12 سال از درگذشت صدای «دوستت دارم»‌های نسل ما گذشت؛ یعنی بیش از یک دهه است که دیگر ناصر عبداللهی نداریم

به دریا زد و رفت

«دوستت دارم»‌های نسل ما با صدایش جان گرفته بود؛ صدایی که وقتی می‌خواند، عاشقانه‌هایش هم دغدغه‌هایی اجتماعی و گاه رنگ و بوی حماسی به خود می‌گرفت و حال و هوای متفاوتش مخاطبانی از نسل‌های مختلف را با خود همراه می‌کرد. او حالا نیست اما هنوز در ذهن‌های ما زندگی می‌کند، هنوز هم جای بودنش در ذهن ما که وقتی می‌خواند، نوجوان بودیم و جادوی صدایش می‌شدیم، خالی است. اصلا بگذارید مثل امروزی‌تر‌ها جور دیگری بگویم، برای ما و نسل ما همیشه جای نبودنش درد می‌کند... ناصر عبداللهی، خواننده موسیقی پاپ بود. حال و هوای خودش و آثارش درست مثل هوای جنوب بود، گرم و شرجی، اصلا انگار خواندنش، صدایش بوی دریا را در خود داشت. اوج و فرودهای صدای بمش بی‌شباهت به فراز و فرودهای دریایی نبود که گاه توفانی است و گاه آرام می‌شود کنار ساحلش نشست و به آن دورها چشم دوخت. هر چند ناصر عبداللهی عمری کوتاه داشت و در اوج شهرت با این دنیا خداحافظی کرد، اما هنوز هم آثار او و همچنین روایت‌های ساده دوستانه‌ای از مهربانی‌ها و خلق و خوی او باقی مانده که گاه میان دوستانش رد و بدل می‌شود. فردا 29 آذر بنا بر اطلاعات منتشر شده سالگرد درگذشت این خواننده است، ما هم چون فردا می‌خواهیم در پرونده‌ای مفصل سراغ شب یلدا برویم، امروز را به عبداللهی اختصاص دادیم و خاطراتی از دوستان و آشنایانش درباره او را برایتان نوشتیم. این را هم بگوییم که علی جوادی دوست عبداللهی این تاریخ را اشتباه می‌داند و متذکر می‌شود ناصرخان عبداللهی روز هفتم دی فوت کرده و آیین خاکسپاری او روز هشتم دی‌ برگزار شد. اما با این همه، ما براساس همان تاریخ همیشه اعلام‌شده سراغ این موضوع رفتیم و امیدواریم این اشتباه در فضای مجازی و ... هم اصلاح شود.
کد خبر: ۱۱۸۷۰۰۳

تلخ و شیرین یک خاطره
رضا صادقی، خواننده موسیقی پاپ و همشهری ناصر عبداللهی است. او البته هر سال روی صفحه اینستاگرام خود یاد زنده‌یاد عبداللهی را گرامی می‌دارد و چند بار هم نوشته: خوش به حال آن بالایی‌ها که می‌توانند صدایت را بشنوند. او می‌گوید: ناصر عبداللهی را از سال‌های دور می‌شناختم و دوستش داشتم و دارم. همشهری‌ام که صدای زیبا و خلق و خوی زیبایی هم داشت و آن زمان‌ها الگو و بزرگ‌تر ما محسوب می‌شد. یک خاطره دارم که هنوز هم دوستش ندارم.
صادقی ادامه می‌دهد: راستش ناصر قرار بود اجرایی داشته باشد و مسؤول کارهای صدا هم من بودم. رفت روی صحنه ‌و می‌خواست بخواند که دید صدا قطع است. ناصر تا مدتی از من ناراحت بود و فکر می‌کرد به عمد صدا را قطع کرده‌ام، تا این‌که بالاخره او را دیدم و برایش توضیح دادم من مقصر نبوده‌ام و از دلش درآوردم. اما همین که برایش چنین تصوری را ایجاد کرده بودند، خیلی ناراحت‌کننده بود و هنوز هم از یادم نمی‌رود.
او در پایان می‌افزاید: هر چند در برابر دیگر چیزهایی که یاد ناصر عبداللهی را برای ما زنده نگه می‌دارد، این خاطره چندان جایی ندارد، او با مهربانی‌ها، مردانگی و صدای گرم و خوبش همیشه میان ما خواهد بود و فراموشش نمی‌کنیم.

ماجرای شعری که بی‌اجازه خواند

محمدعلی بهمنی شاعر و ترانه‌سراست. او با زنده‌یاد عبداللهی کارهای مشترکی داشته، از جمله غزل «دریا شده است خواهر و من هم برادرش» که بهمنی بارها خاطراتش درباره سرایش آن را گفته است و کم و بیش همه می‌دانیم این دو هنرمند کنار دریا قدم می‌زده‌اند، ناصر عبداللهی می‌گوید دریا خواهر است و بهمنی هم این شعر را می‌سراید. بهمنی اما خاطره دیگری هم دارد. او می‌گوید: «دل من یه روز به دریا زد و رفت» را خیلی‌ها با صدای ناصر شنیده‌اند. این شعر من را پیشتر عماد رام خوانده بود و آهنگسازی‌اش را هم محمد سریر انجام داده‌بود. راستش دوست نداشتم کس دیگری آن را بخواند. ناصر هم وقتی گفت دلش می‌خواهد این کار را بخواند، گفتم نه. دور این یک شعر را خط بکش. او ادامه می‌دهد: ناصر هم دور این شعر را خط نکشید و بدون اجازه من خواندنش. خیلی ناراحت شدم و ناراحتی‌ام را هم با او مطرح کردم. گفت اگر می‌پرسیدم که اجازه نمی‌دادی، من هم خواندمش. آنقدر ناراحت بودم که گفتم من هرگز این کار را گوش نمی‌دهم. اگر هم جایی تصادفا آن را بشنوم، گوش‌هایم را می‌گیرم. بهمنی اما حالا هر از گاهی این کار را گوش می‌دهد. او در این باره می‌گوید: مدت کوتاهی بعد از انتشار این آهنگ بود که ناصر برای همیشه رفت، انگار که خودش هم دل به دریا زد و رفت. اصلا خواندن شعر با رفتنش نسبتی داشت انگار... حالا خودم هم هر از گاهی این قطعه را گوش می‌دهم و به ناصر فکر می‌کنم. همین است که آدمیزاد نباید در برخی تصمیم‌هایش زیاد قطعیت نشان دهد و گاهی باید تسلیم شود....

حکایت مرد و دریا
سید عباس سجادی مجری، ترانه‌سرا و مدیرعامل بنیاد آفرینش‌های هنری نیاوران است.
او هم به‌واسطه سال‌ها فعالیت در عرصه موسیقی آشنایی نزدیکی با اغلب هنرمندان دارد. ناصر عبداللهی برای او یادآور عنوان «پیرمرد و دریا» است، عنوانی که ما را یاد اثر جاودانه ارنست همینگوی می‌اندازد. او به دوستی و نزدیکی بهمنی و عبداللهی اشاره می‌کند و می‌گوید: یک بار عبداللهی را دیدم. آمد و گفت به پیرمرد سلام برسان. به او گفتم پیرمرد کیست؟ گفت: مگر پیرمرد و دریا را نخوانده‌ای؟ خلاصه فهمیدم منظورش استاد بهمنی است. گفت من و بهمنی زیاد با هم کنار دریا قدم زده و شعر خوانده‌ایم. بهمنی برای ما همان پیرمرد داستان است. ما جنوبی‌ها او و دریا را با هم می‌شناسیم.

همین نشان می‌دهد ما در نسل خوانندگان چند دهه قبلمان با کسانی روبه رو بودیم که حرمت شعر و شاعر را می‌دانستند و رعایت می‌کردند. مهربانی، شوخ طبعی و گرمی و قدرشناسی اخلاق‌های خوب ناصر بود که هرگز از یادمان نمی‌رود. حالا هم که خودش نیست و خرسندیم که استاد بهمنی، پیرمرد دریا را هنوز داریم، اما یادمان نمی‌رود که جای عبداللهی مرد، دریاها خالی است و او خیلی زود ما را ترک کرده است.

زینب مرتضایی فرد
فرهنگ و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها