در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گوشها و چشمهای ما مردمان قرن حاضر از حرفها و تصویرها پراست. آن قدر شنیده و دیدهایم، آنقدر به تماشای فیلم و عکس و... نشستهایم و صداها را از موسیقی گرفته تا سخنرانیها شنیدهام و در کنارش داستانهای خوب و بد و شعرهای سست و محکم خواندهایم که دیگر هر چیزی نتواند راحت به وجدمان بیاورد. حالا اغلبمان میدانیم اگر خودمان را، گوشهای از وجودمان را در اثری پیدا کنیم همراهش میشویم. حالا چه چیزی میتواند ما را به این وجد وادارد و سرخوشمان کند؟ این سؤالی است که تا دلمان بخواهد برایش پاسخهای متعددی ذکر شده است. اما همه در یک نکته اشتراک دارند و آن هم حضور ریتم زندگی واقعی در اثر است. وقتی ما با چیزی مواجه شویم که اشتراکاتی با گذر روز و شبهای خودمان در این جهان داشته باشد، طبعا بیشتر درگیرش میشویم و طوری به آن زل میزنیم که انگار خودمان جایی گوشه همان کادر جذاب مشغول زیستن هستیم.
در ستایش زندگی معمولی
این معمولی بودنها شاید روزگاری آدمهای قبل از ما را چندان جذب نکرده باشد، اما حالا عصر، عصر ما آدم معمولیهاست که دیگر حوصله قصه شاه و گدا را نداریم و میخواهیم ما هم باشیم، جزو بازی باشیم و از آنچه مقابلمان قرار میگیرد، با حس نزدیکی بیشتری لذت ببریم.
این روزها در جشن تصویر سال، مجموعه عکسی از زندگی نرگس آبیار، کارگردان و نویسنده به نمایش گذاشته شده است. عکاس مجموعه ستاره سرداری، دوربین به دست وارد زندگی عادی و روزانه این کارگردان شده و تصاویری را ثبت کرده که درست شبیه فیلمهای آبیارند. پر از زندگی یا به عبارت بهتر نمایش ریتم واقعی زندگی. نمایش لحظههایی که برای تماشایشان نیاز نیست هی ساعتت را نگاه کنی و حوصلهات سر برود که بالاخره کی تمام میشود.
همانقدر که با مادر شهید «شیار 143» و کودکانهگیهای شخصیت اصلی «نفس» ساده و راحت پیش رفته و زندگیشان را تماشا کردهای، همانقدر که با فائزه معمولی و ساده «شبی که ماه کامل شد» همقدم و همراه شده و تا آخر مسیر رفتهای، میتوانی عکسها را هم نگاه کنی و به زندگی معمولی با همه شکوه و زیباییاش زل بزنی.
نرگس آبیار در این عکسها نه از دوربین گریخته و نه دست و پای عکاس را بسته است. به همین خاطر همه چیز کاملا معمولی به نظر میرسد، معمولی بودنی که شکوه و سادگی را در خود دارد و به مخاطب نشان میدهد شخصیت اصلی عکسها گاه با چهرهای متفکر و شاید کمی در هم مینشیند گوشه خانهاش و خیاطی میکند. بعد درست مثل زندگی واقعی، لحظه یا لحظههایش تغییر میکند، دوچرخه سوار میشود و با زنان شمالی میخندد. کنار خانوادهاش سر سفره مینشیند، میخندد و سلفی میگیرد. یک روز در گلزار شهدا قدم میزند و یک روز دیگر با زنان کارگردان سینما حرف میزند. یک جای دیگر میان انبوه کامواها میایستد و به آنها نگاه میکند مانند هر زن دیگری... .
شکوه سادگی
جالبترین بخش تصاویر را میتوان مربوط به سفر آبیار به سیستان و بلوچستان دانست، سفری که طبعا برای ساخت فیلم درخشان و موفق شبی که ماه کامل شد انجام شده است. آبیار کنار مردمانی نشسته و غذا خورده، در بازارشان قدم زده و قرآن خواندن پیرمرد پارچه فروش را نگریسته که تفاوت زیادی با فرهنگ پایتختنشینان و البته دیگر فیلمهای ساخته این کارگردان دارد. آبیار این تصاویر همان آبیار سر صحنه فیلم است، همان زنی که با شوق کامواها را نگاه میکند، متفکرانه خیاطی میکند و با خانوادهاش میخندد. او همه جا ما را با همین یک چهره از خودش مواجه میکند. چهرهای که نشان میدهد او معمولی بودن را میشناسد، معمولی بودن را واکاوی میکند و خوب میداند ما آدم معمولیهای این جهان چگونه و از چه زوایایی جهان را نگاه میکنیم.
اما عکاس مجموعه هم خوب میداند از کارش چه میخواهد و مسیرش را تعریف کرده است. او در قابهایی که ثبت کرده، بهخوبی دنبال نمایش همین معمولی بودنها و شکوهشان است. سرداری شیفته فیلمهای آبیار شده و به همین علت هم او را بهعنوان سوژه برای این پروژهاش انتخاب میکند تا ببیند یک کارگردان خوب و متفاوت که این سالها آثار موفق خلق کرده است، چگونه در خلوت خود و در پشت صحنه زندگی و فیلمهایش زندگی میکند.
تماشای این تصاویر و زلالی جاری در آنها میتواند حال خوبی برای این روزها باشد، روزهایی که رسانهها، چهرههای شناختهشده بازیهای فضای مجازی و... میخواهد از شکوه زندگی معمولی مان، این بزرگترین داشتهمان بکاهد و... . خلاصه که راهی شوید و دل بدهید به تماشای عکسهای سرداری از زندگی زنی که این سالها ثابت کرده رنگ، کلمه و تصویر را خوب میشناسد.
۷دی۹۶ ـ روستای هفتادملا واقع در بلوچستان
بازبینی مکان برای فیلم سینمایی «شبی که ماه کامل شد»، صرف ناهار در منزل عبدا... کردی (صاحب دو همسر،۹ فرزند و ۱۶ نوه) آبیار به شیوه روستاییان کاسه آبگوشت را سر میکشد و من را با تصویر ناب و نایاب روبهرو میکند؛ آدمهایی که هنوز درگیر دنیای مدرن و پرتکرار و پرسرعت کنونی نشدهاند.
مرداد ۹۶ ـ حیاط باصفای مرحوم حاجخانم رجببیگی
مادر شهیدان عبداللهی؛ مادری که فیلم شیار ۱۴۳، قصهٔ زندگی و حرف دلش بود. حاجخانم بعد از دیدن فیلم شیفته خالق این اثر فاخر شد و از خانوم آبیار خواستند با هم در ارتباط باشند. مادر مهربان شهیدان عبداللهی در فروردین ۹۷ به رحمت خدا رفت.
دی ۹۶ ـ چابهار/ روستای گواتر
بازبینی مکان جهت فیلم سینمایی: شبی که ماه کامل شد. دختر نوجوان بلوچی پس از صرف ناهار پیشنهاد حنا را به خانم آبیار داد و او بهراحتی پذیرفت.
دی ۹۶ ـ بازار سنتی زاهدان
بازبینی مکان فیلمبرداری برای فیلم سینمایی: شبی که ماه کامل شد. آبیار عاشق رنگهاست. هارمونی رنگ را در چیدمان لباسهایش بهوضوح میتوان دید.
۳۰ آذر۹۶ ـ شب یلدا ـ منزل مادر
او از فضای بکر و خانوادگی، در به تصویرکشیدن دنیای ذهنی و دغدغه هایش بهره میبرد و زندگیهایی را به تصویر میکشد که از جنس روزمرههای مردمند.
زینب مرتضاییفرد
فرهنگوهنر
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد