با مهرداد فرید از روزنامه‌نگاری تا فیلمسازی

شما هنوز زنده‌اید!؟

زمانی نه‌چندان دور وقتی شغل و حرفه‌ات را می‌پرسیدند، حس خوبی داشت که در جواب می‌گفتی روزنامه‌نگار‌! نگاه مردم به حرفه روزنامه‌نگاری مثل نگاه آنها به این شعر جناب حافظ بود آنجا که می‌فرماید: «‌ای بیخبر بکوش تا صاحب خبر شوی ...». حس غریبی بود، تو در جایگاهی قرار داشتی که اطلاعات زیاد و مهم‌ات از بقیه جدایت می‌کرد.
کد خبر: ۱۱۵۸۱۶۵

یک‌‌جورهایی منبع اطلاعرسانی موثق بودی، حتی گاهی اطرافیانت با تو مشورت میکردند که مثلا فلان کار را انجام بدهند یا نه‌‌! چون از منظر آنها تو آینده را بهتر میدیدی و میتوانستی چشمانداز روشنتری به آنها بدهی.

اما چند سالی است منطقه این حرفه دوستداشتنی تقریبا ناامن شده و حالا دیگر وقتی میگویی خبرنگارم یا روزنامهنگارم جوری بهتو نگاه میکنند که یعنی نمیفهمم چه میگویی! مگر هنوز هم روزنامه چاپ میشود، مگر هنوز هم کسی پیدا میشود روزنامه بخواند؟ بعضیها هم کار را از نگاه میگذرانند و علنا میگویند: ای بابا‌‌‌! بی خیال شوید دیگر، کاغذ و جوهر به این گرانی را چرا روزنامه میکنید تا بعدش خمیر شود و بشود ماده بازیافتی برای ساخت شانه تخممرغ! در این مواقع قیافه ما که عمری را پای این کار گذاشتهایم میشود شبیه استیکر مغموم که در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی از آن استفاده
میشود.

حرف شبکههای اجتماعی شد؛ برخی هم معتقدند که شبکههای اجتماعی، کانالهای خبری پیامرسانهای داخلی و خارجی همه اخبار را بدون سانسور به اطلاع مردم میرسانند، روزنامه دیگر به چه کاری میآید؟!

باز هم چهره ما شبیه همان استیکر مغموم میشود که لبهایش را بشدت روی هم فشار میدهد و چشمانش را بسته است؛ چه باید در جواب بگوییم! وقتی سرانه مطالعه کتاب در کشور نزدیک به صفر است آیا باید از مردم توقع داشت روزنامه بخوانند.

دوست داری در جواب همان جمله معروف را بگویی «در این کشور همه چیزمان بههم میآید»، سکوت میکنی اما حتی وقتی سکوت میکنی باز هم ادامه میدهند؛ چرا به فکر کار دیگری نیستی؟ روزنامهها که تعطیل شدهاند یا بزودی تعطیل خواهند شد؟ و این حرف همان ضربه آخر است که به گوشه رینگ پرتت میکند.

امروز روز خبرنگار است؛ آنهایی که حرفهات را میدانند به تو تبریک میگویند، حتی آنهایی که در یکی دو سال اخیر با حرفهایشان چهرهات را به استیکر مغموم نزدیک کردهاند هم به تو تبریک میگویند و با لحن خاصی میگویند «بابا خبرنگار، روزت مبارک» و تو چه بخواهی و چه نخواهی لبخند میزنی و ذوق میکنی که چه خوب شد که حرفهام روزنامهنگاری است.

مهرداد فرید را حالا خیلیها به نام فیلمساز میشناسند، او کارگردانی فیلمهایی مانند آرامش در میان مردگان، همخانه، از ما بهتران، زنها شگفتانگیزند، بیتابی بیتا و دعوتنامه را در کارنامه دارد و سال گذشته فیلم جن زیبا را تهیهکرده که قرار است پاییز اکران عمومی شود.

فرید قبل از اینکه وارد دنیای فیلمسازی شود، روزنامهنگار بوده و کارش را با یکی از روزنامههای قدیمی یعنی روزنامه سلام شروع کرده است.روزنامه سلام زمانی توقیف شد که بازار روزنامهها به کسادی امروز نبود و فرید در روزنامهها و مجلات دیگر مشغول به کار شد تا اینکه راهش را به دنیای فیلمسازی باز کرد. اما همین روزنامهنگار قدیمی هم الان از این که ما آنقدر پوست کلفت هستیم که در این حرفه ماندهایم کمی تا قسمتی متعجب است و میگوید: «عمر روزنامههای کاغذی به سر آمده نه تنها در ایران بلکه در تمام دنیا و روزنامهها باید به سمت سایتهای خبری بروند همانطور که روزنامههای بزرگ دنیا دارند این کار را میکنند.»

توی دلم شاکی میشوم و با خودم میگویم، آقای فرید شما دیگر چرا! سعی میکنم کلمات را درست انتخاب کنم تا دلخوریم پنهان بماند و میگویم، تنها روزنامه معتبر جهانی که نسخه کاغذی خود را تعطیل کرد روزنامه ایندیپندنت بود. در کشورهایی که خودشان پایهگذار و گسترشدهنده دنیای اینترنت و ابزار آن هستند مثل ژاپن، روزنامههای کاغذیشان تیراژ و خواننده زیادی دارد همانگونه که کتابهایشان در تیراژ بسیار بالا منتشر میشود. فرید هر چند این گفته را کم و بیش قبول میکند، اما میگوید: «با همه اینها چارهای نیست، دنیا به سمت خبرگزاریها و سایتهای خبری میرود و باید قبول کرد که عمر روزنامه کاغذی تمام شده است.زمانی که من وارد حرفه روزنامهنگاری شدم، رسانههای موازی دیگر مثل شبکههای رادیو و تلویزیون، کانالهای ماهواره، شبکههای اجتماعی و سایتهای خبری به اندازه امروز نبود و روزنامهها اصلیترین منبع اطلاع رسانی بودند اما الان دیگر در انبوه رسانهها جایی ندارند!»

از فرید میپرسم اگر به عقب برگردیم باز هم شما اول روزنامهنگاری را انتخاب میکنید و بعد فیلمسازی یا اصلا سراغ اولی نمیروید؟ میگوید: «زمانی که حرفه روزنامهنگاری را از روی علاقه شخصی شروع کردم خط قرمزها و بنویس، ننویسها به اندازه امروز نبود و امنیت شغلی هم اینقدر شکننده و لب مرزی نبود، اما الان شرایط خیلی دشوار است و اگر قرار باشد به عقب بروم و شرایط همین باشد، روزنامهنگاری را انتخاب نخواهم کرد!»

رسول صدرعاملی، تهمینه میلانی، حمید نعمتا...، سیروس الوند، مسعود دهنمکی، سیامک شایقی برخی از فیلمسازان دیگری هستند که روزنامهنگاری را هم تجربه کردهاند آیا دنیای فیلمسازی با روزنامهنگاری شباهت دارد؟ میتوان از تجربیات و زاویه نگاهی که در آن حرفه است در فیلمسازی هم استفاده کرد؟ فرید میگوید: «قبل از ورود به فیلمسازی داستانی چند فیلم مستند اجتماعی ساختم که تجربه دوره روزنامهنگاری در این زمینه کمکم کرد، اما دنیای سینمای داستانی کلا با فضای ژورنالیستی فرق دارد.

شاید تجربههایت جایی به کارت بیاید یا تمرین نوشتن آن دوره در فیلمنامهنویسی یاریات کند اما شباهتی به من ندارند!»

به همت شهرداری بنری دم در روزنامه نصب شده که روز خبرنگار را به ما تبریک گفته و کمک کرده که نگاه مردم به سمت روزنامههای کاغذی جلب شود حتی اگر شده برای چند روزی! چند روز قبل چند روزنامهنگار در توییتر نوشته بودند که برای ادامه حیات روزنامههای کاغذی مردم روزنامه بخرند، زیاد هم گران نیست حتی از پفک و چیپس هم ارزانتر است.

شاید فضای مجازی و شبکههای اجتماعی اخبار را خیلی زودتر از روزنامه منتشر کنند، اما روزنامه تحلیل دارد و توجه مردم را روی نکاتی متمرکز میکند که باعث جریان سازی میشود.از همه اینها که بگذریم خواندن روزنامه کاغذی با آن صفحهبندیهای زیبا و رنگی و چشمنواز لطف دیگری دارد و خبر خوب این که دیروز خبر رسید که «با موافقت وزارت صنعت، معدن وتجارت، واردات ۲۰ هزار تن کاغذ برای تامین کسری کاغذ مطبوعات و روزنامه در دستورکار قرار گرفت.» بله ما هنوز زندهایم و به حیات خود ادامه خواهیم داد.

طاهره آشیانی

روزنامهنگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها