راپورت‌های مـیــرزا ادریـــس‌

در باب روز دانشجو

دیروز یک جمعه نسبتا زیبا و بارانی را تجربه کردیم. از صبح خشایار با ما سر سنگین بود. گفتیم چای بیاور یک آب زیپوی آجان‌دیده گذاشت جلویمان که به لعنت خدا نمی‌ارزید. هرچه می‌گفتیم چه مرگت است، انگار نه انگار که چه می‌گوییم .
کد خبر: ۱۱۹۱۵۳۷


همان‌طور سر سنگین بود، آخر الامر یک دانه پس‌گردنی قایم حواله‌اش کردیم، فرمودیم ماکه علم غیب نداریم که بفهمیم چه مرگت شده، یک کلام جان بکن حرف بزن بلکه بدانیم چه درد داری؟
لب ورچید که امروز چندم است؟
گفتیم: شانزدهم .
گفت: خب شانزدهم آذر چه روزی است؟
فرمودیم: چه بدانیم !
عارض شد: روز دانشجو است، کادو و جایزه نخواستیم، شما نباید لسانی یک تبریک خشک و خالی به ما بگویید؟
پس کله‌اش یک دانه زدیم که برق از سه فازش پرید . فرمودیم: دانشجویان قشر تحصیلکرده و آینده ممالک محروسه‌اند. دانشجو نبض اجتماع بوده و اگر افسرده و ناشاداب باشد هیچ کار از پیش نمی‌رود، لکن دانشجویی که فرصت سرخاراندن نداشته باشد از درس و چون اسب بالدار موانع و مقاطع را در نوردد و به بازار کار بیاید و گرهی از کار خلق واکند، تو خودت چه درد از خلق دوا کردی؟ سه ماه به سه ماه می‌آیی، می‌گویی پول بده برای شهریه. از وقتی که به خدمت مایی 20 واحد پاس نکردی.
با عمله اکره‌ای بدتر از خودت یا پلاسی توی کافه‌ها یا این ور و آنور گربه می‌رقصانی و یللی تللی می‌کنی . عین شتر بچه‌مرده اشک می‌ریخت، مقادیری متنبه شده بود گویا و ابراز ندامت می‌کرد. بعد کله‌اش را به سینه چسباندیم و مقداری خرس گنده را نوازش فرمودیم و گفتیم بر درس خواندن اهتمام بورزد تا زودتر برایش آستین بالا بزنیم. ذوق کرده ما را محکم بغل نموده آبلمبوی‌مان کرد. فرمودیم: حالا این سبک بازی‌ها را کنار بگذار برو یک چای درست و درمان دم کن بنوشیم. گفت: ول نمی‌کنم .
فرمودیم: چی می‌گویی؟
عارض شد: ول‌کنم به قبات اتصالی کرده!
گفتیم: چیکار کرده؟ فرمود قبات همون کاری رو باهام کرده ...
قندان دم دستمان بود کوبیدیم بر ملاجش که دیگر از این مزخرفات نشنویم. عین مار بیل‌خورده به خود می‌پیچید و بدین‌گونه روز جمعه ما سپری شد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها