در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
پیدا کردن دلیل سوالاتی که مطرح شد قطعا نیازمند تحقیقات اجتماعی و دانشگاهی است، اما بر مبنای جوایز جشنوارههای داخلی چنین به نظر میرسد که ذائقه سینمایی و روشنفکران امروزی بر این است که فیلمهای شاد را فاقد ارزش هنری بدانند و فقط فیلمهایی به نظرشان باارزش و صاحب سبک تلقی میشود که به قول معروف اعصاب مخاطب را برای چند روز به هم بریزد و به ناامیدی او دامن بزند.
این درحالی است که سینمای افسرده و ناامید مروج نابودی روح و روان یک کشور است و مهمتر اینکه سینما در وهله اول هنری است در جهت تفریح و سرگرمی مردم و باید پاسخگوی اوقات فراغت مردم یک جامعه باشد.
چندی پیش، آیین اختتامیه چهارمین دوره تقدیر از آثار برتر سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر با رویکرد پیشگیری از جرم و آسیبهای اجتماعی توسط معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم قوه قضاییه برگزار شد که در این برنامه هیات داوران از فیلمهای «مردی بدون سایه» به کارگردانی علیرضا رئیسیان و «جمشیدیه» ساخته یلدا جبلی به خاطر مضمون موثر قدردانی کرد، جایزه ویژه هیات داوران برای مواجهه صادقانه با رفتارهای خشونتآمیز به «جاندار» ساخته حسین امیری دورماری و پدرام پورامیری اهدا شد، جایزه روایت جذاب و پرکشش برای بیشترین تاثیر فرهنگی به فیلمنامه «قسم» نوشته محسن تنابنده رسید، جایزه کوشش خلاقانه برای نشان دادن چهره مخوف مواد مخدر به «متری شیش و نیم» به کارگردانی سعید روستایی تعلق گرفت و جایزه تلاش موثر برای ادراک یک مسأله اجتماعی هم به جلیل شعبانی تهیهکننده «قسم» رسید.
جامجم در گفتوگو با منتقدان سینما چندوچون انتخاب این فیلمها را بررسی میکند.
سینما؛ روایتی از واقعیتهای اجتماعی
سیدرضا صائمی، منتقد سینما نگاه داوری در اینگونه مراسم را نگاهی مضمونی دانست. او به جامجم گفت: در انتخاب سازمانها و نهادهای مختلف در مراسم هایشان بعضا نگاه تخصصی به فیلمهای سینمایی وجود ندارد و آنها با توجه به ماموریتهای سازمانی شان به محتوا و مضمون فیلمها توجه میکنند. مثلا در فیلم «قسم» به کارگردانی محسن تنابنده بخشی از محتوای فیلم مربوط به عواقب حقوقی یک جرم است که قطعا توجه به آن از نظر قوه قضاییه پسندیده است.
در واقع نگاه این نهادها به سینما نگاهی مضمونی است، نه فرمی. به همین خاطر نمیتوانیم بگوییم که مثلا چرا فلان فیلم که در جشنواره جزو فیلمهای ضعیف بود در اینجا مورد تقدیر قرار گرفته! در حقیقت نگاه تخصصی داوران در جشنواره فیلم فجر در چنین مراسمهایی تبدیل میشود به نگاههای سازمانی و فرامتنی. بنابراین نمیتوان به مراسم تجلی و اراده ملی نگاهی تخصصی و سینمایی داشت. البته گاها این تصور هم وجود دارد که ارگانهای مختلف به فیلمساز سفارش فیلمسازی با محوریت مضمون خاص میدهند که از نظر من ایرادی ندارد، اما به این شرط که اثر قابل توجهی باشد و پرداخت خوبی داشته باشد. در این صورت نتیجتا فیلم خوبی میشود که قابل دفاع است.
او تصریح میکند: اگر سینما را روایتی آیینه گونه از اجتماع بدانیم تلخیهای فیلم را هم برآمده از واقعیتهای اجتماعی میبینیم. البته هستند فیلمسازانی که با بزرگنمایی این تلخی در پی جلب بیشتر مخاطب هستند که بحث آنها جداست، اما به اعتقاد من نمیتوان امید واهی ایجاد کرد و اگر فیلمسازی بخواهد این کار را انجام دهد باید نسبت دراماتیک آن را با منطق قصه را بسنجیم. در نهایت اینکه ما باید این حق را به فیلمساز بدهیم که روایت خودش را از واقعیت اجتماعی داشته باشد و مخاطب میتواند در خوانشهای مختلفی که از یک اثر داشته باشد با آن همراه بشود یا نشود.
فیلمسازها نمیتوانند برای پیشگیری از آسیب اجتماعی بسازند
افشین علیار، منتقد سینما با بیان اینکه فیلمهای مورد تقدیر قرار گرفته در معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم قوه قضاییه نمیتوانند به مخاطب انگیزه و امید بدهند، در گفتوگو با جامجم توضیح داد: سینمای ملودرام در ایران یک عنصر مهم را از دست داده است و آن امید و ایجاد امیدواری است. فیلمهایی که با مضمون قضایی یا اجتماعی ساخته میشوند جدا از اینکه بیشتر آنها ضعف سینمایی دارند متاسفانه نمیتوانند به مخاطب انگیزه و امید انتقال بدهند. در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر فیلمهایی نمایش داده شد که بر اساس پیشگیری آسیبهای اجتماعی ساخته شده بودند اما موضوع حائز اهمیت این است که این چند فیلم مثل جاندار، جمشیدیه، یلدا، مردی بدون سایه یا متری شیش و نیم فقط با طرح موضوع به مساله آسیب اجتماعی پرداخته بودند اساس و نگرش این فیلمها از ایده فراتر نرفته و نتوانستند که نتیجهای از آسیب اجتماعی را به مخاطب نشان بدهند. او در ادامه میگوید: فیلم باید با هدف و نگرش محتوایی ساخته شود اینکه فیلمساز بخواهد با یک ایده تک بعدی فیلم آسیب شناسانه بسازد قطعا مخاطب آن را پس میزند حالا اضافه کنید که این فیلمهای نام برده شده البته به استثنای متری شش و نیم (البته پانزده دقیقه نخست) در ساختار سینمایی هم لنگ میزنند به همین دلیل این فیلمها هنوز نمیتوانند سینمایی باشد پس چطور از آنها توقع داریم که بتوانند آسیب اجتماعی را ریشه یابی کنند؟ موضوع مهم این است که سینمای اجتماعی ما دچار پوسیدگی مضمونی شده است و نیز به شدت غم انگیز و گره افکن، در این شرایط چه انگیزهای برای مخاطب میماند؟ مخاطب چه پیامی را باید از فیلم دریافت کند؟ اساسا فیلمهایی مثل یلدا یا جمشدیه تا چه اندازه میتوانند مخاطب را به مسائل قضایی و بزهکاری آشنا کنند؟ یا در فیلم جاندار شاهد آن هستیم که زن شوهردار برای رضایت برادر مقتول حاضر است از شوهرش طلاق بگیرد و با او ازدواج کند! یا در فیلم مردی بدون سایه نوعی از روان پریشی را در وجود مرد میبینیم و در متری شیش و نیم صحنههایی را مشاهده میکنیم که فقط قالب سینمایی دارد با اینکه نظر فیلمساز آسیب اجتماعی بوده اما نتوانسته به هر دلیلی نتیجه بگیرد، این فیلمها در پایانبندی هم نمیتوانند به هدف نهایی نزدیک شوند و فیلمساز فکر میکند بهتر است اینگونه از فیلمها با سیاهی به پایان برسد، خب در این شرایط مخاطب با چه انگیزهای سالن سینما را ترک میکند؟
علیار افزود: سینمای اجتماعی میتواند آسیبشناسی و نتیجهاش را با امید و روشنایی گره بزند پایان فیلم ابد و یک روز را به یاد بیاورید قصهای پر از دعوا و آشوب اما پایانی که سرشار از امید و روشنایی بود، اما در حال حاضر فیلمسازهای ما نمیتوانند فیلمی برای پیشگیری آسیب اجتماعی بسازند فیلمی که بتواند به مخاطب راه روشنی نشان بدهد، باید بپذیریم این گونه از فیلمها در دراز مدت عواقب جبرانناپذیری برای مخاطب و سینمای ایران خواهد داشت. چه خوب بود فیلمسازانی که علاقه به ساخت اینگونه از فیلمها دارند قبل از هر چیز به فکر ساختار سینمایی فیلم شان باشند این حجم از ذوقزدگی در انتخاب ایده، کیفیت فیلمها را بیارزش کرده است.
ساناز قنبری
سینما
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم