در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
بنفشهآفریقایی در آرایشگاه زیبا
فیلم اول: بنفشه آفریقایی
بهفرموده ویکی پدیا، بنفشه آفریقایی، از گیاهان گلدار، بیشتر بومی تانزانیا و برخی بخشهای کنیاست؛ این گیاه در طول سال گل میدهد و رنگ گلبرگهای آن آبی، سفید، قرمز، بنفش و صورتی است. حالا که صحبت کنیا شد، بد نیست بدانید چند سال قبل خبری خواندم مبنی بر اینکه دو مرد کنیایی توافق کردند با یک همسر مشترک زندگی کنند! بلاتشبیه، حالا فیلم بنفشه آفریقایی محصول ایران و ساخته مونا زندی حقیقی هم چشمههایی از این وضعیت کنیایی را پیش روی ما قرار میدهد، هرچند اینجا بحث اخلاقی و انسانی مطرح است و هیچ کار غیرقانونی هم انجام نمیشود.
آنطور که در اول فیلم نوشته میشود، بنفشه آفریقایی براساس یک ماجرای واقعی نوشته و ساخته شده است. در فیلم زنی به نام شکوه (فاطمه معتمدآریا) را میبینیم که وقتی متوجه میشود فرزندانش، همسر سابق و بیمار او، فریدون (رضا بابک) را به خانه سالمندان بردهاند، تصمیم میگیرد او را به خانه بیاورد؛ خانهای که همسر فعلی او، رضا (سعید آقاخانی) هم در آن حضور دارد.
سوژه نامتعارف فیلم ظاهرا میتوانست برگ برنده اثر باشد و ضمن تمرکز بر همین وجوه انسانی و عاطفی و اخلاقی مورد تاکید کارگردان، با محصولی دراماتیک و جذاب روبهرو باشیم و آن شرم و حیای رویارویی مرد سابق و مرد فعلی شکوه، به تقابلی تاثیرگذار بینجامد. اما فیلم بهجز لحظات اولیه که با سکوت فریدون و معذب بودن توام با غیرت پنهان رضا، تعلیق و جذابیتی ایجاد میکند، در ادامه بیهوده و بیاثر کش میآید و هرچه به پایان میرود، کسالتبارتر میشود. ظاهرا این مهر ناگهانی زن و توجه بیش از حد و جانمگفتنها به همسر سابق در حضور همسر فعلی، جبران مافات خیانتی است که در گذشته به زندگی مشترکش کرده و با همین همسر فعلیاش (که رفیق فریدون هم بود)، ترک خانه کرده بود. تنفر فرزندان شکوه از او هم ریشه در همین مساله دارد. نه، مثل اینکه امورات سینمای ایران بدون خیانت نمیگذرد. یا باید آن را به عینیت در فیلمها ببینیم یا درصورت غیاب، باید حرف و دست کمشائبهاش را بشنویم و دریابیم. حضور رضا بابک عزیز با هر کیفیتی، در سینمای ایران باارزش است و کاش این بازیگر خوب و قدیمی را بیشتر در فیلمها ببینیم، مهم هم نیست اگر مثل نقش فریدون، جایش را خیس کند! گلاب به رویتان، ما آن را ننگی به خیانت و بیوفایی شکوه در زندگی قبلی یا در فرامتن، هشداری به فیلمنامه و اثری ضعیف میپنداریم.
همبازی شدن بابک و معتمدآریا، ما را به یاد همکاری خاطرهانگیزشان در آرایشگاه زیبا میاندازد؛ اما حالا که پیری و فرتوتی فریدون (یا به نوعی همان اسد) و جداییاش از شکوه را میبینیم، انگار آن پیوند عاقبت خوشی نداشت. در این زمینه دیگر ادامه نمیدهم و همه چیز را به مرضیه برومند (کارگردان آرایشگاه زیبا) میسپارم که خودش از خجالت بازیگرانش درآید!
کی از این چرخ و فلک پیاده میشی کیومرث؟!
فیلم دوم: تیغ و ترمه
خدا و آقای کیومرث پوراحمد مرا ببخشند؛ وقتی موقع تماشای «50قدم آخر» و «کفشهایم کو؟» از سر ناچاری به برخی لحظات این فیلمها خندیدم و درعین حال از تنزل کار یک کارگردان خوب متاسف شدم، فکرش را نمیکردم که بعدا و موقع تماشای تیغ و ترمه، به همان آثار ایمان بیاورم و فریاد بزنم بابک حمیدیان و رضا کیانیان آن فیلمها لطفا بیایید و مرا از دست ترمه و خانواده اش نجات بدهید!
ظاهرا فیلم از یک رمان به نام کی از این چرخ و فلک پیاده میشوم؟ نوشته گلرنگ رنجبر اقتباس شده، اما تیغ و ترمه بهدلیل کیفیت و ساختار بدش این رمان را زیرسوال میبرد و اشتیاقی برای خواندنش ایجاد نمیکند و به هرچه اقتباس ادبی (که خود پوراحمد با ساخت قصههای مجید نشان داد که در آن توانایی دارد)، خنج میکشد.
قصهای آشفته، سردرگم و غیرجذاب با انتخاب نامناسب بازیگران و بازیهای بد آنها، تیر خلاص دیگری است بر کارنامه سالهای اخیر پوراحمد. اولش فکر میکنیم قرار است قصه خیانت امیر، همسر ترمه را ببینیم و روی آن متمرکز شویم، اما از جایی به بعد ترمه، بلاتشبیه هملت وار دوره میافتد تا دلیل و چگونگی مرگ پدرش را بفهمد و در آخر هم میرسیم به خیانت مادر و .... بله، باز هم سفره خیانت در سینمای ایران پهن و قرار است جماعتی را به نان و نوایی برساند.
بازیهای نامناسب دیبا زاهدی در نقش ترمه و لاله اسکندری در نقش مادر ترمه، سبیل تابلوی هومن برقنورد که نقش عمو و درواقع دوست پدر مرحوم ترمه را بازی میکند و فلاشبکهایی بداجرا شده و خیلی چیزهای دیگر از تیغ و ترمه فاجعهای سینمایی میسازد. تنها چیزی که تا حدی (تاکید میکنم تا حدی) امتیاز فیلم محسوب میشود، کاراکتر و بازی پژمان بازغی در نقش مردی زنباره و فرصت طلب است. پوراحمد در نشست رسانهای فیلم گفت قبلا قدش 195سانت بوده و حالا قدش شده 192 سانت که خب دلیلی طبیعی و غیرارادی دارد چون افزایش سن دارد. به هرحال هرقدر هم که در ادامه قدش کم شود، باز آن قامت بلند پابرجا خواهد ماند، اما پابرجایی در هنر میتواند ارادی باشد و حفظ جایگاه به خود هنرمنـــد بستگی دارد.
آقای پوراحمد عزیز خواهش میکنم فعلا در فیلمسازی کمی استراحت کنید و اینقدر پرشتاب و تخت گاز، کمر به نابودی خاطرات خوش ما از خودتان نبندید.
علی رستگار
سینما
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: