گزارش میدانی خبرنگار جام‌جم از وضعیت توزیع گوشت‌وارداتی در یکی از میادین میوه و تره‌بار شهر تهران

صف داغ گوشت یخی

کد خبر: ۱۱۸۸۱۵۶

زیر پوست همین تهران ده‌میلیون نفری، درست وقتی خیلی‌ها صبح علی‌الطلوع، لباس می‌پوشند تا یک روز کاری جدید را شروع کنند، بعضی‌ها هم شال و کلاه می‌کنند و راه می‌افتند تا زودتر از بقیه به صف گوشت برسند! حکایت آدم‌هایی که امروز اینجا مقابل در بزرگ و سفید رنگ سالن شماره 2 میدان میوه و تره‌بار جلال آل‌احمد صف کشیده‌اند هم همین است؛ مردمی که آمده‌اند گوشت قرمز بخرند!
ساعت کمی از 7 و30 دقیقه صبح گذشته، در بزرگ سالن هنوز باز نشده، اما مردم پشت همین در فلزی بزرگ این پا‌آن‌پا می‌کنند و تازه‌واردها را به سمت زن میانسالی راهنمایی می‌کنند که انگار از بقیه زودتر رسیده و مسؤول نوبت‌دهی به مردم شده؛ روی تکه کاغذ سفیدی که توی دست زن با خودکار آبی ستون کشی شده، حالا نوبت به عدد 59 رسیده و این یعنی 59 نفر تا این لحظه برای خرید گوشت اسم نوشته‌اند، پس عجیب نیست بین این زن‌ها و مردهای توی صف، بحث گوشت از بقیه بحث‌ها داغ‌تر باشد.
فصل مشترک بحث‌ها، اما یک چیز است؛ کیفیت گوشت منجمد که هنوز برای خیلی‌ها سؤال است. مثل زن جوانی که تازه وارد است و بقیه را خطاب قرار می‌دهد و می‌پرسد: «تا حالا گوشت یخی گرفتید؟ خوب است؟» جواب‌ها اما یکی نیست، یک نفر شانه‌ای بالا می‌اندازد و با یک «ای...» کشدار نشان می‌دهد که علاقه‌ای به ادامه بحث ندارد. یکی از زن‌ها که ظاهرش به خانه‌دارها می‌خورد، اما یک راه‌حل دارد: گوشت یخی توی خورش خوب نمی‌شود فقط چرخش کن. اگر توانستی با گوشت‌های دیگرت قاطی‌کن و چرخ‌کن مزه‌اش بهتر می‌شود.
مرد مسنی که شاهد بحث آنهاست، می‌گوید: «چه فرقی می‌کند، گوشت گوشت است! » و بعد ادامه می‌دهد:« اگر خوب نبود که اینقدر برای خریدش صف نمی‌بستند، گوشتی خوب است که قیمتش اندازه جیب مردم باشد، نه آن گوشت‌های 80 و 100هزارتومانی توی قصابی‌ها!»
مرد، بازنشسته است با ماهی یک میلیون و 700 هزارتومان حقوق و می‌گوید که ساعت 6و 15دقیقه صبح از خانه‌اش در حوالی خیابان فلاح راه افتاده تا برسد اینجا؛ چرایش را که می‌پرسیم، می‌گوید: «توی محله خودمان باید برویم تره‌بار بروجردی جوادیه، اما آنجا شناس هستیم، توی صف ده تا آشنا می‌بینیم، اینجا غریب هستیم بهتر است.»
دلال‌ها همه جا هستند
عقربه‌های ساعت به 8 که نزدیک می‌شود، جنب و جوش مردم پشت در هم بیشتر می‌شود و همه از همدیگر می‌خواهند نوبت را رعایت کنند.
بالا رفتن در کرکره‌ای سفید‌رنگ سالن شماره 2، مساوی است با هجوم مردم از زیر در به داخل تره‌بار و عجله برای رسیدن جلوی در غرفه‌هایی که مسؤول پخش گوشتند؛ مسؤولیتی که به دو غرفه سمت چپ بازار داده شده؛ غرفه‌هایی که فعلا گوشت گوسفندی گرم البته از نوع وارداتی پخش می‌کنند؛ گوشتی ارزان‌تر از بازار و گران‌تر از گوشت گوساله منجمد که باز هم برای خودش مشتری دارد؛ آنقدر که بعضی‌ها چندبار چند بار توی صف بایستند و صدای غرفه‌دارها با دیدن‌شان بلند شود که به شما دیگر گوشت نمی‌فروشیم، اگر اعتراضی دارید بروید دفتر مدیریت.
مخاطب آنها، یک زن سالمند و سه پسر جوانی هستند که غرفه‌دار می‌گوید همگی اهل یک خانواده‌اند و کارشان این است که هر روز چند بار برای خرید گوشت گوسفندی وارداتی مراجعه کنند!
سروصدای آنها توجه بقیه مردم را هم جلب می‌کند، پسرها اما می‌گویند که ما برای خودمان گوشت می‌خریم پولش را می‌دهیم. چه کار دارید چند کیلو می‌بریم؟! غرفه‌دار اما روی حرفش ایستاده و می‌گوید که این گوشت باید بقیه هم برسد و قرار نیست آنها چند کیلو چند کیلو ببرند. بعد هم می‌گوید: «آخرش کاری می‌کنید که این را هم با کارت ملی پخش کنند.»
کسی نمی‌داند این چهار نفر، این همه گوشت را برای چه می‌خرند؟! خودشان هم چیزی نمی‌گویند.
ردشان اما ما را به یک پراید سفید‌رنگ می‌رساند که داخل محوطه میدان میوه و تره‌بار و نزدیک در شمالی سالن پارک شده، زن کیسه‌های گوشت را داخل صندوق عقب می‌گذارد و روی صندلی عقب می‌نشیند، پسرهای جوان هم همین‌طور، آنها اما تکیه می‌دهند به پرایدشان. نه تمایلی به مصاحبه دارند و نه خیال رفتن، همان‌طور دست به سینه، تکیه داده‌اند به ماشین‌شان.
غرفه‌دار اما می‌گوید آنها گوشت را برای فروش خریده‌اند! کجا و چطورش را که می‌پرسیم، می‌گوید: برای رستوران‌ها، قصابی‌ها، بالاخره گوشت‌شان بی‌مشتری نمی‌ماند و این یعنی پای دلال‌جماعت به صف گوشت هم باز شده و آنها، داخل یک رستوران یا یک قصابی نشسته‌اند و منتظرند گوشت‌های تنظیم بازاری شده را هشت تا ده هزارتومان گران‌تر بخرند و جیب‌شان را از قِبل این اتفاق پر کنند.
گلایه‌های مردم همیشه منتظر
حالا ساعت نزدیک 9 شده و مردمی که دنبال گوشت 29هزارتومانی هستند، کم‌کم بی‌حوصله‌! آن‌قدر که یک نفرشان با صدای بلند بگوید: آقا بگو گوشت‌ها را زودتر پخش کنند، ما یک ساعت مرخصی ساعتی گرفتیم، الان یک ساعت و نیم است که توی صفیم!
ادامه حرف‌های او را یکی دیگر از مردهای در صف می‌گیرد، مردی که وقتی می‌فهمد خبرنگار هستیم می‌گوید: الان این پنجمین ماهی است که من گوشت یخی می‌خرم. مجبورم، چاره ندارم، وسعم نمی‌رسد از قصابی گوشت بگیرم.
گلایه او، سر درد‌دل بقیه آدم‌های در صف را هم باز می‌کند، آن‌قدر که بگویند: خانم خبرنگار! بنویس کاش نماینده‌های مجلس ما یک روز می‌آمدند اینجا از نزدیک این صف‌ها را می‌دیدند، مردم را می‌دیدند، امان از بدبختی مردم‌! اصلا این دولت از مردمش خبر ندارد. باید کارت ملی بیاوریم گوشت بگیریم. مگر زمان جنگ است؟!
حرف جنگ که می‌آید یکی دیگر از سالمندان در صف می‌گوید: وا... زمان جنگ هم گوشت منجمد می‌آمد، اما ما نمی‌خریدیم، می‌گفتند این گوشت‌ها برای کود استفاده می‌شود، اصلا مصرف خوراکی نداشتند، اما حالا مجبوریم، عیالواریم از کجا بیاوریم گوشت هشتاد و چند هزارتومانی بخوریم؟!
در گیرودار این گلایه‌ها بالاخره عقربه‌های ساعت از 9 و 10دقیقه می‌گذرد و کار پخش یک تن گوشت منجمد 29هزارتومانی برزیلی در این غرفه آغاز می‌شود؛ این دفعه اما ابتدای ورودی غرفه، روی یک میز فلزی، بساط لپ‌تاپ و مودم و دستگاه بارکدخوان به پا شده. مسؤول غرفه این دفعه پشت این میز نشسته و با دستگاه بارکدخوان، کارت ملی افرادی را که می‌خواهند گوشت منجمد بخرند چک می‌کند و روی لپ‌تاپ مشخص می‌شود این فرد در یک ماه گذشته از گوشت منجمد تنظیم بازاری استفاده کرده یا نه؟! هرکسی که کارت ملی‌اش از خرید گوشت پاک باشد، با یک برگه تراکنش آبی‌رنگ راهی داخل مغازه می‌شود تا دوبسته گوشت یخی نصیبش شود؛ بسته‌هایی که به طور میانگین پنج کیلو وزن دارند.
صف سریع جلو می‌رود، این وسط اما بعضی‌ها به در بسته می‌خورند، دستگاه بارکد خوان تاریخ آخرین باری که آنها از گوشت یخی استفاده کرده‌اند، را اعلام می‌کند و به این ترتیب مشخص می‌شود آنها در بازه زمانی‌ کمتر از یک ماه برای خرید مجدد مراجعه کرده‌اند و طبق قانون این تخلف است و گوشت شامل حالشان نمی‌شود.
به‌جز آنها، هرکسی که کارت ملی ای غیر از کارت خودش را هم ارائه بدهد، باز دستش از خرید گوشت کوتاه می‌ماند! حتی اگر مثل زنی که می‌گوید شوهرش سکته کرده و خانه‌نشین است، کارت ملی او را آورده باشد، یا زن مسن دیگری که با کارت ملی دختر جوانش آمده و می‌گوید دخترش تازه زایمان کرده و خودش نمی‌تواند برای خرید گوشت بیاید.
قفسه‌های غرفه اما در این فاصله، کم‌کم از گوشت‌های 29هزارتومانی خالی می‌شود، گوشت‌هایی با یک برچسب مشکی بارکد‌دار، که به تاریخ 25/9/2018 یعنی چهارماه و سه روز پیش مهر خورده‌اند و حالا خیلی‌ها برای خریدشان سرودست می‌شکنند‌؛ گوشت‌هایی که بازار توزیع‌شان در سرمای این روزهای زمستان 97، داغ داغ است.

اول گوشت استرالیایی، بعد برزیلی!

میدان میوه و تره‌بار جلال آل احمد را خیلی‌ها به اسم تره‌بار قزل قلعه می‌شناسند؛ همان اسم قدیمش که حکایت از زندانی دارد که در اوایل سلطنت قاجاریه اینجا بنا شد و حالا 47 سال از تخریبش می‌گذرد؛ جایی که حالا زیر سقف فلزی یکی از سالن‌هایش، مردم برای خرید گوشت منجمد 29 هزارتومانی صف کشیده اند؛ صفی که هر لحظه طولانی‌تر می‌شود. مسؤول غرفه اما می‌گوید تا کار توزیع گوشت‌های تازه استرالیایی تمام نشود، توزیع گوشت منجمد برزیلی شروع نمی‌شود.
گوشت‌هایی که به گفته او، صد بسته ران و سردست گوسفندی تنظیم بازاری، 32 بسته ران گوساله، 20 بسته سردست، هفت بسته راسته گوساله و 145 بسته چرخکرده مخلوط تنظیم بازاری هستند و از استرالیا با هواپیما به ایران رسیده‌اند و با میانگین قیمت بالای 40هزارتومان عرضه می‌شوند.

مینا مولایی

جامعه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها