زنده بود به او می‌گفتم مادر جان موضوع علم بهتر است یا ثروت را باید بار دیگر بررسی کنیم و ببینیم کدام یک بهتر است. هر چند به باور من هیچ‌کدام خوب نیست، آن‌چیزی که مهم است، آگاهی است. معتقدم اگر آگاهی انسان بالا برو - آگاهی ربطی به سواد ندارد - و اگر فرهنگ و اصول اخلاقی را بیاموزیم که باز هم ربطی به میزان سواد ندارد، مسیر آدمی را راهنمایی می‌کند که چگونه قدم‌های درستی بردارد تا زندگی مطلوب و توام با فرهنگ و اخلاقی داشته باشد.

طاهره آشیانی
روزنامه‌نگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها