بررسی ماندگارترین ترانه‌های پاییزی در موسیقی ایران

نُت‌هایی برای پادشاه فصل‌ها

تا به حال به موسیقی بی‌نظیر و خوش‌ریتم فصل‌ها فکر کرده اید. موسیقی بهار صدای ابرهایی است که گاهی وسط ریزش باران پیدایشان می‌شود و چنان می‌غرند و می‌بارند که در لحظه‌ای چهره روزگار را عوض می‌کنند. بعد هم آن را شسته و تمیز تحویلمان می‌دهند. موسیقی تابستان هم هر چند در کشور ما تا دلتان بخواهد، فراری دارد و در اغلب نقاط کشورمان خیلی‌ها نمی‌دانند از تابش خورشید به کجا پناه ببرند، اما همه‌مان می‌دانیم همین موسیقی تند و تیز برای خیلی از مردم دنیا می‌تواند موهبتی باشد. موسیقی برف و باران و سرمای زمستانی هم حال خاص خودش را دارد؛ حالی که با تصاویری متفاوت و به‌یادماندنی گره می‌خورد. در این میان جای یک فصل را خالی گذاشتیم تا مفصل به آن بپردازیم.
کد خبر: ۱۱۶۸۵۴۹

پاییز هم مثل همه فصلها رنگ و موسیقی خاص خودش را دارد، اما بیش از همه به دل مینشیند و میشود دستمایه شاعران و هنرمندان زیادی که با رنگهایش خالق آثار هنری ماندگاری شدهاند. در عرصه موسیقی هم که همه میدانیم هر چه اتفاق عاشقانه است، در همین فصل رخ میدهد؛ اتفاقاتی که اغلبشان هم تلخ هستند و دوری و فراق را روایت میکنند. این را میتوان پای عاشقانگیهای زیبای پاییز گذاشت و به خشخش برگها زیر پای عابران گوش سپرد. منتظر بارانی ماند که ناگهانی میآید و با هوهوی باد و قارقار کلاغها درهم میآمیزد. هر چند این روزها در تهران از باران خبری نیست، اما میشود امیدوار بود به این که همین روزها پیدایش شود و ببارد...

پاییزیهای معروف

هر چند پاییز خودش موسیقی دارد، اما در عالم موسیقی هم خیلیها سراغش رفته و قطعهای برایش اجرا کردهاند. یکی از معروفترین آثار پاییزی را میتوان «پاییز طلایی» فریبرز لاچینی دانست؛ اثری بیکلام که ریتم آرام و جذاب موسیقیاش هر شنوندهای را علاقهمند میکند. نام این اثر که شمارههای یک تا چهار آن در چهار آلبوم منتشر شده، جزو علاقهمندیهای همیشگی خیلیهاست و نه فقط در پاییز که در چهار فصل سال شنیده میشود.

«حریق خزان» ساخته مهیار علیزاده روی شعری از فریدون مشیری که با صدای علیرضا قربانی اجرا شد، یکی دیگر از قطعات پاییزی است که هر چند عمری طولانی ندارد، اما خیلی دوستش دارند و در خاطرهها مانده است. این قطعه در آلبومی به همین نام منتشر شده است.

البته علیرضا افتخاری هم در آلبومی با نام «پادشاه فصلها» سراغ شعر معروف زندهیاد مهدی اخوانثالث رفته و این شعر پاییزی را خوانده است. هر چند این ترانه در زمان انتشار خود شنیده شد، اما حالا کمتر کسی آن را بهخاطر دارد. آهنگساز این آلبوم حسین پرنیاست و در سال 1393 منتشر شده است.

دیگر پاییزخوانها

حـجـت اشـرفزاده، احـسـان خواجهامیری، رضا صادقی، روزبه نعمتاللهی، سیروان خسروی، مانی رهنما، بنیامین بهادری، سعید عرب، مهدی مقدم، علی عبدالمالکی و مسعود امامی هم برای پاییز خواندهاند. همینطور هم سامی یوسف. اما همیشه از میان تعداد متعددی آثار منتشر شده، تنها چند اثر خیلی در ذهنها میمانند و ماندگار میشوند. هر چند این پاییزیها هم همگی در زمان خود بسیار شنیده شدند، اما ماندگار نشدند. به این نکته هم باید توجه کنیم که عمده مخاطب سامی یوسف خارج از ایران است و نمیدانیم قطعه پاییزش میان مخاطبان غیرایرانی چقدر جای خود را باز کرده است.

ماندگارترین پاییز
موسیقی ایران

نام بیژن ترقی، ترانهسرای بزرگ کشورمان را حتما شنیدهاید. او آثار جاودانی را با آهنگسازان بزرگی چون همایون خرم، پرویز یاحقی و علی تجویدی خلق کرده است. این نامها همگی آثار نوستالژیکی از خود بهجا گذاشتهاند که اغلب آنها در بخش ترانه مرهون ذوق ترقی است. آنها در دوستی با یکدیگر آثار بینظیری را خلق کردهاند. گفته میشود روزی ترقی و تجویدی به روستایی خارج از شهر میرفتند. بین راه میبینند کاروانی از آن محل عبور کرده و رفته است. تنها نشانی که از آنها بهجا مانده آتشی است که روشن کرده بودند و خاموش شده و دود و چوبهای سوخته در محل روشن کردن آتش بهجا مانده است. آقایترقی دچار احساسات میشود و میگوید: «آتشی ز کاروان جدا مانده/ این نشان زکاروان به جا مانده». وقتی این را زیر لب میخواند، استادتجویدی هم همانجا ملودیاش را در شور که مادر دستگاههای موسیقی ما و مقام اول در مقامات موسیقی ایران است، میسازد.

ترقی و یاحقی اما زیباترین و ماندگارترین موسیقی پاییزی ایران را خلق کردهاند که نسلهای مختلفی با آن خاطره دارند. ماجرای ساخته شدن پاییز ماندگارشان را یاحقی اینطور تعریف کرده است که به قول خودش با بیژنخان (ترقی) به طرف میگون میرفتند، پاییز بوده و هوا هم ابری و باران میباریده. همینطور که با هم میرفتند و درد دل میکردند، باد برگ درختی را روی شیشه ماشین میاندازد. آقای یاحقی رانندگی میکرده، برگ خشکیده پاییزی به برفپاککن ماشینگیر میکند. همینطور که برفپاککن کار میکرده، برگ هم خشخشکنان با آن میرفته و برمیگشته. ترقی میگوید: «به رهی دیدم برگ خزان/ افتاده ز بیداد زمان/ کز شاخه جدا بود»

آقای یاحقی از او میخواهد آنچه گفته را تکرار کند. وقتی دوباره میشنود، همان موقع و در حالی که رانندگی میکرده، برایش ملودی میسازد و میخواندش. به این میگویند «آن» در کار هنری. خلاصه برایش در گوشه بوسلیک مایه اصفهان ملودی میسازد. این گوشه یکی از زیباترین گوشهها و در واقع گوشهای جادویی در ردیف موسیقی ایرانی است. به تهران میآیند و تدوینش میکنند و شورای موسیقی وقت هم آن را تأیید میکند. آن زمان که این داستان را برایمان تعریف کردند همه حاضران جمع تحت تاثیر قرار گرفتند و حتی نسل امروز هم با این اثر ارتباط خوبی گرفته است.

زینب مرتضاییفرد

فرهنگوهنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها