جمعه سیاه یا بلک فرایدی در اصل ریشه در فرهنگ آخر سال میلادی در آمریکایی شمالی دارد. آخرین جمعه ماه آخر میلادی، مردم درست مثل شب عید خودمان می‌ریزند برای خرید. این روز آن قدر مهم است که هرچند روز تعطیل محسوب نمی‌شود (جمعه‌ها در تقویم میلادی تعطیل نیست) ولی خیلی از شرکت‌ها این اجازه را به کارمندان‌شان می‌دهند که برای خرید سال جدید میلادی سر کارشان حاضر نشوند. به عبارت و اصطلاح خودمانی، یک روز تق و لق محسوب می‌شود. پس تا اینجای قضیه ملتفت شدیم که در چنین روزی، ملت همین‌جوری برای خرید می‌ریزند بیرون. این یک طرف ماجراست.
کد خبر: ۱۱۷۷۸۵۸

طرف دیگر ماجرا اما حسابداران هستند. یعنی راستش را بخواهید آنقدر که پای اینها در این آیین آخر سال میلادی آمریکاییها دیده میشود، رد پایی از سایر اقشار نیست. قضیه از چه قرار است؟ عرض میکنیم. اساتید حسابدار در آمریکا عادت داشتند که بعد از بررسی ترازنامه مالی و بازرگانی وقتی همه چیز اوکی بود و دخلها با خرجها میخواند، در انتهای سال با یک خودکار مشکی حساب آن سال را جمع کرده و انتهایش را میبستند. روی همین حساب در آخرین جمعه آخرین ماه سال میلادی، حضرات حسابدار بعد از بررسی فرآیندهای مالی سال گذشته در انتهای ترازنامه با خودکار مشکی آن را میبستند تا برای سال بعد از نو شروع کنند.

این وسط بهترین راهکار برای خلاص شدن از دست کالاهایی که در انبار مانده بود این بود که آن را با تخفیفهای عجیب و غریب به فروش برسانند. به هر حال اینکه کالای روی دست مانده را با سود کمتر به فروش برسانند و اصطلاحا به خلقا... بیندازند بهتر از این است که این کالا گوشه انبار بماند و سال بعد آیا مشتری برای آن پیدا شود یا نه. برای همین شرکتها و فروشگاهها هم برای بستن سال مالی و بستن ترازنامه مالیشان و اصطلاحا مشکی کردن آن، چوب حراج میزدند بر ته مانده انبار تا برای سال بعد کف انبار را جارو کنند و کالای جدید بریزند و روز از نو و روزی از نو. این هم سمت دیگر ماجراست.

حالا دو سمت ماجرا را بگذارید کنار همدیگر تا متوجه شوید چرا ملت در ینگه دنیا از نصفه شب میروند توی صف تا بتوانند در حد امکان خرید شب عیدشان را انجام دهند. شاید برایتان جالب باشد بدانید این قضیه بعضی وقتها آنقدر بیخ پیدا میکند و به مراحل باریکی میرسد که تلفات هم روی دست دوستان باقی میگذارد. مثلا آنطور که گجنیوز گزارش داده در سال 2008 حدود 2000 نفر در یک از محلههای نیویورک از نصفه شب رفته بودند توی صف و کنار خیابان چرت میزدند و منتظر باز شدن فروشگاه بودند. خب تحمل آدم هم حدی دارد.

برای همین ساعت 5 صبح طاقت نیاوردند و به پاساژ هجوم بردند و در آن را شکستند. در این میان، یکی از کارکنان بخت برگشته پاساژ زیر پای این حجم جمعیت گیر افتاد و جان خود را از دست داد و راهی دیار باقی شد.

در ایران هم چند سالی است که مطابق معمول پای این پدیده باز شده. جالب است بدانید این پدیده که در تقویم میلادی کارکرد درست خودش را دارد در ایران و تقویم ایرانیها یک کارکرد جدید پیدا کرده. خب اول از همه اینکه ایرانیها خرید اصلی و خانه براندازانه خودشان را در اسفندماه انجام میدهند در حالی که جمعه سیاه در اوایل آذرماه قرار گرفته. از این نظر یعنی پای یک کمیت قضیه که هجوم برای خرید سال نو باشد در ایران لنگ است. از ان طرف هم فروشگاهها و کاسبان ایرانی طبعا سال مالی خودشان را با تقویم شمسی انجام میدهند، نه تقویم میلادی. این یعنی کمیت آن طرف قضیه هم لنگ است.

به همین دلیل است که حجم خرید مشتریان ایرانی برخلاف سایر نقاط دنیا که طبق تقویم میلادی امور خود را تنظیم میکنند، چندان قابل توصیه نیست. مقایسه متوسط خرید 520 دلاری مشتریان آمریکایی با متوسط خرید 250هزارتومانی مشتریان ایرانی(25 دلار با قیمت دلار 10 هزار تومانی) کافی است که متوجه شویم این پدیده در ایران هنوز خیلی جدی گرفته نشده و بیشتر به عنوان یک پدیده وارداتی به آن نگاه میشود. این وسط میماند یک دریچه برای خرید کالاهای خارجی که توسط بعضی از فروشگاههای آنلاین به مشتری ایرانی حقنه میشود و احتمالا قرار است به مرور هم جای پای خودش را باز کند. حالا بلک فرایدی و جمعه سیاه نشد اسمش را میگذارند حراجمعه با کلی تبلیغ و خدم و حشم . از بیلبورد و تیزر تبلیغاتی گرفته تا تبلیغات خودرویی در سطح شهر و مجازی در شبکههای اجتماعی.

محمد صادق علیزاده

فرهنگ و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها