در این گزارش بررسی کرده‌ایم چرا به قول معروف، دست برخی‌ها به گل می‌آید

دست سبز

«اعظم خانوم دستش به گل میاد. ماشالا دیدی گلدوناش چه سرحالن. معصومه‌جون دستش سبزه. چوب خشکم بکاره جوونه می‌زنه. من استاد خشک کردن گلم. خواستید از دست‌شون راحت شید بسپریدشون به من.» این جملات برایتان آشنا نیست؟ اگر اهل گل و گیاه هستید زیاد می‌بینید بین خانم‌های فامیل و دوست و آشنا از این بحث‌ها می‌شود. خیلی‌ها ممکن است با شنیدن این حرف‌ها، برخلاف علاقه‌شان، قید پرورش گل و گیاه را در خانه بزنند، چون فکر می‌کنند از این ژن محرومند. به نظر شما چطور؟ آیا چنین چیزی واقعیت دارد؟
کد خبر: ۱۱۸۶۹۳۸

من هم با شما موافقم که یک تجربه نمی‌تواند ملاک نتیجه‌گیری کلی باشد ولی شنیدنش که ضرر ندارد. دارد؟
فاطمه خانم یکی از افراد خانواده ما، از آنهایی است که خودش می‌گوید دستش به گل نمی‌آید. قبلا همیشه یک «دستم به گل نمیاد» می‌گفت و خودش را راحت می‌کرد. هیچ گلدانی توی خانه‌شان نداشتند. اگر هم کسی برایشان گل و گلدانی می‌برد، یک هفته، ده روز بعد گلدان خشک‌شده‌اش می‌رفت روی تراس و تمام. چند سال که گذشت بچه‌های فاطمه خانم وقتی گل‌های مادربزرگ‌شان را می‌دیدند دل‌شان می‌خواست آنها هم توی خانه گل و گیاه داشته باشند. برای همین هر بار چند تا گلدان ازش می‌گرفتند می‌گذاشتند گله به گله خانه. هر کسی از طرف خودش گل‌ها را آب می‌داد. چون فکر می‌کردند علت خشک شدن گلدان‌های قبلی دیر آب دادن‌شان بوده. با این حال، باز هم گل‌های تازه دوام نمی‌آوردند. پس علت چه می‌توانست باشد؟ معلوم بود یک جای کار می‌لنگد. این دفعه زیاده‌روی کار دست‌شان داده‌بود. راه‌حل چه بود؟ قرار گذاشتند یک نفر مسؤول آب دادن به گلدان‌ها باشد. برای همین زهرا شد آبیار خانه. این خودش یک قدم رو به جلو بود. اما تمام مساله که آبیاری نبود. نور هم نکته مهمی بود. مثلا یک‌بار یک گلدان خیلی قشنگ سانسوریای پاکوتاه را گذاشته بودند روی جاکفشی نزدیک در ورودی خانه. جایی که هیچ نوری نداشت. سانسوریا چون از گلخانه نورگیر مادربزرگ به آن‌جا منتقل شده بود نتوانست این تنش ناگهانی را تحمل کند به همین خاطر زود از پا درآمد. پس علاوه بر آبیاری، تنظیم نور هم مهم بود. رطوبت، تغذیه و نوع خاک هم اهمیت داشتند و خیلی عوامل دیگر هم. اگر موافق باشید در ادامه، اول چند راز مهم را برایتان بگویم بعد برویم سراغ آخر داستان.
رازهایی برای تبدیل خانه به گل‌خانه
راز اول: برایت می‌مانم برایم بمان: این داستان عاشقانه‌ها را خوانده‌اید. پر هستند از این جمله‌ها. یادتان باشد حکایت گل و گل‌کاری هم دست کمی از اینها ندارد. شما وقتی تصمیم می‌گیرید گل بخرید دارید یک موجود زنده را به خاطر علاقه‌تان وارد خانه می‌کنید، پس پای دوست داشتن‌تان بمانید گرچه سختی داشته باشد. عشق، صبر و حوصله می‌خواهد.
راز دوم: مثل گلام در گالیور نباشید: «دلسرد شدم، حوصله ندارم، اوووف چه کار سختی! اَه! چقدر وقت می‌گیره» را بیندازید دور. همین اول کار خیالتان را راحت کنم؛ اگر می‌خواهید این طوری باشید هیچ‌وقت گل‌های قشنگی نخواهید داشت. با این حرف‌ها دقیقا یکی می‌شوید مثل گلام در کارتون گالیور. انگار دارید مدام به خودتان تلقین می‌کنید «من می‌دونم موفق نمی‌شم.»
راز سوم: بده بستان حال خوب: چکیده راز اول و دوم می‌شود این راز. وجود انرژی مثبت و حس خوب را نباید نادیده گرفت. این قانون طبیعت است همان‌قدر که انرژی می‌دهید همان قدر هم انرژی می‌گیرید. پس سعی کنید زبان این موجودات لطیف را یاد بگیرید. دل به دل‌شان بدهید. حال خوب به‌شان بدهید تا حال خوب ازشان دریافت کنید.
راز چهارم: شرایط مناسب رشد: ممکن است با خودتان بگویید من این سه راز را بلدم ولی همچنان گل‌های خوبی ندارم. بله. حق دارید. اینها به تنهایی کافی نیستند. اگر می‌خواهید گل‌های سرحالی داشته باشید باید شرایط نگهداری‌شان را خوب بلد باشید. یکی از مهم‌ترین دلایل از بین رفتن گیاهان، نبود شرایط مناسب رشد برای آنهاست. مثلا اگر یک گل آفتاب دوست مثل یکی از ساکولنت‌ها را در قسمت‌های سایه و شمالی خانه نگهداری کنید، حتی اگر خدای انرژی مثبت هم باشید هیچ وقت نمی‌توانید گلدان خوبی از آن را داشته باشید. پس:
1. بهتر است یک نفر مسؤول آبیاری گل و گیاهان خانه باشد. از قدیم گفته‌اند آبیار که دو تا شد گل یا خشک می‌شود یا می‌پوسد. البته اگر می‌توانید با هم هماهنگ باشید چند نفری هم می‌شود به گل‌ها رسیدگی کرد. هماهنگی برای جلوگیری از افراط و تفریط مهم‌تر است.
2. هیچ کس دوست ندارد یک برگ گلش هم خشک شود چه برسد به خشک شدن یک گلدانش. ولی اگر این اتفاق افتاد سریع آن را به بد بودن دست ربط ندهید. مثل یک دکتر خوب و حتی یک مادر مهربان دنبال علت آن بگردید. مادر اگر بچه‌اش مریض شود که قیدش را نمی‌زند. تا جایی که بتواند دنبال درمانش است تا بهبود کامل حاصل کند. مثلا آب دادن زیاد از حد به بیشترگیاهان گوشتی باعث از بین رفتن‌شان می‌شود حالا اگر کسی نادانسته این نکته را رعایت نکند و گلش بپوسد باید بگوید دستم برای گل خوب نیست؟
3. اگر گل را از گلفروشی خریده‌اید یا از کسی هدیه گرفته‌اید حتما شرایط نگهداری آن را هم بپرسید. بهتر است گلی را برای همنشینی انتخاب کنید که حال و هوایش با شرایط خانه‌تان مطابقت داشته باشد. چه جور حال و هوایی؟ مثلا نور، دما و رطوبت. باید بدانید گل‌تان نور دوست است یا سایه دوست؟ نیاز به آب‌پاشی روی برگ دارد یا نه؟ ساعات مناسب رطوبت‌پاشی چه زمانی است؟ جای خنک را می‌پسندد یا محیط گرم را؟
4. حالا که این مهمان زیبا وارد خانه‌تان شده علاوه بر این‌که حواستان به حال و هوایش هست مراقب تغذیه‌اش هم باشید. بهترین زمان کود دهی کی است؟ چند وقت یک بار کود بدهید؟ بهترین روش کوددهی کدام است؟ باید‌ها و نبایدهای آبیاری‌اش را یاد بگیرید. چند روز یک‌بار آب می‌خواهد؟ کیفیت آب آبیاری چطوری باشد؟ روش تکثیرش را بلد شوید. این که هرس می‌خواهد یا نه. راه‌های مبارزه با آفات و بیماری‌هایش هم خیلی مهم است. هر گل به خاکی نیاز دارد؟ زمان تعویض گلدان‌ها کی است؟ چه گلدان‌هایی از همه مناسب‌ترند؟ البته دانستن جزئیات هر کدام از این موارد خودش یک سرفصل جداست که در هفته‌های گذشته بعضی‌هایشان را توضیح داده‌ام و در گزارش‌های آینده به بعضی موارد دیگر خواهم پرداخت.
5. برای این که خودتان را به بد دستی متهم نکنید برای شروع، تعویض گلدان‌ها و تکثیر گل‌ها را به افراد کاربلد خانواده واگذار کنید. مثلا یک روز، قرار یک دورهمی را بگذارید و از آنها بخواهید در این کار کمک‌تان کنند. این طور می‌توانید هم از نزدیک آموزش عملی ببینید و هم بر این حس بد غلبه کنید.
6. لازم نیست ابتدا بروید سراغ گل‌های سخت و بدقلق. اول از گل‌های آسان رشد، مقاوم و ارزان شروع کنید. گلدار‌ها را بگذارید در ردیف آخر فهرست خرید.
7. از تک‌تک شما عزیزان خواهشمندم هربار که آب در پارچ یا کتری می‌ماند برای صرفه‌جویی آن را پای گلدان‌ها خالی نکنید. شما دوست دارید وقتی تشنه نیستید کسی آب اضافی توی حلق‌تان بریزد؟ یا مثلا تفاله چای مانده ته فلاسک را تند و تند نریزید پای گلدان تا جایی که منظره کپک‌زده‌اش حال آدم را بد کند. آن‌قدر دیده‌ام این کارها به پرورش گل و گیاه در خانه و بویژه در ادارات ضربه زده که مجبور شدم در این گزارش به آن اشاره کنم.
8. لازم است دوباره یادآوری کنم قبل از هر چیز، بسته به شرایط محل زندگی‌تان، گل مورد علاقه‌تان را انتخاب کنید بعد با عشق آنها را پرورش دهید یا کافی است؟
تا همین‌جا این هشت نکته و آن چهار راز، کافی است. برویم سراغ ادامه داستان. کجا بودیم؟ آن‌جا که یک نفر مسؤولیت آبیاری گل‌ها را قبول کرد. بعد همه تصمیم گرفتند برای حال بهتر گل‌ها هم از مادربزرگ‌شان مشورت بگیرند هم از گلفروشی محله‌شان که یک مهندس کشاورزی بود. کم کم یک گلدان شد دو تا و دوتا شد چهار تا. زهرا که رفت دانشگاه فاطمه خانم خودش شد مسؤول گل‌ها. زهرا هم دورادور نظارت می‌کرد. از فاطمه خانم بی‌حوصله هم دیگر خبری نبود. مسؤولیت‌پذیری زهرا، با حوصله شدن فاطمه خانم و روی خوش نشان دادنش به گل‌ها، همراهی علی و امیر و بابای خانواده، مشورت گرفتن و استفاده از با تجربه‌های خانواده، همه دست به دست هم دادند تا الان و بعد از چند سال، خانه فاطمه خانم، بیشتر از 20 تا گلدان زیبا و شاداب داشته باشد. چند روز پیش، وقتی بین گل‌هایشان گلدان آنتریوم را دیدم باورم نمی‌شد این همان خانه بی‌گل چند سال پیش باشد. شما هم اگر می‌خواهید به این نقطه برسید صبوری کنید و صبوری. حوصله به خرج بدهید. تا می‌توانید با شوق درباره تربیتشان یاد بگیرید. دوستی برایم نوشته بود، گفتن گل به دست بعضی‌ها می‌آید و به دست بعضی‌ها نه، مثل این است که بگوییم به بعضی‌ها بچه‌داری می‌آید به بعضی‌های دیگر نه. باید زندگی کردن با گل‌ها را یاد گرفت، فهمیدشان تا بشود در کنارشان زندگی کرد.

زینب خزایی

جامعه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها