امروز روز شعر و ادب فارسی است، می خواهم سخت ترین سوال را همین ابتدا بپرسم، مرتضی امیری اسفندقه با بی شمار تعابیر شاعرانه و کتاب هایی پرمخاطب که هرکدام پنجره ای است به زبان و ادب فارسی چه تعریفی از شعر دارد؟
(می خندد) از تعاریفی که پیشتر راجع به شعر داده ام، جز شرمساری برای من چیزی باقی نمانده است...
چرا؟
چون اکنون «از کرده ی خویشتن پشیمانم / جز توبه ره دگر نمی دانم» ما که هستیم که بگوییم شعر یعنی چه؟ ما در این وادی چه کاره ایم؟ من اکنون هیچ تعریفی از شعر ندارم، جز این که به وضوح می توانم بگویم شعر همان کسی است که غربال به دست دارد و از دنبال می آید.
شما متعلق به سرزمین خراسان هستید، مهد شعر و سرزمین بزرگان ادب از فردوسی بگیریم تا اخوان و دیگران، مرحوم اخوان ثالث تعبیر جالبی دارد « شعر در پرتو شعور نبوت اتفاق می افتد» واقعا این گونه است؟
درباره سخن آن عزیز سفر کرده باید گفت که این شعور در شاعران کلاسیک پرتو افکنده است: پیش و پسی بس صف کبریا / پس شعرا آمد و ... نظامی هم جایی از شعور نبوت صحبت می کند، وقتی به اشعار اخوان نگاه میکنیم شعر نمازش یا آن گاه پس از تندر و شعر سبز از توان شاعران دیگر خارج است. چه کسی می تواند این طور حرف بزند؟ خب من چه بگویم جز این که آن ها این تعریف را داده اند و نمونه اش را هم بیان کرده اند.
به نظر شما این شعور نبوت دقیقا چیست؟
من واقعا نمی دانم که آیا نبوت را به معنی پیامبری گرفته اند یا خبرآوری؟ و شاعر از چه خبر می آورد؟ به هر حال شاعر، مجری اخبار نیست که بگوید مثلا امروز در فلان جا باران می بارد یا بارید و یا در فلان جا هوا گرم است. خبر از جنس این اخبار نیست. آیا منظورش از نبوت این است که شاعر به نوعی پیغمبری می کند؟ من باور نمی کنم این را. خیلی چیزها در تخیل اتفاق می افتد اما من نمی توانم باور کنم این که سرانجام شاعری پیامبری ست، من خودم هنوز نمی دانم ساحت شاعری چیست. ضمن این که نمی دانم ساحت پیغمبری چیست که بگویم شبیه شاعری هست یا خیر. آنچه می دانم این است که به هر رو علاقه مندم بگویم پیغمبر پیغمبر است و شاعر شاعر.
آقا مرتضی بگذارید مثالی از کسی بزنم که می دانم شما را بسیار دوست دارد و متعاقبا ارادت شما به ایشان را هم می دانم، استاد شفیعی کدکنی فرموده اند که «شعر رستاخیز کلمات است» منظور چه رستاخیزی است؟
کلا رفته اید سراغ پرسش های سخت...
نه! از این رستاخیزی و پیغمبری می خواهم به جایی و هدفی برسم.
ببینید این را باید کسی بگوید که صوری داشته باشد و در کلمات بدمد. اخوان می تواند این حال را برای شعر و خودش تعریف کند، فروغ هم می تواند چون بسیاری از واژه ها که به نظر مرده می آمدند، اینها یک زندگی را از آن بیرون کشیده و زندگی را در آن نشان داده اند. اما من زمانی می توانم حرف بزنم که در این دایره قرار گرفته باشم. «هرکه در این حلقه نیست، فارغ از این ماجراست» و من واقعا فارغ از این ماجرا هستم و بهتر است بگویم غافل از این ماجرا هستم. من البته با این موضوعات و مفاهیم درگیرم، اما چیزی به من نشان نمی دهند، گوشه چشمی، آبرویی. نه این که فکر کنی من در حال تواضع هستم، ابدا این تواضع نیست. من ناراحتی ها و دل نگرانی هایم را با مفتعلن مفاعلن بازگو می کنم. اینها نقد و نقل حال کوچک و کاهل خود من است.
رستاخیز کلمات را باید رفت و در شعر اخوان و فروغ دید. دکتر شفیعی کدکنی که گفتید کتابی به نام رستاخیز کلمات دارند آن کتاب را اگر بخوانیم شاید بهتر بشود در مورد این موضوع صحبت کرد.
اینها را گفتم تا برسم به شعر امروز، شعری که به نام شعر انقلاب مشهور شده است و بسیاری زلف آن را با تعهد و عنوان شعر متعهد گره می زنند و البته برخی نیز آن را حکومتی می نامند.
پیش از این هم مطرح کرده ام شعر پارسی را از بسیار قرن ها دورتر انقلابی می دانم، ایران ما ایران عزیز اسلامی همواره و در تمام این سال ها سرزمین حکومت شعر بوده است و نه شعر حکومتی، ادبیات ما نه جلوه می¬فروخته است و نه عشوه می خریده است چون جلوه از آن حق تعالی است. همان پرتو نبوت همان رستاخیز کلمات.
من با این نگاه ناصر خسرو را هم یک شاعر انقلابی می نامم، انقلاب در شعر او، انقلابی معنوی و اعتقادی است. جالب است بدانید ناصر خسرو به خاطر نوشته هایش تبعید می شود. جامعه از نظر او آرمانگرا و بر اساس تعالیم نبوی و علوی بوده است، ناصر خسرو شاعر پیکار و ستیز است نه ستایش این و آن. خب چنین شاعری انقلابی نیست؟ سنایی چطور؟ پایبندی به اصول دین، ترویج راستگویی و صداقت، ظلم ستیزی، عدالت و حتی آزادی در شعر او و آثارش موج می زند، سنایی شاعر انقلابی نیست؟
شعر مولوی را وقتی می خوانیم گویی یک آیینه در دست گرفته ایم و نمایی کامل از فکر و فرهنگ ایرانی-اسلامی را در اثر سترگ او مثنوی معنوی می بینیم. این اثر یک انقلاب در حوزه ادبیات است. می خواهم بگویم تمام سطرها بیت ها و غزلها و مثنوی ها و قصیده های باشکوه شعر پارسی راوی شعر انقلاب و انقلاب شعر هستند.
چون در روزهای محرم به سر می بریم، دوست دارم درباره این گونه و مضمون خاص هم از شما بپرسم.
شعر عاشورایی هم شعری انقلابی است، مضمون اشعار عاشورایی چیست؟ ضد دیکتاتوری، ضد فساد، همراه با آزادی و جوانمردی و ایثار؟ غیر از این است؟ ما وقتی از شعر عاشورایی صحبت می کنیم با یک مخزن و گنجینه عظیم از ایستادگی و مفاهیم زیبا رو به رو هستیم.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد