چهل‌ونهمین سالمرگ جلال با حضور چهره‌های مختلف فرهنگی در خانه‌اش برگزار شد

در «جلال» متوقف نشویم!

‌چهل و نهمین سالمرگ جلال آل‌احمد عصر روز جمعه در خانه موزه سیمین و جلال برگزار شد، البته این مراسم ادامه دار بود و عصر روز گذشته هم هنرمندان در خانه موزه این دو نویسنده معاصر ایرانی گرد هم آمدند تا از جلال به عنوان نویسنده‌ای که همواره حاشیه‌های فراوانی درباره او وجود داشته است، حرف بزنند. عصر جمعه محمدرضا کایینی پژوهشگر تاریخ معاصر و روزنامه‌نگار، ویکتوریا دانشور خواهر سیمین، حجت‌الاسلام محمدرضا زائری و عبدا... انوار از پژوهشگران و نسخه شناسان برتر در خانه جلال و سیمین گرد هم آمده بودند.
کد خبر: ۱۱۶۳۵۲۶

در ابتدای این نشست، کائینی به مرور زندگی جلال و تغییرات فکری او پرداخت و گفت: آل‌احمد بیش از سایر روشنفکران هم عصرش به خود تخریبی می‌پرداخت. او پیش از آن‌که دیگران نقدش کنند خود را نقد می‌کرد. این روزها البته می‌شنویم که برخی می‌گویند آل احمد هویت فکری منسجم نداشته است که به نظر من نشان می‌دهد آل احمد را هنوز بدرستی نمی‌شناسند. او در نوجوانی وارد حزب توده شد اما بلافاصله وقتی متوجه شد این حزب به روزپرستی و نه خدمت به ایرانی مایل است از آنها منفک شده و وارد حزب زحمتکشان می‌شود.

او ادامه داد: در آنجا هم بقایی را در راستای رسیدن به مطامع شخصی می‌یابد و بنابراین بلافاصله به نیروی سومی می‌پیوندد و پس از ۲۸ مرداد به نوعی خوداتکایی می‌رسد. در واقع نوشتن آثاری چون غرب‌زدگی، خسی در میقات و... نشان می‌دهد سیر تفکر آل‌احمد در طول عمرش روشن و هدفمند است و او بدرستی وپس از تجربیات زیاد به جایی رسید که انتهای زندگی او بود.

آل احمد به مذهب رجعت کرد

در ادامه مراسم و پس از سخنرانی کوتاه ویکتوریا دانشور، سیدعبدا... انوار از پژوهشگران برجسته کشور به سخنرانی درباره آل احمد پرداخت و گفت: من و جلال ۷۶ سال پیش در مهر ۱۳۲۲ وارد دانشسرای عالی شدیم. من ریاضی می‌خواندم و آل‌احمد ادبیات. آن زمان در دانشکده یک انجمن ادبی داشتیم که من مهملاتی که به اسم شعر می‌سرودم را در آنجا قرائت می‌کردم. جلال هم تازه دست به قلم شده بود و به جلسات ما می‌آمد. در چنین فضایی نوشته‌ها و داستان‌های کوچکش نوشته شد و کم‌کم ترقی کرد تا این‌که وارد حزب توده شد.

انوار ادامه داد: حزب توده در آن سال‌ها حزبی بود که تمام تیپ‌های فکری فهمیده جامعه وارد آن شدند. یادم هست دو استادمان به نام‌های نورایی و محمود سنایی بسیار تأکید داستند که کارمان را آنجا ادامه دهیم. اما متأسفانه طبق رویکردی که حزب پیدا کرد و در واقع استالین داشت، کمونیست نه‌تنها در آن زمان که همین حالا هم در حال حاضر در دنیا یادآور تنفر است و مترادف با آدم‌کشی است.

انوار به ماجرای خانه جلال آل احمد اشاره کرد و گفت: سال ۱۳۳۰ که سیمین‌خانم از آمریکا بورس دریافت کرد و رفت، جلال خانه‌ای نداشت و در پی خانه می‌گشت، من آپارتمانی داشتم در مجاورت خانه خودم که به آل احمد دادم تا در آن سکنی گزیند و این‌گونه شد که ما همسایه جلال شدیم. پس از سال‌ها که سیمین‌خانم قصد بازگشت به کشور را داشت، جلال قصد کرده بود تا پیش از بازگشت سیمین خانه‌ای بسازد. زمینی که در حال حاضر خانه جلال و سیمین است، وقفی است. می‌گفت اینجا را میان معلمان تقسیم کردند و من هم گرفتم. او ادامه داد: من در آن زمان 3000 تومان به‌واسطه کارکردنم، پس‌انداز کردم که به جلال دادم تا اینجا را بسازد. رفیقی داشتم به نام مهندس طرفه که برای ساخت اینجا تمام حساب و کتاب‌ها حتی مزد کارگر را او محاسبه کرد. مجموعاً ۴۵۰۰ تومان می‌شد. باقی را هم آل احمد جور کرد و خانه را ساخت. این خانه خیلی در جوانی به ما خدمت کرد چرا که پس از ۲۸ مرداد وقتی همه ما به لحاظ روحی مشکلاتی داشتیم با خلیل ملکی اینجا می‌آمدیم و تا صبح و بحث می‌کردیم.

انوار گفت: برخی فکر می‌کنند غرب‌زدگی جلال خواننده‌هایش را از او دور کرده و می‌کند اما به واقع کسی مثل او نتوانست در جریانات سیاسی وارد شود و خوب بماند. او می‌گفت قالب ایرانی‌ها را می‌شناسم و تا وقتی پول‌پرستی و جاه‌طلبی وجود دارد محال است مرد سیاسی در آنها پدید آید که دست و دلش در برابر پول و پست نلرزد. می‌گفت باید دنبال یک اخلاق نو رفت.

انوار در پایان سخنان خود به باورهای مشهد هم اشاره کرد و گفت: جلال می‌گفت باید بازگشت به مذهب داشته باشیم ... برای این‌که بتوان در مقابل فقر ایستاد نیاز به یک نیروی مذهبی است و تا این نیرو نباشد ما در ذات باقی می‌مانیم.

در جلال متوقف نشویم

در ادامه مراسم حجت‌الاسلام زائری نیز در سخنانی گفت: هر کسی ممکن است از زاویه‌ای دلبسته جلال باشد ولی من از این منظر دوستش دارم که با خودش روراست بود. برای من این مساله مهم است. این چیزی است که ما امروز به آن احتیاج زیادی داریم آن هم در روزگاری که به هم دروغ می‌گوییم و فضای ریا و شعار برپاست. در روزگاری که مجال خود بودن برای افراد کمتر پیش می‌آید، روراست بودن با خود اهمیت دارد و پیدا کردن فردی که خودش باشد سخت است.

زائری در بخش دیگری از سخنان خود افزود: این‌که این خانه زمانی می‌توانست موزه شود که مرحوم سیمین دانشور زنده بود، گفت: می‌شد این خانه را زمانی تبدیل به موزه کرد که سیمین باشد و از آن لذت ببرد. ارزش این مسائل زمانی مشخص می‌شود که خود فرد حاضر باشد و ببیند از او قدرشناسی می‌شود.

او در ادامه با بیان این‌که با وجود علاقه زیادش به آل احمد مرید و عبد او نیست، گفت: یادمان نرود دلبستگی‌ها نباید ما را به تعبد بکشاند. انسان عاقل و سلیم جز در برابر خدا و معصومین نباید متعبد باشد. شاید جلال اگر زنده بود نسبت به کارهای خود بازنگری می‌کرد، متأسفانه خطری که امروز ما را تهدید می‌کند این است که همه یکجانبه نگاه می‌کنند مثلا وقتی جریان روشنفکری می‌خواهد از ادبیات حرف بزند، این سو را نمی‌بیند و بالعکس آن هم صادق است. جلال بسیار بزرگ است اما بزرگ‌تر از جلال فهم اوست، درخشان‌تر از جلال ذوق ماست، قرار نیست در جلال متوقف شویم ولی به احترامش می‌ایستیم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها