ماجرای اهدای عضو دختر نخبه‌ای که آرزو داشت در جوار شهدا دفن شود

تعبیر آخرین خواب

کبد و دو کلیه دختر نخبه که در اثر تصادف مرگ مغزی شده بود به سه بیمار زندگی بخشید. او که شیفته شهدا بود بعد از مرگش در کنار گلزار شهدای کرمان آرام گرفت .
کد خبر: ۱۱۶۸۴۷۴

به گزارش جامجم ، زهرا 20 بهار از زندگیاش گذشته بود و نخستین فرزند خانوادهاش بود. دختری درسخوان و مهربان. شیفته شهدا بود و هر هفته پنجشنبهها خودش به تنهایی یا همراه خانواده به گلزار شهدای کرمان میرفت و این دیدارها باعث شده بود زندگیاش رویه جدیدی بگیرد. مهربانی و خوشاخلاقی او زبانزد خانواده و فامیل بود. او سال گذشته حسابی درس خواند و توانست در رشته مهندسی اپتیک و لیزر دانشگاه شهید باهنر کرمان قبول شود. خوشحال بود که توانسته ثمره تلاش یکسالهاش را بگیرد. همه کارهایش را کرد و آماده رفتن به دانشگاه و آغاز اولین ترم تحصیلی دانشگاه بود. روز هفتم مهر امسال دومین هفتهای بود که او به دانشگاه میرفت. ظهر راهی دانشگاه شد.

اولین لاین بزرگراه امام خمینی (ره) را که رد کرد مینیبوسی که باسرعت در حرکت بود به زهرا اصابت کرد و او به کناری پرت شد. صدای مهیبی فضا را پر کرد. مردم سراسیمه به سمت دختر 20 ساله دانشجو که کیف و کتابهایش به کناری پرت شده بود، رفتند. او زخمی شده و به سختی نفس میکشید. یکی از رهگذران با پلیس و دیگری با اورژانس تماس گرفت. زمانی که امدادگران اورژانس آمدند زهرا چشمانش را بسته و بیهوش شده بود. او را سریع به بیمارستان شهید باهنر کرمان منتقل کردند. مسؤولان بیمارستان از طریق مدارکی که همراه داشت هویتش را شناسایی کردند و ماجرای تصادف را به خانوادهاش اطلاع دادند. مادر و پدر زهرا همراه عمویش به بیمارستان آمدند. حال و روز خوبی نداشتند و گریه میکردند. مادر میگریست و دست به دعا برداشته و خدا خدا میکرد دخترش چشمانش را باز کند. پدر به پهنای صورت اشک میریخت و دلنگران دختر 20سالهاش بود. تسبیح به دست داشتند و ذکر صلوات میگفتند. زیارت عاشورا میخواندند تا در این ایام محرم امام حسین(ع) شفاعت کند و دخترشان چشمانش را بگشاید .

عموعلی پیگیر کارهای زهرا بود. زمانی که برای بررسی وضع جسمانی زهرا سمت پزشک معالجش رفت، دکتر به وی گفت زهرا مرگ مغزی شده و تا فرصت باقی است میتوانند اعضای بدن او را اهدا کنند. عمو نمیدانست موضوع را چطور به برادرش و همسر او بگوید. با برادرش حرف زد. همان موقع پدر زهرا اعلام کرد به اهدای اعضای بدن دخترش رضایت میدهد چون زهرا در سایت اهدای عضو ثبتنام کرده و نام وی در فهرست اهداکنندگان اعضا قرار دارد .

مادر هم گفت حالا که دخترم وصیت کرده اعضای بدنش اهدا شود من هم رضایت میدهم اعضای بدن او اهدا شود . در ادامه با اقدام خداپسندانه این مادر و پدر کرمانی، پیکر زهرا به بیمارستان افضلیپور کرمان منتقل شد و کبد و دو کلیه او که قابل اهدا بود به یک زن و دو مرد که سالها به خاطر بیماری با مرگ دست و پنجه نرم میکردند اهدا شد تا زندگی دوباره به آنها لبخند بزند. هرچند زهرا نقاب به خاک کشید اما کاری که او انجام داد وی را برای همیشه جاودانه کرد.

علی احمدی، عموی زهرا به جامجم گفت: زهرا کارت اهدای اعضا داشت و با تشویق وی برادر و همسرش هم برای دریافت کارت اهدا ثبتنام کرده بودند. زهرا همیشه بر سر گلزار شهدای شهرمان کرمان میرفت و دوست داشت در نزدیکی مزار شهدا دفن شود. این اواخر خیلی از مرگ حرف میزد و میگفت اگر اتفاقی برایش افتاد به وصیتش که اهدای اعضای بدنش به بیماران است، عمل کنند.

عموی داغدیده زهرا ادامه داد: روز سهشنبه دهم مهر امسال اعضای بدن او اهدا شد. همه خوشحال هستیم که او نویدبخش زندگی چند بیمار شد. همان شب به خواب مادرش آمد و گفت من در جوار شهدا هستم. تصمیم گرفتیم هر طور شده او را در حوالی گلزار شهدا دفن کنیم. خانوادهاش به گلزار شهدا رفتند و متوجه شدند که جنب گلزار شهدا در صحن نرجسخاتون قبری خالی است. تصمیم گرفتند به خواست دخترشان عمل کنند. به همین خاطر زهرا را روز چهارشنبه در همان جایی که در خواب نشان خانوادهاش داده بود و در جوار گلزار شهدا به خاک سپردند.

معصومه ملکی

حوادث

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها