گفت‌وگو با خشایار الوند، نویسنده طنازی که این روزها کمتر شوخی می‌کند

حق‌خوری، زرنگی نیست!

گاهی همه چیز دست به دست هم می‌دهد تا هم‌صحبتی خوبی شکل بگیرد.درست مثل وقتی که بعد از ظهر جمعه به خشایار الوند تلفن کردم تا کمی با او درباره احوالات شخصی گپ بزنم.دختر کوچولویش که کنارش نشسته بود مدام می‌پرسید: کیه؟ چیکار داره ....؟ من این طرف خط داشتم قربان صدقه‌اش می‌رفتم و پدرش به او توضیح می‌داد که من کی‌هستم و چکار دارم.
کد خبر: ۱۱۸۵۵۸۳

همین موقعیت باعث شد تا همان اول بروم سر اصل ماجرا و از الوند درباره حال خوب بپرسم و این که گاهی همنشینی با کودکان از سر صبر و حوصله چقدر می‌تواند حال ما را دگرگون کرده و خوب کند.بچه‌ها صادقند، دوز و کلک ندارند، آنچه می‌خواهند را بی‌واسطه و بدون پنهانکاری می‌گویند، درباره هرچیزی که شبهه دارند، سوال می‌کنند و... شاید به همین دلیل است که کنار آنها بودن اینقدر خوب است.از الوند درباره حال خوب می‌پرسم و این که برای داشتن حال خوب گاهی باید به پیرامون و آدم‌هایی که در اطرافمان هستند، بیشتر دقت کنیم.الوند می‌گوید:‌ به نظرم الان دیگر حال خوب فقط به احوالات درونی بستگی ندارد، وقتی در اطرافت بیشتر آدم‌ها حالشان خوب نیست، تو چطور می‌توانی بگویی حالم خوب است.حال فرد زمانی خوب است که حال جامعه خوب باشد.در شرایط سخت فقط حال آنهایی خوب است که دیگران برایشان اهمیتی نداشته باشند.من وقتی حالم خوب است که هر چه دارم دیگران هم داشته باشند.البته آدم‌ها می‌توانند حال خودشان را خوب کنند اما شرایط جوری است که رسیدن به حال خوب سخت است.

به الوند می‌گویم، شرایط سخت است و هر روز مشکلات بیشتر از دیروز می‌شود، اما به نظر می‌رسد برخی آدم‌ها، عقرب درونشان بسیار فعال و بدون مهار است و بی‌دلیل دیگران را نیش می‌زنند، در حالی‌که می‌توانند مهربان‌تر باشند.
الوند می‌گوید: بله! اگر دقت کنید، متوجه می‌شوید این روزها آدم‌ها تا به هم می‌رسند اخبار بد را به هم می‌دهند؛ از چپ شدن اتوبوس دانشجویان بگیر تا آتش گرفتن مدرسه و... انتشار و به اشتراک گذاشتن اخبار بد تقریبا فراگیر شده که چندان هم نمی‌توان به آن ایراد گرفت، وقتی عدالت اجتماعی نباشد این عکس‌العمل‌ها طبیعی است.ما شرایط سخت زمان جنگ را دیده و تحمل کرده‌ایم اما آنچه الان آزار‌دهنده است، بی‌عدالتی و بی‌توجهی و سوءمدیریت است که حال مردم را بد می‌کند. تصادف اتفاقی است که امکان دارد در همه جای دنیا رخ بدهد، اما وقتی آزاردهنده می‌شود که متوجه می‌شوی سهل‌انگاری و کلاهبرداری باعث این اتفاق شده است.خیلی دردآور است که در کشور ثروتمند ما یک عده پولشان از پارو بالا می‌رود و یک عده از سطل زباله نان درمی‌آورند... نظارتی بر مدیران کشور وجود ندارد.خیلی حال بدکن است که دلار در اختیار عده‌ای بگذاری که جنس وارد کشور کنند، اما نه تنها جنس وارد نکنند که دلارها را در بازار آزاد بفروشند! اگر نظارت باشد که چنین اتفاقاتی رخ نمی‌دهد.به نظرم شکافی که بین مردم و مدیران به وجود آمده بیشترین لطمه را به مردم و کشور می‌زند.همین شکاف باعث شده تک‌تک مردم فقط به این فکر کنند که گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند ! و دیگران برایشان مهم نیستند.

ادبیات ایران پر از پندهای حکیمانه و روش‌های عملی اخلاق و رفتار است، مثل جایی که سعدی می‌گوید: بنی‌آدم اعضای یکدیگرند... پس این غده آزار دادن دیگران و نادیده گرفتن همنوع ریشه‌اش کجاست؟
خشایار الوند که سال‌هاست برای مجموعه‌های کمدی از جمله پایتخت، کمربندها را ببندیم، مرد هزار‌چهره، شب‌های برره و... فیلمنامه نوشته، می‌گوید: یکی از اقوام ما یک خانه بسیار شیک با قیمت بسیار بالا خریده،وقتی از او پرسیدم چرا این همه پول بابت این خانه دادی، گفت: ضد زلزله است و تا 8 ریشتر زلزله را تحمل می‌کند! به او گفتم، تصور کن زلزله بیاید و همه فامیل و دوستان تو بمیرند و تو در خانه ضد زلزله‌ات سالم بمانی، آن زنده بودن واقعا ارزشش را دارد، خوشحالی از این زنده بودن؟ کمی فکر کرد و گفت: تا حالا از این زاویه به قضیه نگاه نکردم! نه ارزش ندارد! حالا حکایت خیلی از مردم حکایت همین فامیل ماست، فقط خودشان برای خودشان اهمیت دارند و زنده یا مرده، شاد یا غصه‌دار شدن بقیه برایشان اهمیتی ندارد.

روزی روزگاری رسانه‌ها و شخصیت‌های سریال‌ها و فیلم‌ها برای مردم الگوسازی می‌کردند. قصه زندگی مردم می‌توانست درس عبرتی باشد برای بقیه اما الان دیگر به نظر می‌رسد هیچ‌کدام از اینها تاثیر چندانی ندارند.
الوند در این‌باره می‌گوید: از زمانی به بعد، هنرمندان مرجعیت خود را از دست دادند. از همان وقتی که در انتخابات حامی نامزدی می‌شوند و آن فرد می‌شود رئیس جمهور یا نماینده مجلس، اما به شعارهای دوره انتخابات عمل نمی‌کند. در چنین شرایطی اگر هنرمندان، نخبگان و... به مردم بگویند اینجا چاه است، مراقب باش! مردم دیگر به حرفشان گوش نمی‌دهند. زمانی افراد معروف هر حوزه‌ای بین مردم جایگاه دارند و حرفشان برو دارد که سندیت داشته و عین عمل و رفتارشان باشد. الان این‌طور نیست و شبکه‌های اجتماعی هم به این عدم‌اعتماد کمک می‌کنند؛ چهره‌هایی که روزگاری تاثیرگذار بودند ،در شبکه‌های اجتماعی یک جور زندگی می‌کنند و حرف می‌زنند و می‌خواهند همه را به راه راست هدایت کنند، اما در دنیای واقعی زندگی آنها طور دیگر است و مردم هم دیگر به آنها اعتماد نمی‌کنند.

می‌گویند همه چیز به درون آدم‌ها بستگی دارد و خانواده‌ای که در آن زندگی می‌کنیم. شاید اگر حال اعضای خانواده خوب باشد و حامی یکدیگر باشند، احوالات عمومی جامعه هم بهتر شود.
الوند می‌گوید: در شرایط نابه‌سامان امروزی همه ما تلاش می‌کنیم به بچه‌ها آسیب کمتری وارد شود و آنها کمتر متوجه اوضاع خراب اقتصادی شوند، اما واقعیت این است که آنها هم متوجه شده‌اند. به فروشگاه می‌روی و دخترت می‌گوید بابا این شکلات را بردارم، می‌گویی، بردار... می‌گوید:گران نیست! یعنی او هم فهمیده اوضاع چطوری است!
به نظرم ما الان باید فراتر از خانواده و مدرسه و... به ماجرا نگاه کنیم.با این حجم عصبانیت و پرخاشگری که در جامعه موج می‌زند به آشتی ملی نیاز داریم.باید این خشم و کینه انباشته شده در ذهن و روان مردم به نوعی تخلیه شده و آرامش به آنها برگردانده شود.برای برگشت آرامش به جامعه به گفت‌وگویی کلان در سطح جامعه نیاز داریم که سرشاخه اصلی آن مدیران هستند که باید به مردم توضیح بدهند و همه چیز شفاف بیان شود. این که گروهی فکر کنند با زرنگ بازی می‌توانند حق مردم را بخورند و بروند بدترین حس ممکن است. اولین زخمی که باید درمان شود همین عدم توضیح و پاسخگویی و زرنگ‌بازی است.

طاهره آشیانی
روزنامه‌نگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها