پدیدارشناسی اجتماعی مدیران «طلبکار غیرپاسخگو» در گفت‌وگو با دکتر ابراهیم فیاض

و تو همچنان که هستی ...

شیفتگان خدمت یا تشنگان قدرت؟ این دوگانه مشهور از سخنان نغز شهید بهشتی، همواره این سوال را در ذهن مسؤولان و مردم ایجاد می‌کند که نسبت سبک رفتار و مدیریت مسؤولان با ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب اسلامی چگونه است و چگونه می‌توان توصیه‌های موکد حضرت امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب به موضوع تواضع و خدمتگزاری به مردم و دوری مسؤولان از اشرافی‌گری و تکبر را در عرصه عمل و اقدام مدیران مستحکم ساخت؟
کد خبر: ۱۱۷۵۸۳۸

این روزها نام عباس آخوندی به عنوان نامزد شهرداری تهران مطرح شده است. او چند ماه قبل هم در مقطعی که محمدعلی نجفی از شهرداری تهران استعفا کرد بهعنوان یکی از گزینههای جایگزینی او مطرح بود که البته در نهایت این اتفاق نیفتاد.

آخوندی بیش از پنج سال مسؤولیت وزارت راه و شهرسازی را به‌‌عهده داشت و چندی قبل با انتشار نامهای انتقادی، با بیان اینکه با سیاستهای اقتصادی دولت هماهنگ نیست از این مسؤولیت کناره گرفت. این در حالی بود که عملکرد او در مسؤولیت وزارت راه، انتقادات فراوانی را از سوی کارشناسان و مردم به همراه داشت و خیلیها حتی انتظار داشتند قبل از استعفا از سوی رئیسجمهور برکنار شود. آخوندی حتی سه بار در مجلس استیضاح شد، اما توانست دوباره رای اعتماد نمایندگان را کسب کند با اینحال مسائل پشت پرده و روی پرده، آخوندی را از برکناری مصون داشت تا اینکه بدون پاسخگویی درباره عملکردش و اتفاقا از موضع انتقادی و طلبکارانه استعفا کرد و روز شنبه هم در مراسم تودیع خود با دفاع از دوره فعالیتش با افتخار اعلام کرد هیچ مسکن مهری را در دوره مسؤولیتش افتتاح نکرده است؛ مسکن مهری که شمار زیادی از طبقات پایین جامعه چشمانتظار تحویل آن هستند.

از سوی دیگر رفتار عباس آخوندی با منتقدان و رسانهها نیز بارها مورد اعتراض قرار گرفت و همگان وی را بهخاطر نگاه از بالا به پایین و نحوه رفتار با نقدها سرزنش کردند. آخرین نمونه این رفتار نیز عنوان «ضدرسانه» برای منتقدان رسانهای است که وی در جلسه ارائه برنامه شهرداری آن را به کار برده است.

حال سوال این است که این الگوی رفتاری و شخصیتی چه تناسبی با ارزشهای مدیریتی و آرمانی جمهوری اسلامی از جمله پاسخگویی و مردمگرایی دارد و اگر متناسب نیست چه ضعفهایی وجود دارد که باعث میشود مدیرانی غیرپاسخگو و همیشه طلبکار، رشد کنند و برای سالیان متمادی مسؤولیت داشته باشند. با دکتر ابراهیم فیاض، استاد دانشگاه و جامعهشناس در این باره گفتوگو کردهایم:

چند هفته پس از کنارهگیری آقای آخوندی از وزارت راه و شهرسازی، با وجود اینکه هیچگونه پاسخگویی از وی دیده و شنیده نشد او بهعنوان یکی از گزینههای اصلی شهرداری تهران مشغول دفاع از برنامههای خود در شورای شهر است. فارغ از عملکرد و نقاط ضعف و قوت وی، به نظر شما روحیه غیرپاسخگو و طلبکاری مدیران چه نسبتی با آرمان انقلاب دارد و چرا عرصه برای این مدیران همچنان فراهم است؟

معمولا اینگونه مدیران وابسته به جریان بورژوازی تجاری هستند و پیوندهای خانوادگی آنها هم کاملا مشخص است. مثلا آقای آخوندی زمانی که میخواست پایاننامه دکتری بنویسد، آقای مهدوی از من خواست تا کمکش کنم. موضوع پایاننامه او جهانی شدن از دیدگاه مسؤولان سیاسی و بازار بود. ایشان برای نوشتن پایاننامه نزدیک سه ساعت با من مصاحبه کرد و جالب است که ایشان همان موقع به من گفت نه هاشمی رفسنجانی و نه دیگر مسؤولان هیچ دیدگاهی درباره جهانی شدن نداشتند. حالا ایشان انگلیسیوار از ما طلبکار است. درسخواندههای جریان اشرافیت بعد از انقلاب در انگلیس تحصیل کردند. حتی اصلاحطلبانی که از بورژوازی تجاری حمایت میکنند تحت تاثیر انگلیس هستند. جالب اینکه آقای آخوندی که از پایگاه طبقاتی راست سنتی بازار برآمده، الان جزو اصلاحطلبان محسوب میشود. بنابراین بورژوازی بازار با لیبرالیسم پیوند خورده است و متاسفانه نتیجه این پیوند، میتواند هدررفت منابع کشور باشد. نکته قابل تامل اینکه بهرغم تصریح قانون اساسی مبنی بر ساخت مسکن برای مردم، اما آقای آخوندی با افتخار اعلام میکند که اقدامی برای مسکن مهر انجام نداده است. او اساسا اقدامی را در راستای بهبود وضعیت زندگی و مسکن مردم انجام نداده و حتی متاسفانه طلبکارانه هم برخورد میکند. همین بورژوازی تجاری علاوه بر دولت در سایر نهادها هم نفوذ کرده و به آقای آخوندی در هر سه استیضاح رای داده و حتی اگر ایشان کنارهگیری نمیکرد و برای بار چهارم هم استیضاح میشد احتمالا باز هم رای اعتماد میگرفت و همان طیف اشرافگرا، بشدت در پی شهردار کردن ایشان است.

به نظر شما چرا بعضی از مدیرانی که مسؤولیتهایی در حوزههای مختلف داشتند و عملکردشان در بسیاری از موارد با اشکالات فراوانی روبهرو بوده بعد از کنارهگیری از مسؤولیت خود، طلبکارانه و از موضع بالا صحبت میکنند؟ از نظر جامعه شناسی رفتار این افراد را چگونه میشود تحلیل کرد؟

بزرگترین مشکل ما اشرافیتی است که در ایران بهوجود آمده و متاسفانه چندان هم تبیین و تعریف درستی از آن صورت نگرفته است. از نظر من ترکیب سه عنصر قدرت، ثروت و خانواده باعث تولید اشرافیت میشود. در این ترکیب عنصر خانواده بسیار موثر است چون اگر قدرت و ثروت با هم ترکیب شود و مساله خانواده در میان نباشد این پدیده به صورت سرمایهداری بروز و ظهور پیدا میکند. بنابراین در اشرافیت مبنا بر اصل و نسب است. در طیف اشراف، زمانی که فرد به پیری و سالمندی میرسد از احترام بیشتری برخوردار است. نمونه بارز این قضیه را میتوان در حوزه برخی مسؤولان دید که با وجود خواست عمومی مبنی بر کنارهگیری افراد سالخورده یا کسانی که سالیان متمادی مسؤولیتهای متعددی داشتند بسادگی نمیخواهند کنار بروند و حتی اگر مجبور به چنین کاری شوند میخواهند آقازادهها و وابستگان خود را جایگزین کنند. به اعتقاد من اشرافیت یکی از تهدیدهایی است که در کمین جمهوری اسلامی ایران است چون ادامه این روند مانع چرخش نخبگان خواهد شد. از این رو نخبگانی که وابستگی خانوادگی به مسؤولان ندارند و مسیری برای رسیدن به قدرت و ثروت نمییابند، ممکن است احساس کنند در این کشور به آنها ظلم شده و درصدد پیدا کردن راهی برای خروج از کشور باشند. چنین رویکردی باعث بهوجود آمدن این تلقی میشود که قدرت و ثروت، هر دو پایههای رانتخواری است. این وضعیت اگر ادامه پیدا کند با واکنش منفی نخبگان روبهرو خواهد شد، زیرا جریان نخبگانی از علم و مهارت و در بخشهایی از ثروت برخوردار است و تمایل دارد که براساس استعدادهای خود بورژوازی صنعتی را راه بیندازد. اما جریان اشرافیت صرفا در پی راهاندازی بورژوازی تجاری است. مبنای بورژوازی تجاری معامله مبتنی بر دادن پول و خرید کالاست. این مساله در عرصه روابط تجاری بازار و فعالیت صرافان بخوبی قابل مشاهده است. در چنین شرایطی اشرافیت بشدت برای حفظ قدرت میجنگد. بنابراین جنگ آینده ما نبرد میان صنعت و تجارت است. البته خاستگاه بورژوازی تجاری در انگلیس است و همچنان شاهد پیوندهای میان این جریان با انگلیس هستیم.

چرا بعد از گذشت چهار دهه و نمونههای مناسب از مدیران دهه 60 و رویشهای جدید، هنوز شاهد شکلگیری و استقرار اشرافیتی هستیم که صرفا به فکر حفظ منافع خود است؟

اگر اشرافیت خود را به مذهب بچسباند زمینه شکلگیری اشرافیت مذهبی پدید میآید که در نوع خود بسیار خطرناک است و زمینه را برای پارتیبازی و آقازادگی فراهم میآورد. پدیده آقازادگی که در بخشی از مسؤولان و مدیران وجود دارد و به صورت یکی از مشکلات جدی درآمده ناشی از همین مساله است. به همین خاطر است که موضوع اسلام عقلانی، برای مقابله با چنین پدیدهای در حال شکل گرفتن است. بخشی از جریان مذهبی که اتفاقا در سطوحی از حوزه و دانشگاه هم ریشه دارد شدیدا با اشرافیت مذهبی در حال درگیری است. در شرایط فعلی انتشار اخبار در فضاهای مجازی هم باعث تشدید این نزاع شده است.

نظام اسلامی که بر پایه آرمانهایی چون عدالتطلبی و حمایت از محرومان شکل گرفته است تا حدود زیادی اشرافیت به جا مانده از دوران سلطنت پهلوی را زدود. چگونه میتوان از این دستاورد صیانت نمود؟

شعار مشروطه عدالتخانه بود، اما در نهایت به سقف خواستهها به آزادی و محدودیت قدرت شاه رسید. مبنای انقلاب اسلامی هم عدالتطلبی بود، اما مدتی بعد از پیروزی انقلاب، در این روند از عدالتخواهی به مطالبات فرهنگی اکتفا شد. یعنی از انقلاب اجتماعی به انقلاب فرهنگی بسنده شد. حتی بعضی با شعار عدالتطلبی هم مبارزه کردند و مرحوم مطهری هم از سوی بعضیها بهخاطر طرح موضوعاتی مربوط به عدالت اجتماعی مورد انتقاد قرار گرفت. بعدها و پس از روی کار آمدن دولتهای سازندگی و اصلاحات و عدالتخواه برخی ساختارهای کشور به همان روند قبل برگشت و بورژوازی تجاری مورد توجه قرار گرفت و لیبرالیسم در کشور رشد کرد و این روند همچنان ادامه دارد. جریانهایی طی این سال‌‌ها، دعوی عدالتطلبی و عدالتخواهی را مطرح کردند، اما بعدها با توجه به وابستگی که به جریان اشرافیت داشتند از مسیر اصلی خود منحرف شدند. با توجه به خطراتی که حضور و فعالیت جریان اشرافیت و بورژوازی تجاری برای نظام جمهوری اسلامی دارد ضروری است که برای جلوگیری از این مخاطره، دوباره به شعارها و آرمانهای انقلاب اسلامی مراجعه کرد و محور عدالتطلبی را سرلوحه کار قرار داد، زیرا ادامه فعالیت این جریان باعث خواهد شد که این روحیه طلبکاری حفظ و زمینه برای نزاع اجتماعی فراهم شود.

فتاح غلامی

سیاسی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها