در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گاهی حسرت میخورم از اینکه چرا در دوره حیات آدمهایی مثل عطار، خیام، مولانا، حافظ، سعدی و ... نبودهام که اگر بودم چه میکردم. حالا اما حواسم هست با بزرگی مانند محمود فرشچیان همدورهام. حس غریبی است که شاید فقط برای خودم جالب و خوشایند است. مثل لذت اینکه در سالهایی زندگی میکنی که استاد شجریان هم حیات دارد و او را از نزدیک دیدهای، در دوره آدمهایی مانند علیزاده و ناظری و ... باور کنید اینها خوشبختی کمی نیست. سالهای بعد، کسانی با حس و حال من پیدا میشوند و شاید با خودشان بگویند خوش بهحال فلانی ... باید با دقت کلمات را انتخاب کنم، قرار است درباره مردی بزرگ بنویسم که افتخارم این است زیر آسمانی زندگی میکنم که او هم آنجاست با همه دنیای خیالانگیز و زیبایی که دارد.
89 سال قبل در چنین روزی در خاندان فرشچیان اصفهان کودکی به دنیا آمد که نامش را محمود گذاشتند. نقاشیهایش را که نگاه میکنی، چنان در انبوه زیبایی غافلگیر میشوی که میتوانی در ذهنت تصور کنی، وقتی خدا او را میآفرید، بخش زیادی از زیباییهای خلقت را در قلب او قرار داد تا محمود آنها را برایمان از بهشت به روی زمین بیاورد تا ما که هبوط کردهایم، قسمتی از بهشت را تماشا کنیم. محمود که نزد بهترین نقاشان آن دوره از جمله میرزاآقا امامی و عیسی بهادری اصول اولیه نقاشی را یاد گرفته در بخشی از خاطرات خود گفته: شبها که میخوابیدم، ذهنم در حرکت بود، میآفرید و قلم میزد، بیدار که میشدم، همه آنها را میکشیدم، گره به گره میخورد هر خطی و قلمی... خطهای محمود و قلمهایش خیلی زود میشود جزو بهترین تابلوهای ایرانی، از تابلوی ضامن آهو بگیر و آنهمه کرشمه خطوط و آهو و درخت و امام مهربانیها تا تابلوی بینظیر ظهر عاشورا و بقیه و بقیه و بقیه ...که لذت تماشایشان روح را نوازش میدهد و دل را به وجد میآورد.
محمد باقر آقامیری، یکی از بهترین نگارگران و نقاشان ایرانی است و متولد روستای سوگند از توابع بیجار. هنرش مانند هنر استاد فرشچیان به دل مینشیند.من که از تماشای آثار محمود خان فرشچیان به وجد میآیم، آنقدر بلد نیستم که درباره او و آثارش بنویسم. اما آقا میری بلد است، هنرمند و هنرشناس است.درباره استاد فرشچیان که صحبت میکند از کلام مولانا و سعدی شاهد میآورد، گیجکننده است عالم این هنرمندان که بر این باورند رنگ و غمیشهای زمینی را نباید عشق و هنر نامید. هنر وصل است به بالا به آنجای دستنیافتنی که بهشت نام دارد.آقامیری میگوید: استاد فرشچیان به بالا وصل است، انگار هنوز هبوط نکرده، بهشت را برایمان زمینی میکند. انسان فرهیختهای که اگر قرار بود، هنرش را بفروشد الان یکی از میلیاردرهای جهان بود. اما او دلش و روحش را نقاشی میکند و دل که فروشی نیست. وجودش سرشار از عشق است و درهمه تابلوهایش عشق موج میزند. روح استاد فرشچیان را میتوان در تابلوهایش دید، همانقدر لطیف همانقدر زیبا.
به آقامیری میگویم: در تابلوهای استاد فرشچیان آنچه به چشم میآید، چرخش و گردش خطوط است، دایرهوار همه چیز دور هم میچرخد، مثل جهان هستی. حتی در تابلوی ظهر عاشورا این گردش دیده میشود، حزن تکاندهنده در این چرخش آرام میگیرد، حیات را بعد از مصیبت میتوان در این تابلو دید. این حس مانایی در خطوط دایرهای چگونه روایت میشود. آقامیری میگوید: گردشها و دورانهای حلزونی در نقاشی ایرانی فلسفه و حکمت خاص خود را دارد. عرفان و نقاشی ایرانی در همین حرکتهای دایره وار روایت میشود به مثابه گردش کائنات. دایره در حرکتش انرژی خلق میکند. در تابلوهای استاد فرشچیان این چرخش و بازی خطوط، عرفان و آرامش را به بیننده منتقل میکند. ایشان میداند که چگونه انرژی بیکران را به تابلوهایش بیاورد و آن را به مردم هدیه کند. حتی کسانی که با نقاشی ایرانی آشنا نیستند، از تماشای آثار ایشان به ذوق و وجد میآیند.
میگویم در تابلوهای استاد، انگار مرگ و نابودی وجود ندارد... آقامیری میگوید: مرگ در هیچ چیز وجود ندارد. جسم آدمیزاد بعد از مرگ تبدیل به خاک میشود، خاک تبدیل به گل و گیاه میشود، تبدیل به درخت میشود. از چوب درخت ساز میسازند و ساز نغمه مینوازد و انسانها را سر شوق میآورد. به قول مولانا: خوش سیمی، خوش چوبی، خوش پوست/ از کجا میآید این آوای دوست / گر زسیم است این صدای نازنین / خود چگونه میزند هیهای دوست... مولانا میفرماید: ما این صداها را در بهشت شنیدیم، برای همین است از نغمههای موسیقی لذت میبریم. در کارهای استاد فرشچیان هم ریتم، آهنگ، فرم و چرخشها حکم نغمههای شیرین را دارند که ما را به بهشت میبرند. رقص خطوط در آثار استاد فرشچیان نوعی موسیقی است. هنرمند وصل است به بهشت، وصل است بهخدا که منبع آفرینش است.
از آقامیری میپرسم، عارفان هنر را خلق میکنند یا هنر باعث عرفان میشود میگوید: هنر یکی از صفات خداوندی است. هنر یعنی مهر و عشق ورزیدن به همه خوبیهای عالم. هنر یعنی گسترش خوبیها. عارف دانا و آگاه است. نشست و برخاست کرده با بزرگان و یاد گرفته و آموخته و صاحب کمال و هنر شده است و گرنه کسی ابتدا به ساکن عارف و هنرمند نبوده الا پیامبران. به قول سعدی که میفرماید: عارف و زاهد همه طفلان رهند/ مرد اگر هست بجز عارف ربانی نیست... که منظورش حضرت محمد (ص) است که عارف واقعی است.هنر سازنده همه زیباییها و آگاهیهاست. هنر با ارزشترین چیزی است که وجود دارد. عارف و هنر بههم متصلند و از هم تغذیه میکنند. به نظرم جوامعی که با هنر آشنا هستند و زندگی میکنند، جوامعی هستند درست کردار.در جامعهای که هنر خوب در آن زنده و پویا نباشد به سمت تباهی و نابودی میرود.
هنر خوب و فاخر یکی از راههایی است که حال مردم را خوب میکند.دریچهای باز میکند برای نفس کشیدن، برای دگرگونی. آقامیری میگوید: هنر ناب ایرانی دوای هر حال بدی است. مگر میشود تماشای تابلوهای استاد فرشچیان حال آدم را خوب نکند یا تماشای هر اثر خوب دیگری. اما هنر در کشور ما مغفول مانده. کسی به آن توجه نمیکند. حتی در نام وزارتی که کارش حمایت و اشاعه هنر است، کلمه «هنر» وجود ندارد. رسانهها در زمینه هنر منفعل عمل میکنند. کوچکترین اتفاق ورزشی را بازتاب میدهند و تحلیل میکنند، اما دریغ از یک خبر و نقد آثار هنری. آن هم در زمانهای که بیشتر از هر زمان دیگر جامعه و روح مردم به هنر ناب ایرانی نیازمند است.
طاهره آشیانی
روزنامهنگار
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین: