در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
شما و همحزبیهایتان بارها این نکته را بیان کردید که باید به سمتی برویم که مردم در انتخابات به صورت حزبی رای بدهند، اما در انتخابات ریاستجمهوری دو دوره گذشته ظاهرا خودتان عامل به این گفته نبودید و حزبی رای ندادید و انتخاب شما آقای روحانی بود که مربوط به خاستگاه فکری و سیاسی غیر از جریان اصلاحات است.
به لحاظ حزبی هنوز در وضعیت انسجام دقیق قرار نداریم. به عبارت دیگر کشور ما در وضعیت جبههای و جناحی قرار دارد. در وضعیت جبههای و جناحی هویت حزبی چندان مشخص نیست، بنابراین دو موضوع را میتوان از هم تفکیک کرد؛ یکی بحث گفتمان و دیگری تشکیلات است. به لحاظ تشکیلات سؤال و توضیح شما میتواند صحیح باشد. به این معنا که در آن دوره میتوانستیم آقای عارف را به لحاظ صفت تشکیلاتی به عنوان نامزد منتخب خود اعلام کنیم. البته آقای عارف عضو هیچ حزبی نبوده و تنها یک دوره عضویت در هیات موسس حزب مشارکت را جزو سابقه تشکیلاتی خود دارند. همچنین ایشان موسس بنیاد امید ایرانیان است که جزو تشکیلات حزبی و سیاسی به شمار نمیآید. نکته دیگر بحث گفتمانی است. از منظر گفتمانی، آقای روحانی را اصلاحطلب و حتی از لحاظ فکری هم ایشان را از خیلی اصلاحطلبان، اصلاحطلبتر میدانم.
آقای روحانی اصلاحطلب بوده یا تغییر گفتمان داده و بعدا اصلاحطلب شده است؟
آقای روحانی هیچگاه اصولگرا نبود. آقای روحانی از اول انقلاب با وجود گرایش به جریان راست آن زمان، نسبت به راست سنتی مرزبندی شفاف و مشخصی داشت. صرفا عضویت در جامعه روحانیت مبارز هم معنای اصولگرایی یا راستگرایی نمیدهد. آقای روحانی همیشه در کنار آقای هاشمی رفسنجانی تعریف میشد. به عبارت دیگر جریان میانهای در دل جامعه روحانیت مبارز وجود داشت که نه راست سنتی و نه چپ اسلامی بود. افکار و عقاید آقای روحانی در جریان حضورش در مرکز بررسیهای استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت هم هیچ نسبتی با جریان راست سنتی نداشت و از مدرنیزه شدن کشور حمایت میکرد. این رویکرد در جریان انتخابات 92 و 96 هم روشن شد. نکته دیگر هم اینکه اگر قرار شد به صورت حزبی رای دهیم معنایش این نیست که توجهی به ائتلاف و اتحاد و تشکیل جبهه نداشته باشیم. در شرایطی ممکن است جبهه گسترش پیدا کند و در شرایط انتخابات ریاستجمهوری هم با تشکیل جبههای از اصلاحطلبان روی آقای روحانی توافق شد که منافاتی با کار حزبی ندارد.
این نوع انتخاب طبعا این آسیب را نیز خواهد داشت که نامزدی که از خاستگاه حزبی برنیامده باشد در زمان روی کارآمدن، خودش را ملزم به پاسخگویی نسبت به مطالبات گروههایی که به او رای دادند، نمیداند. نمونه روشن آن مطلبی است که رئیس دفتر رئیسجمهور با این مضمون مطرح کرد که دولت وامدار هیچ یک از جریانهای سیاسی نیست که البته واکنشهایی را نیز در پی داشت.
به نظرم درباره مطلب آقای واعظی باید اطلاعرسانی درستی میشد و ضعف اطلاع رسانی باعث شد این ماجرا درست منتقل نشود. جمله آقای واعظی در واقع پاسخی به آقای سعید حجاریان بود. حرف آقای حجاریان این بود که آقای روحانی از خودش عبور کرده و از اینرو ایشان بحث عبور از روحانی را مطرح میکند. همچنین آقای علویتبار در گفتوگویی با مجله اندیشه پویا، اتهامات سنگینی را علیه آقای روحانی مطرح کرده است. بنابراین حرفی که درباره سهمخواهی بخشی از اصلاحطلبان زده شده با این واکنش مواجه شد که واقعا نه در سال 92 و نه در سال 96 آقای روحانی وارد یک ائتلاف رسمی با اصلاحات نشد. عین این وضعیت درباره آقای خاتمی نیز اتفاق افتاد. ایشان در سال 75 با اینکه عضو مجمع روحانیون مبارز بود و به توصیه مجمع، نامزد انتخابات شد اما به شکل مستقل اعلام نامزدی و در پی آن عنوان کرد احزاب مختلف اگر دوست دارند از من حمایت کنند. در حقیقت آقایان خاتمی و روحانی مستقل وارد انتخابات شدند به دلیل اینکه ساختار نظام سیاسی ما حزبی نیست. بنابراین این فرآیند حزبی نبوده و آقای روحانی به صفت شخصی خودش نامزد شده است. همچنین من مدعی هستم اگر ایشان در مناظرات انتخاباتی و گفتوگوی ویژه سیما از خود چهرهای جسور و مقتدر نشان نمیداد هرگز مورد حمایت جبهه اصلاحات قرار نمیگرفت. در حقیقت اول ایشان درخشید و بعد حمایت شد. تا پیش از آن، جریان اصلاحات به طور کلی از وضعیت انتخابات دلزده بود. حوادث سال 88، بدنه اجتماعی را بهشدت منفعل کرده بود. در ایام نزدیک به انتخابات و قبل از اعلام نامزدها بحثهایی بین جریان اصلاحات مطرح بود که یا از آقای جهانگیری یا از آقای عارف حمایت کنند که البته اقبال به آقای جهانگیری بیشتر بود. البته این گمانهزنیها برای حمایت آنگونه نبود که باعث ایجاد شور و هیجان شود. با اعلام نامزدی آقای هاشمی، شور و هیجانی برای حمایت از ایشان به وجود آمد و با رد صلاحیت ایشان، آقایان روحانی و عارف تنها بازماندههایی بودند که میشد روی آنها برای حمایت بحث کرد، اما همچنان سردی و رخوت انتخاباتی ادامه داشت. در مناظرهها وقتی آقای روحانی خطاب به آقای قالیباف گفت که به عنوان یک حقوقدان صحبت میکند و نه به عنوان یک سرهنگ و از سویی دیگر در گفتوگوهای ویژه تلویزیونی خوش درخشید اینجا بود که به نظرسنجی شورای اصلاحطلبان مراجعه و معلوم شد در تمام نظرسنجیها وضعیت آقای روحانی از آقای عارف بهتر است. بنابراین اینگونه نبود که دوستان ما از قبل از آقای روحانی بخواهند که نامزد ریاستجمهوری شود. بنابراین حرف آقای واعظی درست است و سندی میان آقای روحانی و اصلاحطلبان برای حمایت امضا نشده. در عین حال آقای واعظی به این مطلب هم اشاره کرد که ما با اصلاحطلبان میانهرو و معتدل رابطه خوبی داریم. همچنین سخن آقای روحانی در دیدار با اصلاحطلبان هم کاملا روشن است و ایشان میگوید اصلاحطلبان نه تنها متحد دولت بلکه شریک آن هستند. در مجموع باید بگویم که هیچکدام از نامزدهای انتخاباتی مثل آقایان خاتمی، هاشمی رفسنجانی، موسوی و روحانی به عنوان نامزد یک حزب اعلام حضور در انتخابات نکردند.
با توجه به عملکرد دولتهای یازدهم و دوازدهم، صداهای مختلفی در بین جریان اصلاحطلب از حمایت کامل گرفته تا اعلام جدایی از آقای روحانی شنیده میشود. با توجه به تنوع نظرات آیا میتوان به طور کلی اصلاحطلبان را جزو حامیان فعلی دولت دانست؟
معتقدم در نهایت استراتژی واحد اصلاحطلبان اتحاد و انتقاد از دولت است. برآیند جبهه اصلاحطلبان را اگر آقای خاتمی به حساب آوریم میتوان چنین نتیجه گرفت که براساس برآورد کلی اصلاحطلبان حمایت خود از آقای روحانی در سال 92 و 96 را درست و همچنان او را مناسبترین فرد برای اداره شرایط حساس کنونی میدانند. اما وجود ایراداتی در دولت به لحاظ تکنیکی و تاکتیکی هم مورد تایید اصلاحطلبان است. اصلاحطلبها حتی در دوره خاتمی هم دولتهای مورد حمایت خود را نقد میکردند.
برخی از اصلاحطلبان بر این باور هستند که ریشه حزب کارگزاران سازندگی به تکنوکراتهای جریان راست مدرن برمیگردد و بر همین اساس آنها را نباید جزو جریان اصلاحات دانست. به نظر شما چرا بخشی از جریان اصلاحطلب چنین تفکری دارد و پاسخ شما به این ادعا چیست؟
دو دسته چنین ادعایی را مطرح میکنند. یک دسته کسانی هستند که فکر میکنند اصلاحطلبی همان چپگرایی است و این نوع نگاه، اصلاحطلبی ادامه همان دیدگاه محدود چپگرایی است که در دهه 60 در باب مسائل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی وجود داشت. در دهه 60 دو دیدگاه چپ خط امامی و راست سنتی در کنار هم فعالیت میکردند. نگاه چپ خط امامی در آن دوره به اقتصاد، دولتی و تعاونی بود. همچنین در بخش سیاست خارجی، آمریکاستیزی را پی میگرفت. در حوزه داخلی هم به دموکراسی محدود اعتقاد داشت. از درون این جریان با تاثیر گرفتن از آقای هاشمی گروهی شکل گرفت که دغدغهاش علاوه بر عدالت اجتماعی، توسعه کشور بود و اعتقاد داشت برای رسیدن به توسعه باید پیشرفت و ترقی در ایران صورت گیرد و طبعا بحث تنشزدایی مطرح شد. متناسب با این ایده، در حوزههای اقتصادی و فرهنگی هم تغییراتی در دیدگاه آنها به وجود آمد. نماد این جریان آقای خاتمی بود که در مقایسهای بین ایشان و آقای موسویخوئینیها که متعلق به جریان چپ خط امامی بود، آقای خاتمی نزدیکی بیشتری با کارگزاران داشت. به عبارت دیگر، تولد اصلاحطلبی در قالب آمیزهای از تبار چپ و میانه مدرن صورت گرفت و از نگاه دیگر اصلاحطلبی حاصل جمع تفکر کارگزاران و مشارکت است. به همین خاطر هر کدام از این دو بخش اگر بخواهند طرف مقابل را نفی کنند، به منزله نابودی مفهوم اصلاحطلبی است.
حزب کارگزاران سازندگی چندی قبل پیشنهادهای خود را درباره پارلمان اصلاحات به شورای هماهنگی جبهه اصلاحات ارائه کرد. برخی تحلیلگران، پیشنهادهای حزب کارگزاران را به عنوان راهکاری برای مقابله با فردگرایی در جبهه اصلاحات تعبیر کردهاند. با چنین تحلیلی موافقید؟
به اعتقاد من آقایان هاشمی، خاتمی و روحانی فراتر از یک حزب هستند و نباید آنها را به عناصر حزبی تقلیل داد. آنچه به عنوان ایده پارلمان اصلاحات مطرح شد، تبدیل کردن یک فرد به یک طرز تفکر است و باید به نسلهای بعدی نیز انتقال پیدا کند.
نقاط ضعف و قوت دولت کدام است و شما به عنوان حامی آقای روحانی به چه مواردی اشاره میکنید؟
در مجموع فکر میکنم دولت آقای روحانی برای تغییر ریل کشور از یک دیپلماسی تنشزا به یک دیپلماسی تنشزدا حرکت کرد که اقدام بسیار مهمی بود. ما از ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد خارج شدیم و این را به عنوان بزرگترین کار آقای روحانی باید تلقی کرد. کشور در دو سال آخر ریاستجمهوری آقای احمدینژاد در یک بن بست شدید دیپلماسی قرار داشت، اما در دوره آقای روحانی با انعقاد قرارداد برجام و مساله خروج از ذیل فصل هفتم این مساله فیصله پیدا کرد و الان هم میتواند این روند ادامه پیدا کند و به عنوان یک راهبرد ملی مدنظر قرار گیرد. پیرو همین اقدام ما شاهد تاثیرات آن در عرصه سیاست و اقتصاد بودیم و زمینه برای ایجاد وحدت ملی فراهم شد. با این وصف وجود پارهای مشکلات باعث شد این روند ادامه پیدا نکند. طبعا بخشی از مشکلات به دولت آقای روحانی مربوط نمیشود، اما بخش دیگر آن به دولت برمیگردد و دولت میتوانست با رایزنیها و ارتباطات گسترده جلوی بروز مشکلات را بگیرد و پیشبینیهای دقیقتری را صورت دهد. به عنوان نمونه ما از انتخاب ترامپ آسیب جدی خوردیم و اگر از قبل این پیشبینی را میکردند که ممکن است با چنین پدیدهای مواجه شویم حتما آمادگیهای بیشتری کسب میکردیم. در بخشهای اقتصادی و اجتماعی هم ضعف مدیران ما در راهاندازی چرخ اقتصاد مشهود است.
منظور از جمهوری سوم در بیانیه کارگزاران چیست؟
مهمترین بحران اقتصادی ما نه تحریم آمریکا و نه مسائل مدیریتی است، بلکه نظام تصمیمگیری ما در کشور دچار بحران جدی است. برخلاف کسانی که فکر میکنند ما نیازمند آزادی و دموکراسی بیشتر هستیم، تصور میکنم ما نیازمند تصمیمگیری قدرتمندتری در عرصه مدیریتی هستیم. قدرت در قانون اساسی ما به شیوه بسیار بدی متلاشی شده است. یعنی نهادها و قوای کشور مثل رئیسجمهور، شورای نگهبان و مجلس مسؤولیت کامل ندارند. این مساله درباره رهبری هم وجود دارد و برخی تصور میکنند همه قدرت در رهبری متمرکز است، اما اگر از رهبری در مورد عملکرد نهادها و دولت سؤال شود طبعا پاسخ ایشان این خواهد بود که موارد را به دولتها متذکر شدند، اما دولتها ممکن است به همه حرفها گوش نکنند و رهبری هم در امور جزئی دولتها دخالت نمیکنند. بنابراین به نظر میرسد که باید اصلاحات جدی در این زمینه صورت گیرد. البته مساله عجیبی نیست، اولین قانون اساسی ما در سال 58 تصویب شد و در سال 68 به تشخیص بزرگان کشور تغییر پیدا کرد و در سال 90 هم آقای احمدینژاد به دلیل تنشهایی که در مجلس به وجود آورد، باعث شد بحثهایی درباره اصلاح قانون اساسی مطرح شود. بحث از اصلاح قانون اساسی به معنای تغییر نظام نیست. نهادهایی مثل مجمع تشخیص مصلحت، هیات حل اختلاف و شورای عالی سه قوه در شرایطی ایجاد شدند که گرچه ابتدا در ساختار قانونی تعبیه نشده بود، اما در شرایط کنونی بسیاری از مشکلات را حل میکند. به نظر من میتوان با در نظر گرفتن ساختارهای حقوقی مناسب در بازنگری مجدد قانون اساسی بسیاری از معضلات و مشکلات را رفع کرد. بنابراین ما با طرح این موضوعات میخواهیم ایدهآلهای سیاسی خود را به عنوان یک حزب در چهلسالگی انقلاب بیان کنیم. ما فکر میکنیم این کشور در کنار مجلس شورای اسلامی به یک مجلس نخبگان نیاز دارد که به موضوعات از دید و زوایه محلی نگاه نکند. حتی میشود برای نظارت بر قوه قضاییه فکر کرد؛ چیزی که در قانون اساسی ما وجود ندارد.بنابراین میتوان بسیاری از راهکارها را در قالب سازوکارهای قانونی ذیل اسلامیت و جمهورمیت در نظر گرفت تا به ساختار حقوقی مناسب برسیم.
عارف اصلاحطلب ناب نیست
عملکرد آقای عارف اینگونه نبوده که ایشان را به عنوان یک اصلاحطلب ناب بشناسیم. به هر حال آقای عارف جزو تکنوکرات و بروکراتهای دوران قبل بوده و شخصیتی دانشگاهی است. به یاد دارم ایشان در فهرست پیشنهادی دو نامزد مطرح انتخابات 76 یعنی آقایان خاتمی و ناطق نوری برای وزارت قرار داشت. همچنین اعضای تحکیم وحدت در همان دوره 76 با وزارت علوم ایشان مخالف بودند به همین دلیل بود که آقای معین وزیر علوم و آقای عارف به عنوان وزیر ارتباطات انتخاب شدند. بنابراین تصور اصلاحطلب خالص از آقای عارف، ساخته و پرداخته اصولگراها بود.
نامزدی روحانی در دوران یاس اصلاحطلبان
آقای روحانی در کمال یاس و ناامیدی جریان اصلاحطلبان نامزد انتخابات شد. اما در عین حال حمایت اصلاحطلبان از آقای روحانی در سال 96 بیشتر بود. با این وصف متاسفانه دوستان اصلاحطلب در این سال اشتباهی را مرتکب شدند و به تصور رد صلاحیت احتمالی آقای روحانی، آقای جهانگیری را به عنوان نامزد دیگر جریان اصلاحات معرفی کردند. البته حضور آقای جهانگیری به لحاظ ایجاد بالانس در مناظرات انتخاباتی خدمت بزرگی به آقای روحانی بود ولی غیر از آقای جهانگیری، آقای روحانی در فضای تبلیغات انتخاباتی و سخنرانیها و مناظرات تلویزیونی خوب درخشید.
شکلگیری اصلاحطلبان رادیکال
در درون اصلاحطلبان جریانی رادیکال در حال رشد است که در حال تکرار همان اشتباه اواخر دوره فعالیت دولت اصلاحات و عبور از آقای خاتمی است و متاسفانه همین موضوع در دوره فعلی هم دارد تکرار میشود. این شیوه البته در بین اصولگرایان هم وجود دارد و بخشی از آنها از داغی و حرارت دفاع از نظام به اپوزیسیون نظام تبدیل میشوند. اصلاحطلبان تندرو هم دو بخش دارند. بخشی از آنها آرمانخواه هستند و فکر میکنند مثلا نتیجه عملکرد ضعیف دولت در بخش اقتصاد، خیانت به امید مردم است. این بخش شامل طیفهای روشنفکری جریان اصلاحات هستند که البته به نظر من اشتباه میکنند اما در بیان مطالب خود صداقت دارند. بخش دوم فرصتطلبانی هستند که برای شرکت موثر در انتخابات 1400 باید از روحانی عبور کنند.
آماده نبودن اصلاحطلبان برای تحویل گرفتن دولت
جدا از تخریبهای جدی اصولگرایان نسبت به دولت، باید اذغان کرد که اصلاحطلبان هم خیلی آماده تحویل گرفتن دولت نبودند و برنامه دقیقی برای اداره کشور نداشتند. واقعیت قضیه این است که من از وضعیت شهرداری تهران و شورای شهر بسیار نگران هستم.
فتاح غلامی
سیاسی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم