مختار: من غربت و تنهایی پدرش علی را دیده‌ام. وقتی کوفیان با شمشیرهای آخته به خیمه‌اش ریختند و قصد جانش را کردند. تو به قدر من عراق عرب را نمی‌شناسی کیان. معاویه و عمروعاص بر اشتر جهل کوفیان سوارند. آنها بازی را در صفین بردند. عراق، روزی فتح شد که قرآن‌های مکر عمروعاص بر نیزه رفتند. (سریال مختارنامه)
کد خبر: ۱۱۸۵۷۸۳
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها