چگونه آسیب روانی ناشی از معلولیت را کاهش دهیم؟

فصل توانگری

زندگی همیشه آن‌طور که ما انتظارش را داریم، پیش نمی‌رود و گاهی شرایط به گونه‌ای می‌شود که ما باید همه چیز را از اول شروع کنیم.
کد خبر: ۱۱۷۸۶۴۱

گاهی براثر بعضی اتفاقات، سبک زندگیمان حسابی تغییر خواهد کرد و به نوعی آن آدم قبلی شاید نباشیم. دچار شدن به معلولیت، یکی از همین موارد است که فصل جدید از زندگی به حساب میآید. شاید کنار آمدن با آن، چندان کار راحتی نباشد در نتیجه وقتی
بنا بر هر دلیل فردی دچار معلولیت میشود، بهتر است از روانپزشک و روانشناس کمک بگیرد تا بهدلیل بروز این مساله، دچار مشکلات جدی روانی نشود و بتواند به مسیر زندگی برگردد. دکتر محمدرضا شالبافان، روانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران به بررسی این موضوع میپردازد.

آسیب روانی پس از حادثه

وقتی فردی دچار معلولیت میشود، با مرور تواناییهای قبلی و خاطرات خود، میتواند به نوعی دچار سرخوردگی و کمبود شود که این مساله برایش آزاردهنده و پراسترس است. این شرایط پر استرس، آسیبهای روانی متعددی را برای فرد به همراه خواهد داشت. زمانی که یک سانحه جدی مثل تصادفات جادهای شدید و تهدید کننده حیات اتفاق میافتد، اختلال استرس پس از سانحه در برخی افرد ایجاد خواهد شد و بارها صحنه حادثه در ذهن فرد میآید. این مساله میتواند اختلال شدید در خواب، کابوس، ناامیدی، کرختی احساسی و... را ایجاد کند که در مدت زمان کوتاهی از گذشت بروز حادثه، پر رنگ و جدی خواهد بود. خانوادهها باید به این علائم توجه کنند تا در صورت بروز آنها در فرد، فورا بیمار تحت درمان قرار بگیرد. نباید این نکته را از یاد برد که همه افراد نیاز به درمان دارویی ندارند و گاهی با مشاوره، مساله فرد حل خواهد شد.

مرحله دوم، تمرکز بر توانمندی

پس از اینکه فرد مساله معلولیت خود را پذیرفت، باید روی توانمندیهای جدید خود تمرکز کند و خلأهایی که براثر معلولیت برایش ایجاد میشود، باید به وسیله تقویت توانمندیهای خود پر کند. همسر، دوستان و خانواده فرد در این امر نقش مهمی دارند و باید حمایتهای واقعبینانه از وی صورت بگیرد که این حمایتها نیز باید به درخواست خود فرد باشد. بهعنوان مثال، شاید فرد برای به حرکت درآوردن ویلچر خود، به کمک دیگران تمایلی نداشته باشد به همین دلیل تا خود فرد کمکی نخواسته، نباید به تصور حمایت، او را تحت فشار قرار داد. علاوه بر این، خانواده یا افراد جامعه باید به این نکته مهم توجه کنند که به ناتوانیهای فرد پاداش ندهند. به عبارت روشنتر، برخی افراد معلولیت خود را در قالب تکدیگری به نمایش میگذارند و افراد هم تصور میکنند با کمک به این دسته از افراد، احساس خوبی را در فرد دارای معلولیت ایجاد میکنند در حالیکه انجام این کار، نتیجهای جز محدود کردن توانمندیهای فرد ندارد. بسترسازی برای افراد دارای معلولیت در جهت رسیدن به موفقیت، حمایت محسوب میشود و زمانی که فرد به موفقیت دست مییابد، باید چند برابر بیشتر مورد تشویق قرار بگیرد، چون با شرایط خاص توانسته است به موفقیت برسد.

پذیرش معلولیت مهم است

برای اینکه فرد بتواند زود به زندگی عادی خود برگردد، پیش از هر چیز باید شرایط جدید و معلولیت خود را بپذیرد در غیر اینصورت، روانپزشک و روانشناس، کمک چندانی به فرد نمیتوانند کنند. گرچه نباید این مساله را هم از یاد برد که پذیرش این مساله سخت است و احتمال دارد که فرد به رفع معلولیت ایجاد شده، همچنان امیدوار باشد و تصور کند مشکل برطرف خواهد شد، اما واقعیت این است برای فردی که دچار آسیب جدی نخاعی شده، کار چندانی از دانش پزشکی برای رفع آن برنمیآید. پذیرش این واقعیت، میتواند علائم اضطراب و افسردگی را در وهله اول به همراه داشته باشد و اینکه فردی بهدلیل از دست رفتن بخشی از توانایی خود دچار ناراحتی، اندوه و ...، شود طبیعی است به شرط آنکه این موارد بیش از چند هفته و نهایتا چند ماه طول نکشد. در نقطه مقابل چنانچه فردی که دچار معلولیت شده است حالت شاد و بیتفاوت داشته باشد، نگرانکننده به حساب میآید چون این مساله نشان میدهد فرد شرایط جدید را نپذیرفته و باور نکرده است.

معلولیت فقط جسمی است؟

حدود 5 درصد بیماران روانپزشکی، دچار معلولیت روانی میشوند و حدود 95 درصد دیگر بیماران با درمانهایی که برایشان صورت میگیرد، بهبود مییابند. بیماران اسکیزوفرنیا و بیماران دچار مشکلات خلقی عودکننده، از جمله بیماران معلولیت روانی محسوب میشوند. بیماران دارای معلولیت روانی و افراد با ضریب هوشی پایین، باید توسط جامعه مورد حمایت قرار گیرند. البته در روانپزشکی، ساز و کار بازتوانی برای این دسته از افراد در نظر گرفته شده ضمن اینکه در مراکز روزانهای که برای این امر وجود دارد، آموزشهایی برای این دسته از افراد در نظر میگیرند تا بتوانند کارهای مختلف مثل ساختن کاردستی و مواردی مانند این را انجام بدهند.

نکاتی برای مراقبین

مراقبان بیماران جسمی و معلولان، گاهی از یاد میروند و تمام توجهات معطوف به فرد دارای معلولیت میشود در حالیکه مطالعات نشان داده در شرایطی که فرد به طور دائمی عهدهدار مراقبت از فرد دارای معلولیت برای مدت نامعلوم باشد، مستعد آسیب روانی است بویژه در شرایطی که برای این امر حق انتخاب نیز وجود نداشته باشد. شایعترین مساله برای مراقبان، افسردگی است که برای این منظور باید درمان و مشاوره از سوی روانپزشک برای فرد در نظر گرفته شود، چون در شرایطی که فرد مراقب به لحاظ روانپزشکی در سلامت نباشد، کیفیت زندگی شخص دارای معلولیت و خود مراقب، آسیب میبیند.

ازدواج با شرایط خاص

چنانچه یک نفر بخواهد با فرد دارای معلولیت یا فردی که در آینده به دلیل ابتلای بیماری دچار معلولیت میشود، ازدواج کند، باید به این مساله دقت کند که آن ایثاری که انجام میدهد، صرفا از سر دلسوزی نباشد. تصمیمگیری از روی دلسوزی، میتواند پشیمانی و مشکلاتی را در پی داشته باشد و به نوعی به فرد دارای معلولیت و خود فرد که تصمیمش از سر دلسوزی بوده، ظلم میشود. افرادی که دچار ابتلا به بیماریهای روانپزشکی مثل افسردگی هستند، بهدلیل انفعال نمیتوانند تصمیم درستی برای ازدواج بگیرند به همین دلیل اهمیت مشاوره گرفتن از روانپزشک برای این دسته از افراد، دو صد چندان است.

بهاره جلالوند

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها