گفت‌وگو با فرهاد قائمیان؛ بازیگر بعد از ظهور

سینما هم اصلاح می‌شود

زاده محله علی قاپوی اردبیل است. از دهه 70 جلوی دوربین حاضر شده. اصولا مطبوعاتی‌ها نباید مصاحبه شونده را قضاوت کنند که قاضی بزرگ خداست ولی خودم شخصا توی بادیگارد ابراهیم حاتمی کیا خیلی از دستش حرص خوردم و دندان قروچه رفتم از حرف‌هایش. قائمیان در این فیلم نقشی را داشت که در استیصال مطلق بود اما قدرت داشت. آقا فرهاد خوش‌کلام و شیرین محضر است. دل به گفت‌وگو می‌دهد و به همه سوال‌ها فکر می‌کند و بعد پاسخ می‌دهد. مدتی پیش زنگ زدیم بیاید دفتر روزنامه فروتنانه پذیرفت. نگفته بودیم قرار است برایش تولد بگیریم. می‌خواستیم شگفتانه‌ای برایش خلق کنیم اما وقتی آمد دفتر روزنامه خودش شگفتانه خلق کرد. نیست که خادم حرم مطهر امام رضا(ع) و خواهر بزرگوارشان حضرت معصومه(س) است دو قاب نفیس عکس از بارگاه مقدس این دو عزیز برای روزنامه هدیه آورد. بعد از فوت کردن کیک و حرف‌های متداول خلوت کردیم و نشستیم به چای و گفت‌وگو. این گفت‌وگو بخشی از گپ و گفت دوستانه من و فرهاد قائمیان بود.
کد خبر: ۱۱۵۹۷۲۷

دغدغه همین الان؟

کاش میتوانستم همین الان بعد از این گفتوگو بروم اردبیل و کوه سبلان.

شغلهای تاکنون؟

بازیگری و یک دوره هم تدریس.

اولین حقوقتان از بازیگری چقدر بود؟

خیلی دقیق یادم نیست فکر میکنم دهه 70 از یک فیلم کوتاه بود حدود 60 هزارتومان.

دانشآموز درس خوانی بودید؟

نه! بیشتر دنبال تئاتر بودم و فیلم، کاپیتان تیم بسکتبال هم بودم.

یک اتفاق مهیب در کودکی؟

متاسفانه از دست دادن پدرم. من پدرم را ندیدم.

بدترین نمره دوران تحصیل؟

(بشدت میخندد) بیست و پنج صدم. هیچی ننوشتم.

فرهاد قائمیان اگر از صفر شروع کند؟

شک نکنید دوباره همین حرفه را ادامه میدهم با تلاش بیشتر .

فرهاد قائمیان چه رنگی است؟

رنگ آب. بیرنگ و زلال.

یک نفر شما را گروگان گرفته، برای نجاتتان به چه کسی باید زنگ بزند؟

هیچکس خودم تلاش میکنم آزاد شوم.

گل فروشی یا کتاب فروشی؟

کتاب فروشی؛ یک دورهای هم در اردبیل شهرکتاب داشتم.حدود سیصد متر مغازه بود که میآمدند و میخواندند و میرفتند. ایستگاه نقاشی و اینها هم داشت بعد دیدم نمی چرخد جمعش کردم.

چه چیزی خیلی عصبانیتان میکند؟

بیصداقتی.

یک ساز برای تنهایی؟

دف. یک دورهای هم مینواختم.

یک فیلمی که عاشقش هستید و بارها دیدید؟

کازابلانکا... هم فیلمش هم کتابش

اولین نقشی که بازی کردید؟

یک پرده توی کوچهمان نصب میکردیم نمایش اجرا میکردیم بلیط هم میفروختیم.

نقشی در سینمای ایران که آرزو داشتید بازی کنید؟

نیامده هنوز. آرزو نمیکنم هیچ وقت...

انتهای بازیگری؟

بازیگری هنر است؛ هنر انتها ندارد.

در حرفه بازیگری الگو داشتید؟

نه.

اهل زنگ زدن هستید یا پیام دادن؟

خودم را میگذارم تو ظرف نفت که زنگ نزنم (دوتایی انفجاری میخندیم)

تماس رد میکنید؟

نه هیچوقت بیاحترامی است. شاید جواب ندهم اما رد تماس نه .

از شهرت سوءاستفاده کردید؟

شهرتی ندارم.اما بعضی وقتها عده ای لطف دارند کارم را راه می اندازند.

یک دیالوگ ماندگار در سینمای ایران؟

به قول آقا رسول (ملاقلیپور) تو فیلم قارچ سمی: هیج اتفاقی بی دلیل نیست.

غمانگیزترین اتفاق زندگی شما؟

از دست دادن مادرم

تکیه کلام دارید؟

اخلاق داری؟ با تو هستم صدا نباشه ( به ترکی اَدَ هوی سَننم، سَس اُلماسین)

کتاب بالینی؟

قرآن و نهجالبلاغه، کازابلانکا

یک ویژگی اخلاقی؟

مهربانم؛ متاسفانه یا خوشبختانه

مواجهه جدی با مرگ داشتید؟

بله بگذریم، نمیگویم...

یک دورهای از تاریخ که حسرت آن را میخورید؟

اینجوری نه ولی حسرت یک دورهای را میخورم که یک عده رفتند و ما جا ماندیم. (بغض میکند)

یک اتفاقی کهای کاش نمیافتاد؟

رفتن پدر و مادرم

بزرگترین هدیه خدا به شما بعد از سلامتی؟

صاف و صادق بودنم رو بازی میکنم.

پنج فیلم برای جزیره تنهایی؟

کازابلانکا، قارچ سمی، هیوا، دوتا دیگر هم طلبت بعدا می گویم.

در دوره ظهور حضرت حجت (عج)سینما وجود خواهد داشت؟

او میآید که همه چیز را درست کند و قطعا اصلاح سینما هم جزو برنامه هایشان خواهد بود. حتما هم سینما خواهد بود.

سینما از جان آدمیزاد چه میخواهد؟

سینما میگوید خیلی به این زندگی پایبند نباشید؛ یک وقت به خود می آیید می بینید پرده آخر تمام شده ولی آپارات همچنان نور میدهد.

آخرین خوابی که دیدید؟

دیدن سرداب امام رضا(ع)

بهترین نقشی که بازی کردید؟

همه نقشهایم همه شان قابل دفاعند.

دلتان برای نقشهایتان تنگ میشود؟

من پنج تا از فیلمهایم را هنوز ندیدم که همیشه دلم برایشان تنگ میشود.

شده توی خواب ببینید که خواب، نقشتان شده؟

بله در فیلم زندگی با چشمان بسته خواب دیدم که از سرازیری لوکیشن کوچه مردها، دارم میآیم و روی دوشم یک بارونی انداختم و فردا صبح همان صحنه را بازی کردم.

یک شخصیت تاریخی که دوست دارید نقش او را بازی کنید؟

نمیشود نقش او را بازی کرد؛ از بس بزرگ است چون او امیرالمومنین(ع) است!

یک نقشی که در خلوت بگویید کاش بازی نمیکردم؟

همه کارهایم را دوست دارم.

دوست داشتنیترین روز هفته؟

جمعه

آلفرد هیچکاک؟

کودک

سیدمرتضی آوینی؟

شاعر

هیتلر؟

مگر نبینمش... تیکه تیکه اش میکنم

یک بیت هدیه کنید به من ؟

از گیر و دار روز قیامت مرا چه باک

خود را فکندهام به کمند تو یا حسین

حاج کاظم آژانس شیشهای؟

همین الان بیرون ایستاده، زیاد هستند اما ما، آنها را نمیبینیم.

پدرسالار؟

خدا حفظ کند آقای کشاورز را

سلیمان؟

سکوت

محسن حججی؟

محسن جان خوش به حالت که جا پای حسین بن علی(ع) گذاشتی؛ سلام ما را به همه شهدا برسان

آقا رسول؟

خندههایش همیشه تو تهران طنین اندازه

ابراهیم حاتمیکیا؟

رفیق دوست داشتنی

تاثیرگذارترین آدم زندگی شما؟

مادرم

تب خرید چیزی را دارید؟

کتاب و کتاب و کتاب

حرف آخر؟

یا علی مددی

حامد عسگری

شاعر و نویسنده

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها