در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
هر از گاهی نتایج پژوهشهای بینالمللی درباره شادی و نشاط یا رفاه اجتماعی و میزان خشونت در کشورهای مختلف جهان منتشر میشود که نتایجش لااقل برای ما ایرانیها چندان امیدوارکننده نیست. آیا ما واقعا مردمی غمگین، ناراحت و عصبانی هستیم؟
واقعیت این است که نمیتوان گفت این پژوهشها الزاما درست است یا لزوما غلط، ولی به هرحال عدهای در بست آن را میپذیرند وعدهای به کل آن را رد میکنند. با وجود این، اما اگر نگاهی به حال و روز جامعهمان بیندازیم، چارهای نداریم جز این که بگوییم حال اوضاع اجتماعی مان چندان خوب نیست. برای این حرفم چند دلیل دارم که مستند است به گفتههای مسؤولان رده بالای کشور مثلا آنجا که آمار میدهند در کشورمان دو میلیون و850 هزار معتاد دائمی است یا وقتی گفته میشود در سیستم قضایی کشورمان 16 میلیون و 300 هزار پرونده قضایی وجود دارد. مسلما مردم از سرِ خوشی راهی دادگاهها نمیشوند یا بهخاطر دلخوشی به سمت مواد مخدر و روانگردانها کشیده نمیشوند. این نشانهای است از اینکه مردم خلأیی در زندگی احساس میکنند و به مواد یا الکل پناه میآورند. در مورد پروندههای قضایی هم که بیشترشان در مورد خشونت تشکیل شده همینطور است و به ما هشدار میدهد باید بر ارتقای شادابی و نشاط درجامعه تمرکز کنیم. وقتی آماررسمی وزارت کشور میگوید 23 تا 25 درصد افراد حداقل یک اختلال روانی دارند معلوم میشود وضعیت سلامت روانی و اجتماعیمان مطلوب نیست. نشاط و آرامش، خروجی سلامت اجتماعی است، اما ما درکشورمان برای نشاط و شادابی، سیاست و راهبرد مشخصی نداریم؛ درحالی که اسلام دین شادی است.
منظور از شادی اجتماعی دقیقا چیست؟
مسلما منظور شادیهای زودگذر نیست که عمقی ندارد بلکه شادی اجتماعی، نشاطی است که کل افراد جامعه را دربرمیگیرد و مبتنی است بر موقعیتهای دینی، قومی و ملی. من اهل مازندران هستم و از دهه 70 مازنیهای مقیم تهران جشنهای بومی خود را در پایتخت اجرا میکنند، اما امسال به مشکلاتی برخوردیم؟
چه مشکلی؟
جشن سلام که جشن شکرگزاری مازنیها از خداوند است. از سال 75 این جشن و بقیه جشنها در تهران برگزار میشد، اما امسال نیروی انتظامی ممانعت کرد. منظورم این است که همه اقوام ایرانی به مناسبتهای مختلف جشنهایی دارند که بسیار شادی آور و مسبب ایجاد وحدت و تقویت روابط اجتماعی است که میتواند فرصتی برای نشاط و سلامت اجتماعی شود. ما باید از این ظرفیتها به نفع سلامت جامعهمان استفاده کنیم. حتما همه تایید میکنند که پدربزرگها و مادربزرگهای ما با این که سواد دانشگاهی نداشتند ولی شاد زندگی میکردند و از زندگی لذت میبردند و علتش هم این است که نسلهای گذشته ما سواد زندگیکردن داشتند.
از حرفهای شما اینطور برداشت کردم که سیاستگذاران میتوانند در کمرنگ شدن نشاط اجتماعی اثرگذار باشند. درست است؟
سیاستگذاری جزو وظایف دولتها و حاکمیت است، اما خیلی از جاها ممیزی غیرکارشناسی میکنیم و فقط میگوییم فلان کار را نکنید. این درحالی است که سازمانهای مختلف و مجموعه مدیریت شهری میتوانند در تولید شادی کمک کنند، اما میبینید که لااقل درحوزه شهری فضا طوری طراحی نشده تا ایجاد نشاط کند. ما حتی ساختار محلهها را تغییر دادهایم و دیگر مثل گذشته محله آن جای امن و آرامش بخش نیست. البته علاوه بر سیاستگذاریهای غلط و بی برنامگیها باید بگویم که ما مردم نیز بی تقصیر نیستیم به این دلیل که سبک زندگیمان تغییر کرده و بیتفاوتیها دارد جای مسؤولیتپذیریها را میگیرد. اینها همه به ما فشار میآورد و فقط کسانی میتوانند در این شرایط زندگی بهتری داشته باشند که مهارت تابآوری اجتماعیشان بیشتر باشد. وقتی تابآوری نباشد به الکل و مواد و خشونت و تنهایی و از این جنس کارها روی میآورند.
به چه وضعیتی میگوییم تابآوری اجتماعی؟
تابآوری مهارتی فردی است که کمک میکند افراد درشرایط سخت آسیب کمتری ببینند و خودمراقبتی کنند. شک نداریم شرایط اقتصادی کشورمان شرایط ویژهای است و همه مردم را تحتتاثیر قرار داده، پس اگر در این شرایط مهارت تابآوری مردم تقویت نشود، ابتدا مردم و سپس جامعه آسیب میبیند و این آسیب که رخ دهد امنیت جامعه نیز تهدید میشود.
پس توپ را میاندازید در زمین مردم، یعنی اگر شرایط مطلوب نیست مردم باید آستین بالا بزنند و خودشان را تابآور کنند.
نه منظورم این نیست، بلکه روی سخنم، هم با سیاستگذاران است و هم مردم. معتقدم مردم باید در هر شرایطی مطالبهگر باشند. منظورم از مطالبهگری، تقابل و تخریب نیست بلکه این است که مردم باید حقوقشان را خوب بشناسند و برای احقاق آن تلاش کنند. در کنار مردم، مجلس نیز بهویژه در حوزه اجتماعی باید مطالبهگر باشد و در کنار اینها سازمانهای مردم نهاد نیز دست به کار شوند. اما متاسفانه بسیاری از این ان جی اوها، سمنهای واقعی نیستند و به آب باریکه دولتی قناعت میکنند و در نتیجه اهل مسامحه هستند نه مطالبهگری. مشکل این است که در کشورمان حوزه موضوعات اجتماعی به بلوغ نرسیده حتی با اینکه رهبر انقلاب چند سالی است بهصراحت خطاب به مسؤولان اعلام کردهاند که اگر به ایران علاقه داریم باید با جدیت وارد حوزههای اجتماعی شوید.
منظورتان این است که ما در حوزه اجتماعی و سیاستگذاری و برنامه ریزی در این حوزه دچارعقبماندگی هستیم؟
بله دقیقا و این عقبماندگی در کوتاهمدت جبران نمیشود. اگر ما یک مدیریت اجتماعی هوشمند داشتیم باید با نگاه به آینده سازوکارهایی را ایجاد میکردیم که مردممان نشاط بیشتری داشتند و باید آنها را آموزش میدادیم و سواد اجتماعیشان را بالا میبردیم. اگر این کار انجام میشد، مردم میتوانستند با استفاده از همه ظرفیتهای بومی بهرغم همه مشکلات، یک زندگی باثبات داشته باشند که مددکاران اجتماعی به آن میگویند بهزیستن اجتماعی.
لازمه رسیدن به این نقطه داشتن پول و اقتصاد قوی است؟
نه الزاما.
آیا کشورهایی هستند که با دست خالی، بهزیستن اجتماعی رسیده باشند؟
بله، کشورهای اسکاندیناوی که شاخص امنیت، رضایت، آرامش و مشارکت اجتماعی در آنها بالاست نمونههای خوبی هستند. در این کشورها احترام به قانون و حقوق شهروندی جدی گرفته میشود و مسؤولان خود را موظف به پاسخگویی میدانند و این خصلت در آنها نهادینه شده است. در این کشورها در عرصه سیاستگذاری و مدیریت اجتماعی نیز سواد کافی وجود دارد. این سواد را آموزش و پرورش باید ایجاد کند حال آنکه در کشور ما تمرکز این تشکیلات بر تفکر محفوظات است نه تفکرات اجتماعی. آموزش و پرورش میتواند افراد را با هنجارها آشنا کند و آنها را مطالبهگر، مسؤولیتپذیر و جراتمند تربیت کند، کسانی که حقوق خود و دیگران را میشناسند و به آن احترام میگذارند و میتوانند خشم خود را کنترل کنند و اهل اخلاق و مدارا باشند.
این یک واقعیت است که ما مطالبهگری اجتماعی را بلد نیستیم و تصویری که از مطالبهگری در ذهن من است آدمهای معترضی است که مقابل در این سازمان و آن وزارتخانه با پلاکارد میایستند. حتما مطالبهگری اصولی دارد.
بله، در مطالبهگری باید به چند اصل توجه کرد؛ اول این که بدانیم چه چیزی حق ماست و چه میخواهیم، دوم این که چه کسی را مخاطب خواستههای خود قرار دهیم و سوم این که با چه روشی باید مطالبهگری کنیم. در این میان آستانه تحمل کسانی که از آنها مطالبه میکنیم نیز بسیار حائزاهمیت است.
لااقل ما رسانهها به خوبی فهمیدهایم که آستانه تحمل مسؤولان چقدر پایین است.
واقعیت این است مدیرانی که شفاف نیستند و سر جای درستشان قرار نگرفتهاند، بیشتر از دیگران از مطالبهگری واهمه دارند چون این کار عیارشان را آشکار میکند.
به نظر شما اکنون مردم ما در کدام موضوع اجتماعی باید مطالبهگری کنند؟
در همه موضوعات که قانون آن را حق ملت دانسته است، در همه مواد قانون اساسی که به حقوق ملت اشاره دارد. اما متاسفانه مردم ما در موضوعاتی مثل یارانه و سوخت و امثال آن ورود میکنند ولی در موضوعات اجتماعی اهل مطالبهگری نیستند. مثلا چند درصد مردم هستند که به مناسب نبودن فضای شهری برای معلولان اعتراض داشته باشند و خواهان اصلاح وضع موجود باشند؟
فکر میکنید بین مطالبهگری و نشاط و سلامت اجتماعی رابطه معنا داری وجود دارد؟
قطعا، شک نکنید. درجامعهای که مطالبهگری نهادینه شده باشد مردم حس خوبی از زندگی دارند و این حس خوب، سرزندگی را به جامعه تزریق میکند. در جامعهای که مسؤولان پاسخگو نباشند زمینه فساد ایجاد میشود و در جامعهای که ذهن مردم درگیر فساد مسؤولان باشد در آن جامعه احساس پویایی وجود ندارد. درعوض اما وقتی فضای مطالبهگری در جامعه وجود دارد حس تعلق به جامعه در مردم تقویت میشود. خلاصه این که مطالبهگری یک فرآیند دو سر برد است.
شما گفتید مردم سرمایههای اجتماعی هستند. حالا که این سرمایه یعنی مردم در کشورما به حاشیه رفتهاند آیا میتوان در این شرایط به تابآوری اجتماعی و ارتقای آن فکر کنیم؟
ما چارهای جز این کار نداریم. شعار امسال فدراسیون جهانی مددکاری، ترویج امنیت روابط انسانی است و شعار ما برای سال 98 تابآوری اجتماعی است، چون معتقدیم اگر روی این موضوع کار نکنیم جامعه و حاکمیت دچار مشکل میشود و عوارضش را درخشونت، جرایم خرد و ضعیفتر شدن روابط بین فردی نشان میدهد. تابآوری اجتماعی که افت کند سلامت اجتماعی و امنیت جامعه نیز تهدید میشود. پس چارهای جز جدی گرفتن ارتقای تابآوری نداریم.
سرمایه اجتماعی؛ عامل پیشرفت
دغدغههای اقتصادی فصل مشترک نگرانی این روزهای مردم کشورمان است؛ اتفاقی که باعث شده خیلی ها شاداب نبودنشان را به این موضوع ربط بدهند؛ ما با اشاره به همین موضوع از رئیس انجمن مددکاری ایران می پرسیم به نظرشما مشکل جامعه ما دغدغههای معیشتی است یا همه چیزهایی که شما آن را تحت عنوان سواد اجتماعی قرار دادید؟ و موسوی چلک در جواب می گوید: «در هند زمانی که گاندی استقلال کشورش از انگلیس را اعلام کرد، چیزی به ملتش داد که از هیچ به همه چیز رسیدند. او کمک کرد سرمایه اجتماعی در هند تقویت شود، سرمایهای که چیزی جز مردم هند نبود. در ژاپن روزی که هیروشیما با بمب اتم با خاک یکسان شد، گفتند زمین دیگر نازا شده و بنیانگذار ژاپن نوین گفت گرچه همه چیز را از دست دادیم اما با تکیه بر نیروی انسانیمان میتوانیم به همه چیز برسیم. این کشورها با تکیه بر نیروی انسانی خود در درازمدت به چیزهایی که میخواستند رسیدند چون تمرکزشان بر سرمایههای اجتماعی بود. ما هم این تجربه را در زمان جنگ تحمیلی داشتیم و خانوادهها از جان و مالشان در راه وطن دریغ نمیکردند. آنچه باعث پیروزی ما در جنگ شد در واقع همین سرمایه اجتماعی بود که متاسفانه به مرور زمان مورد غفلت واقع شد. سرمایه اجتماعی عامل پیشرفت است و چالشهایی همچون فساد، تبعیض، بیاحترامی، بیتوجهی به وظایف و پاسخگونبودن این سرمایه را تضعیف میکند.»
مریم خباز
جامعه
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم