موش ناامید شد و بااحتیاط به سوراخ خود بازگشت. ساعتی بعد ماری که برای پیدا کردن و خوردن موش از سوراخ خود بیرون آمده بود در تله گیر کرد و عصبانی شد و زن صاحبخانه را گزید. صاحبخانه مرغ را سر برید و برای زنش سوپ درست کرد. اهالی محل برای عیادت از زن صاحبخانه به خانه آنها آمدند. صاحبخانه گوسفند را سر برید و برای آنها ناهار درست کرد. دوا و درمان افاقه نکرد و زن صاحبخانه به دیار باقی شتافت. صاحبخانه گاو را سر برید و به خانوادههای وابسته و سایر بستگان و آشنایان که از راههای دور و نزدیک به مراسم ختم آمده بودند شام داد. در تمام این مدت موش دم در سوراخ خود نشسته بود و تماشا میکرد. ناگهان گربهای پرید و موش را از گردن گرفت. موش قبل از اینکه خورده شود به گربه گفت: اجازه میدهی یک جمله قصار بگویم تا داستان امروز بینتیجه نباشد؟
گربه گفت: بگو.
موش گفت: بیتفاوتی نسبت به رنجهای دیگران بد است، اما تماشای مرگ دیگران از آن هم بدتر است و بناچار خاموش شد.
امید مهدینژاد
طنزنویس
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
مهدی مذهبی معتقد است پیوند میان هنر، هویت و فضای شهری، محور اصلی وظایف سازمان زیباسازی شهر تهران است
رئیس کنفدراسیون صادرات ایران در گفتوگو با «جامجم»:
حمیدرضا حسینی معتقد است تاریخ بهارستان بازتابی از فراز و فرود سیاست و فرهنگ ایران در ۲ سده اخیر بوده است
آلبرت بغزیان، اقتصاددان در گفتوگو با «جامجمآنلاین» مطرح کرد؛