یک گزارش ویژه از ماموران پلیسی که با جانفشانی و خدمات خود در یادها ماندنی شدند

5 پلیس خاطره‌ساز

فداکاری کردند، پاکدست بودند و در باران پای انجام وظیفه ماندند. گاهی نیز از جان گذشتند تا دلاوری‌هایشان ماندگار بماند. اسارت را تحمل کرده و رشوه میلیاردی را رد کردند تا اثبات کنند در هر شرایطی سرباز وطن هستند و برای حفظ امنیت از جان مایه می‌گذارند. به مناسبت هفته ناجا، سراغ پنج‌ماموری رفتیم که در یک سال گذشته با فداکاری خود، چهره‌های فضای مجازی شدند. سرگرد شادلو، مامور پلیس مرزبانی که رشوه شهرام جزایری را رد کرده بود جزو این فهرست بود که به خاطر مسائل حفاظتی حاضر به مصاحبه نشد.
کد خبر: ۱۱۶۹۵۷۱

ساعتی برای شناسایی مامور وظیفهشناس

چند روز بود که فرماندهان راهور تهران در جستوجوی این افسر فداکار بودند. سرانجام یکی از همکارانش از روی ساعتش، او را شناسایی کرد تا هویت مامور راهور که عکسش در حال جارو کردن خیابان در صحنه تصادف منتشر شده بود، شناسایی شود. ستوان یکم فریدون جاونگر، پیش از این هم سابقه کمک به مردم را داشت اما این بار شکار عکسش و انتشار آن شبکههای اجتماعی او را بهعنوان ماموری فداکار مطرح کرد. درباره ماجرای آن عکس میگوید: آن در روز به ما اعلام شد که سه خودرو در بزرگراه شهید باقری با هم تصادف کردهاند. خودم را به آنجا رساندم. تصادف تلفات جانی نداشت. براثر تصادف شیشه خودروها شکسته بود و در بزرگراه ریخته بود. خردهشیشه‌‌ها باعث انحراف خودروها و تصادف دوباره و پنچری بعضی از ماشینها میشد. به همین خاطر با جارویی که در ماشین داشتم شروع به جارو کردن خیابان کردم تا تردد به حالت عادی برگردد. در آن زمان مردم ابراز محبت و لطف میکردند اما متوجه نشدم که چه کسی عکس گرفت.

ستوان یکم جاونگر، از شبکههای اجتماعی استفاده نمیکرد و نمیدانست به چهره شبکههای اجتماعی تبدیل شده تا اینکه یکی از دوستانش او را از روی ساعتش شناسایی کرد و بعد از آن رئیس پلیس راهور تهران از مامور فداکار تشکر کرد.

گفتند مصاحبه نکن

خبر کوتاه بود و شوکهکننده. «9 سرباز و مامور پلیس مرزبانی با حمله تروریستها به شهادت رسیدند.» در ادامه مشخص شد یکی از سرباران به نام سعید براتی در میان شهدا و مجروحان نیست. هیچ اطلاعی از سرنوشت او در دست نبود تا اینکه تروریستها اعلام کردند او را به گروگان گرفتهاند. آنها همچنین در تماس با خانواده سعید برای آزادی او پول خواستند تا اینکه بعد از 476 روز، در عملیاتی، ماموران پلیس مرزبانی از مخفیگاه تروریستها رها شد و به کشور بازگشت. سعید دو بار به چهره فضای مجازی تبدیل شد.یک بار بعد از ربوده شدن و یک بار پس از آزادی. ابتدا کاربران در توضیح عکسش مینوشتند، «برای آزادیاش دعا کنید.» بعد هم نوشتند «خدا رو شکر که سالم به کشور بازگشت.» سعید بعد از آزادی گفت: ششم اردیبهشت تروریستها به ما حمله کردند و من سه گلوله خوردم. یکی کتف، یکی پا و یکی هم نزدیک گردنم. وقتی فهمیدند زندهام مرا با خود بردند و 15 ماه در کپر بودم و اجازه نداشتم بیرون بیایم.» سعید حالا در زادگاهش است و میگوید: «به من گفتهاند با کسی مصاحبه نکنم به همین خاطر دیگر نمیتوانم جوابگوی خبرنگاران باشم. وی درباره وضعیتش میگوید: کارت پایان خدمتم را گرفتم و به دنبال کار مناسبی هستم. هنوز کمیسیون جانبازیام تشکیل نشده و منتظر آن هستم. بعد از این ماجرا در آشخانه، زادگاهم شناخته شدهام و همه مرا میشناسند و به من احترام میگذارند. خودم هم علاقهای به مصاحبه ندارم و سعی میکنم برای آینده برنامهریزی کنم.

دهه هفتادی شجاع

یک دهه هفتادی شجاع و بیباک که عاشق دفاع از امنیت کشور بود و به همین خاطر از سال92 و هنگامی که 18 سال داشت، وارد نیروی انتظامی شد. مرتضی کارجانی اهل اراک بود و در مدت پنج سال خدمت توانست تواناییهایش را اثبات کند و بتازگی بهعنوان رئیس پلیس مبارزه با موادمخدر سیب و سوران منصوب شده بود. روزی که قرار شد به سیستان و بلوچستان بیاید، در پستی نوشت؛ برحسب وظیفه توفیق پیدا کردم و عازم مناطق عملیاتی شرق کشور میشوم.... باشد تا توفیق پیدا کنیم که در مسیر شهدا گام برداریم...

سرانجام روز دوشنبه و در چهارمین روز هفته ناجا به آرزویش رسید و هم مسیر همرزمان شهیدش شد. صبح دوشنبه مطلع شد که قاچاقچیان با دو دستگاه پژو 405 و وانت قصد جابهجایی مواد افیونی را دارند. ظهر آنها را در روستای سیبشناسایی کردند و درگیری آغاز شد. دو نفر از قاچاقچیان به هلاکت رسیدند و افسر 23 ساله مجروح شد که توسط همکارانش به بیمارستان منتقل و در آنجا براثر شدت جراحات به درجه رفیع شهادت نائل شد.

ایستاده در باران

تا زانو داخل سیل در خیابان ایستاده بود و سعی میکرد ترافیک را روان کند. عکسش در حالی که مسیر عبور خودروها را با دست نشان میداد، در فضای مجازی منتشر شد و خیلی زود به چهرهای مجازی تبدیل شد و کاربران با عنوان «ایستاده در باران و سیل» بابت از خود گذشتگی این مامور وظیفهشناس تشکر کردند.

استوار دوم بهروز نصیری 29 سال دارد و در راهنمایی و رانندگی ایلام خدمت میکند. ماموری جوان و پر انرژی که بسختی درباره این عکس مصاحبه میکند و میگوید: من وظیفهام را انجام دادم و همر ماموری جای من بود این کار را میکرد.

ماجرای این عکس مربوط به آخرین شبهای فروردین امسال است. بارش شدید باران و عملیات عمرانی در چهارراه رسالت ایلام باعث شد در آنجا سیل راه بیفتد. نصیری درباره آن شب میگوید: یادم است چهارشنبه شب بود. بارش شدید باران در ایلام آغاز شده و در خیابانها ترافیک ایجاد شده بود. همراه رئیس پلیس راهور ایلام به چهارراه رسالت رفتیم. از روز قبل عملیات زیرگذر آنجا شروع شده و حجم ترافیک بالا بود. مشغول انجام وظیفه شدم و نمیدانم چه کسی از من عکس گرفت و در شبکههای اجتماعی منتشر کرد. از طریق دوستانم و همکارانم متوجه ماجرا شدم. از اینکه عکسم در فضای مجازی منتشر شدند خوشحال شدم و نه ناراحت. باید به وظیفهام که خدمت به مردم است عمل میکردم.

نصیری یک هفته بعد از سوی فرمانده استان ایلام مورد تجلیل قرار گرفت تا به درخواست کاربران شبکههای اجتماعی برای تشویق مامور وظیفهشناس توجه شود.

ماجرای کیف 145 میلیاردی

14 میلیارد و 500 میلیون تومان پول و تراول برای وسوسه شدن کافی است. با این پول زندگی از این رو به آن رو میشود و دیگر نیازی نیست صبح تا شب خودت را درگیر کار کنی. اما این پول، سروان محمدرضا صالحی، جانشین فرمانده پلیس فرودگاه رامسر را وسوسه نکرد. وقتی با آن همه پول و چک و تراول در کیف روبهرو شد بیشتر مصمم شد تا صاحب کیف را پیدا کند.

سرانجام هم مسافری که این کیف را در سالن فرودگاه جاگذاشته بود، شناسایی شد و وقتی شنید کیفش توسط مامور پاکدست فرودگاه پیدا شده خود را به آنجا رساند. میخواست به این مامور مژدگانی بدهد که با مخالفت مامور پلیس فرودگاه روبهرو شد.

سروان صالحی درباره این ماجرا میگوید: بعد از جابهجایی مسافران متوجه کیفی شدم که روی یکی از صندلیهای سالن جا مانده بود. وقتی داخل آنرا بررسی کردیم متوجه شدیم مقدار زیادی پول، تراول و چک داخل آن است. با بررسی مدارک شماره صاحب آن را پیدا کردیم و وقتی به فرودگاه آمد، متوجه شدیم 145 میلیارد ریال داخل کیف بوده است. بعد از صورتجلسه این کیف را تحویلش دادیم.

مامور پاکدست ادامه داد: همیشه قسمی که در دانشگاه پلیس خوردم را به یاد دارم و خوشحالم که از این امتحان الهی سربلند بیرون آمدم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها