نگاه جام‌جم به اشتراکات فرمی و محتوایی فیلم‌های تلخ اجتماعی

سینمای بینوایان

«دیدین تو سریالا وقتی می‌خوان جنوب شهرو نشون بدن یه محله قدیمی با خونه‌های کلنگی و حوض و اینا تو پامنارو نشون می‌دن. پامنار واسه ما بالاشهره! یعنی یه سری یه گروه فیلمبرداری اومده بودن محل ما برای انتخاب لوکیشن، کارگردان یه نگاه به محل کرد و یه نگاه به تهیه‌کننده کرد گفت: ببین، اینقدر هم داغون دیگه غیرواقعی می‌شه! »
کد خبر: ۱۱۶۸۴۳۵

بله، مثل امیرحسین غیاثی، یکی از شرکت‌کننده‌های استندآپ کمدی خنداننده شو، این‌طور بامزه و نمکین هم می‌توان به برخی محله‌های جنوب شهر و مناطق پایین و حاشیه‌نشین و به اصطلاح زیرپونزی نگاه کرد. با این حال سینمای ایران معمولا نگاه کمیکی به این فضا ندارد و بیشتر در قالب سینمایی چرک و سیاه، سراغ محله‌ها و مناطق پایین شهر و حاشیه‌نشین می‌رود. غالب این فیلم‌ها به قدری فضایی غمبار و تیره و تار و چرک و کثیف دارد که حتی در نگاهی خوشبینانه و استحمامی هم آلودگی‌هایشان پاک و زدوده نمی‌شود.

ناگفته پیداست که اشاره به آسیب‌های اجتماعی، بخشی از وظیفه سینماست و فیلمسازان متعهد، دغدغه‌مند و کاربلد باید به شکلی هنرمندانه به معضلات و مشکلات جامعه بویژه مناطق محروم و فقیر بپردازند. کمااین‌که برخی از فیلم‌های موجود در این زمینه هم از بهترین و تاثیرگذارترین آثار سینمای ایران هستند و در این صفحه هم به آنها اشاره شده است. اما نیک می‌دانیم که لزوما زندگی در محله‌های پایین و حاشیه‌نشین به معنای زیستی مبتنی برخلاف و انحراف نیست.

در گزارش امروز صفحه سینمای جام‌جم و به بهانه اکران فیلم خوش‌ساخت مغزهای کوچک زنگ‌زده ساخته هومن سیدی به عنوان بهترین فیلم از نگاه تماشاگران به چند نمونه از سینمایی که به لحاظ ریختی و مضمونی، فضای چرک و تیره و تار دارند پرداخته‌ایم و به شکل مختصر به معضلاتی چون خشونت، رفتار نامناسب با زنان و کودکان، اعتیاد، درآمد نامشروع و بحران در خانواده به عنوان فصول مشترک چنین آثاری هم اشاره کردیم.

ستاره ژانر فلاکت

تا اینجای کار نوید محمدزاده را در سینما بیشتر در نقشها و فیلمهایی دیدهایم که در ریخت و سروشکل چرک و کثیف و آلودهاند. بازی تماشایی او به نقش شاهین را میتوانید این روزها در مغزهای کوچک زنگزده ببینید؛ فردی که در زندگی نکبتی خود دست و پا میزند و یکی از گوسفندهای چوپان گله است. محمدزاده در ابد و یک روز هم مبتلا به اعتیاد است و همراه خانوادهاش زندگی فلاکتباری دارد. این بازیگر در فیلم بدون تاریخ بدون امضا هم فردی بدبخت و بینوا از طبقه فرودست و حاشیهنشین اجتماع است. محمدزاده در فیلمهای ناهید، سیزده، لانتوری و عصبانی نیستم هم نقشهایی چرک و کثیف و بدبخت و بیچاره را با ظرافت و البته تفاوتهایی محسوس بازی میکند.

محمدزاده در تئاتر هم کم در نقش بینوا بازی نکرده، از جمله در نمایش «پچپچههای پشت خط نبرد» که نقش سربازی را بازی میکرد که از بدبختیهای خود در دوران کودکی تا جوانی میگوید. او در «اولیور توییست» هم نقش داجر در دارودسته دزدان را بازی میکرد که زمانی خود در بچگی در فقر و فلاکت دست و پا میزد. جالب اینجاست که او این روزها خودش را آماده بازی در نقش بازرس ژاور در نمایش «بینوایان» میکند که این اثر هم نسبتی اساسی با فقر و بینوایی دارد.

سد معبر

محسن قرایی

مکان فیلمبرداری: جنوب تهران، خلازیر و ...

خشونت: قاسم، مامور سد معبر شهرداری با عصبیت و خشونت، قراردادی ازلی و ابدی امضا کرده است؛ نقشی خوراک حامد بهداد که ید طولایی در ایفای نقشهایی عصبی و غضبناک دارد.

اعتیاد: شخصیت چرک و کثیف و تلکه بگیری که نادر فلاح نقش او را به زیبایی بازی میکند، احتمالا نسبتی با قرص و مواد داشته باشد.

خانواده: بحث اقتصادی و تفاوت خواستههای قاسم و همسرش نرگس، خانواده آنها را دچار بحران میکند. میل شدید قاسم برای خرید کامیون و پیشرفت در کار با خواسته نرگس که به دنبال خرید خانه است، به گرهی اساسی تبدیل میشود. مشکلات برادر قاسم هم بخش دیگری از معضل خانوادگی آنهاست.

درآمد: اساسا بیشتر آنهایی که خواسته یا ناخواسته با بساط کردن نابجا سد معبر میکنند، دنبال کسب روزی و درآمد هستند. وظیفه ماموران سدمعبر شهرداری، ساماندهی و هدایت این کسب درآمدها به محلهایی است که مخل رفت و آمد و اسباب زحمت مردم نشود. تلاش قاسم هم برای کسب درآمد بیشتر و تغییر شغلی سودمند است. حتی مرد تلکهبگیر هم که میخواهد گوشی گرانقیمت مردی را تحویل او دهد، به دنبال درآمدزایی برای خود منتهی به شیوه نادرست است.

مغزهای کوچک زنگ زده

هومن سیدی

مکان فیلمبرداری: احمدآباد مستوفی

خشونت: عنوان خود فیلم و تیزری که به شکلی فوق اسولوموشن، گروهی جوان اراذل و اوباش را با قمه و کلی سلاح سرد خفن نشان میدهد، به اندازه کافی درباره میزان خشونت مغزهای کوچک زنگزده گویاست.

اعتیاد: رفتارهای خلاف و وحشیانه شخصیتهای فیلم، ارتباط مستقیمی با اعتیاد و مصرف مواد مخدر آنها دارد.

خانواده: در فضای چرک و کثیف این چنینی، خانواده هم قربانی است و ناخواسته چه مردان و چه زنان در یک سرنوشت و تقدیر خمار و دودزده، نومیدانه دست و پا میزنند.

درآمد: چنین فضای محروم، و بحرانزدهای بسیار مستعد کسب و کار خلاف و درآمدهای نامشروع است. چوپان گله در این فیلم، یک سردسته قاچاق مواد مخدر است و گوسفندها و افراد زیردستش هم در همین زمینه برای او کار میکنند.

ابد و یک روز

سعید روستایی

مکان فیلمبرداری: یکی از محلههای جنوبغرب تهران

خشونت: گرچه خشونت بیشتر در کلام و رفتار خصمانه دو برادر بزرگتر یعنی مرتضی و محسن خود را نشان میدهد، اما خشونت فیزیکی هم در فیلم میبینیم.

اعتیاد: اعتیاد محسن بهنوعی مرکز ثقل فیلم است و رخدادهای ابدویکروز حول این محور میگردد.

خانواده: خانواده این فیلم یکی از بحرانزدهترین و مفلوکترین خانوادهها در تاریخ سینمای ایران است و بیشتر اعضای آن، هر چرک و کثیفیای که فکرش را بکنید، در شخصیت خود دارند.

درآمد: «سیمکارت 5000 تومانی وقتی 200 تا مشتری دست به نقد بهش زنگ میزنن، قیمتش میشه 15 میلیون.» این دیالوگ محسن بخوبی تکلیف کسب و کار و درآمد نامشروع او را مشخص میکند. بقالی و بعد هم فلافلی مرتضی هم صرفا آدرسی غلط و ظاهری در این زمینه است و او هم امورات خود و خانواده را از فروش «جنس» میگذراند.

همه چیز برای فروش

امیرحسین ثقفی

مکان فیلمبرداری: جاده قم، کهریزک و راهآهن

خشونت: خشونت یکی از ارکان همه چیز برای فروش است و صحنههای ضرب و شتم و کتککاری زیادی در آن به چشم میخورد.

اعتیاد: رفتار عصبی و آلوده برخی شخصیتها به اعتیاد راه میدهد. در غیاب اعتیاد علنی، سیگار کشیدن اما به راه است.

خانواده: در این فضای غریب و تیره و تار، خانواده معنایی ندارد، زنهای این قصه خشن هم نشانی از خوشبختی و آرامش ندارند و به پای مردان میسوزند و میسازند.

درآمد: مسیر قصه، اکبر را برای کسب درآمد به سمت شرخری و پاس کردن چکهای بیمحل میبرد. راه کسب درآمدی آدمهای درب و داغان فیلم هم به هیچ وجه تعریفی نیست.

بدون تاریخ بدون امضا

وحید جلیلوند

مکان فیلمبرداری: کهریزک

خشونت: موسیخان رودی اهل خشونت نیست، اما فقر و نداری و مهمتر از آن اتفاق تلخی که برای پسربچهاش میافتد، باعث بروز خشم و نفرت در او میشود و کار دستش میدهد.

اعتیاد: اگر اشتباه نکرده باشم، نشانه واضحی دال بر اعتیاد شخصیت موسی در فیلم وجود ندارد. با این حال اتفاقا برپایه نشانههایی هم میتوان خرید مرغ فاسد را به دلیل ترکیب بیخیالی و بیغیرتی ناشی از اعتیاد و البته فقر و نداری دانست.

خانواده: تنگنای اقتصادی و وضعیت اسفبار معیشتی، بشدت آرامش و امنیت خانواده موسی را نشانه میرود و آن اتفاقی هم که برای پسرش میافتد، تیر خلاص را میزند. همه اینها سردی رابطه موسی و همسرش را بیشتر میکند و فاصله عاطفی آنها را زیادتر. وضعیت خانواده دونفره دکتر کاوه و همسرش هم چندان گرم به نظر نمیرسد.

درآمد: رفتار انسانی و اخلاقمدارانه دکتر کاوه نریمان بخوبی نشانهای از وجدان کاری و درآمد حلال اوست. موسی اما یک تراشکار اخراجی است که سعی در کسب روزی حلال دارد، اما پول نزول کردهاش به باد میرود و او بناچار راننده یک موتور قرضی میشود. با این حال آنچه بیش از همه در بحث درآمد، خودش را به رخ میکشد، کسب کثیف آن کارگری است که در عملی غیرانسانی، مرغ فاسد و تاریخ گذشته را به موسی میفروشد.

علی رستگار

سینما

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها