درباره صداپیشگی در آثار عروسکی

صداهایی که جان می‌بخشند

برای بازخوانی نقش صدا و صداپیشگی در آثار نمایشی عروسکی به شکل نمادین می‌توان به قصه پینوکیو رجوع کرد.
کد خبر: ۱۱۵۲۸۳۹

آنجا که پدرژپتو از زنده شدن عروسک چوبی خودساختهاش و حرف زدن او شگفتزده میشود. شاید بیش از حرکت دست و پاهای پینوکیو این حرفزدن اوست که شگفتانگیز است و به این عروسک چوبی تشخص و هویت میبخشد. البته این قضاوت دشواری است که بگوییم کدامیک مهمتر است؟ عروسکگردانی یا صداپیشگی عروسک! با اینحال به نظر میرسد گرچه هر دوی این کارها مصداقی از هنر و مهارتهای هنری است اما آنچه بیشتر در ذهن مخاطب میماند و عروسکی را در ذهن مخاطب ماندگار میکند و حتی به آن هویت و اعتبار میبخشد صدای عروسک و شیوه حرف زدن اوست. لحن و شیوه بیان عروسکها نقش مهمی در تمایز آنها با هم دارد و البته سلیقه مخاطب هم در پذیرش این لحنها بهشدت موثر است. مثلا دو عروسک کلاه قرمزی و پسرخاله با صدای یک صداپیشه حرف میزنند اما لحن متفاوتها آنها موجب شده دو شخصیت کاملا متمایز و گاه متضاد با هم پیدا کنند. با تغییر لحن میتوان یک عروسک برونگرا مثل کلاه قرمزی خلق کرد و با تغییر همان صدا و لحنی متفاوت میتوان شاهد خلق عروسکی درونگرا مثل پسرخاله بود. دو عروسکی که هر کدام میتواند نماد دو شخصیت متفاوت کودکانه باشد. صدای عروسک نه ویژگیهای ظاهری شخصیت که خصلتهای درونی آنها را بازنمایی کرده و نقش موثری در شخصیتپردازی عروسکی دارد. البته اینکه هر عروسکی باید چه لحن و طرز بیانی داشته باشد، فارغ از ظاهر و شمایل فیزیکی او هم نیست. به این معنا که باید تناسب منطقی و زیباییشناسی بین ظاهر عروسک و لحن و طرز بیان آن وجود داشته باشد.

بر این اساس نمیتوان برای عروسکی با ویژگیهای زیزیگولو یا پسرخانه از صدا و لحن جناب خان استفاده کرد همچنان که جناب خان با آن مشخصات رفتاری و ظاهری که سراغ داریم، نمیتواند با لحن زیزیگولو حرف بزند. بنابراین انتخاب لحن و چگونگی بیان عروسکها مستلزم شخصیتشناسی جامع عروسکی است تا همه عناصر و مولفههای موثر در پردازش شخصیت عروسکی بتواند منطبق و هماهنگ با لحن بیان عروسک باشد.

تیپسازی با ظاهر عروسکها

ابراهیم شفیعی، صداپیشه عروسکی دراینباره میگوید: «بخش اعظم شخصیتی که کار میکنیم از فیزیک و ظاهر عروسک گرفته میشود، یعنی این که عروسک و لب و دهان او چه شکلی است، جثه و شخصیتش چگونه است و چیزهایی از این قبیل. دقیقا شبیه همان کاری که در دوبله هم انجام میدهیم. «قشنگ» گربه آوازهخوان و خواننده زیر زمینی دنیای گربهها بود. مجبور بودم به دلیل این که آن تیپ آهنگها را میخواند، نوع گفتارم را نیز همان گونه تغییر دهم. بنابراین سطح به سطح برای این شخصیت عروسکی صحبت و با عروسک خود را هماهنگ میکردم. بیشتر حرف هایش نیز شعرگونه بود»

با توجه به اینکه در نمایشهای عروسکی بیشتر با تیپسازی مواجهیم تا شخصیتپردازی، صدا اهمیت بیشتری پیدا میکند، چرا که بین تیپ و نوع لحن و بیان ارتباط مستقیمی وجود دارد. این اهمیت در نمایشهای انسانی و غیرعروسکی هم مصداق دارد. مثلا لحن و بیان کاراکترهای کلاه مخملی، لحن و بیان مناسب با آن را طلب میکند و شخصیت کلاه مخملی نمیتواند خیلی کتابی و به اصطلاح لفظ قلم حرف بزند. ضمن اینکه همین لحن حرف زدن است که تیپهای عروسکی را شکل داده و به آن هویت میبخشد. این ویژگی شاید در نگاه اول، صداپیشگی در نمایش عروسکی را ساده جلوه دهد و دستکم نسبت به دوبله و صداگذاری فیلمهای سینمایی. اما از آنجا که هویت نمایشی عروسکها مبتنی بر همین ویژگیها از جمله لحن و صدای عروسک بنا شده قطعا صداپیشگی آنها در عمل دشوارتر است. در اینجا صدا باید جایگزین خیلی از ویژگیهای یک شخصیت زنده شود. مثلا حس و حال و میمیک صورت یک بازیگر یا کاریزماتیک و فتوژنیک بودن یا نبودن آنها در شکلگیری شخصیت یک کاراکتر سینمایی موثر است؛ یا بهطور مثال سابقه ذهنی مخاطب از یک بازیگر، اما در نمایش عروسکی همه این ویژگیها و امتیازات باید در صداپیشگی عروسک جلوه کند و خود را بهدرستی به نمایش بگذارد تا بتواند نقش خود را درست ایفا کرده باشد. به عبارت دیگر صدا در صداپیشگی عروسکی به ذات شخصیت و عنصر اجرایی بدل میشود و صرفا یک صدا و یک لحن و بیان نیست. کافی است به ذهن و حافظه بصری خود مراجعه کنیم تا عروسکهای نمایشی را به خاطر بیاوریم. اولین ویژگی که از آنها به ذهن متبادر میشود، لحن و صدای آنهاست و اینکه چگونه حرف میزدند.

مواجهه با شمایل عروسکی

دو مساله دیگر را هم باید در صداپیشگی آثار عروسکی در نظر داشت. یکی اینکه در اینجا ما با کاراکترها یا عروسکهایی مواجهیم که بر خلاف آثار سینمایی و تلویزیونی فقط انسان یا فقط زن و مرد نیستند بلکه با حیوانات یا حتی اشیایی مواجه میشویم که در شمایل عروسک ساخته شده است. بدیهی است خلق صدای این کاراکترها با کاراکترهای انسانی متفاوت است و مقتضیات خاص خود را دارد. از اینرو صداپیشگی نمایشهای عروسکی با دوبله انیمیشنها سنخیت و شباهتی بیشتری پیدا کرده و چه بسا نزدیکتر است. با این حال یک تفاوت مهم با آن دارد. در اینجا شخصیتها تجسم و شمایل فیزیکی و بیرونی دارند و هویتشان نقاشی شده نیست، پس به ظرافتهای بیشتری در صداگذاری نیازمندند تا این صداها با قالب این عروسکها مماس شده و به اصطلاح با آنها سینک شود تا در نهایت باورپذیر به نظر برسد. مساله دوم که این ویژگیها را با اهمیتتر میکند، طیف مخاطبان این آثار نمایشی است که اغلب آنها کودکان هستند. کودکانی که این عروسکها را بهعنوان موجودات زنده پذیرفته و با آنها همذات پنداری میکنند. بنابراین باید صداپیشگی این عروسکها بهگونهای باشد که به تصویر ذهنی و قدرت انطباق و باورپذیری مخاطبان کودک امکان این همذاتپنداری داده شود. خیلی از مواقع پیش آمده که عدم صدا یا لحن مناسب برای بیان یک عروسک موجب شده تا آن عروسک و کاراکتر از سوی مخاطب پس زده شده و مورد پذیرش آنها قرار نگیرد. این مساله میتواند به شکست و عدم موفقیت خلق یک شخصیت عروسکی منجر شده و سرمایه نمایشی یک اثر را از بین ببرد. اساسا نمایش عروسکی یکی از بهترین ابزارهای هنری برای پرورش خلاقیت و روشی خلاقانه در جهت تربیت و پرورش کودکان است. بسیاری از کودکان طرز حرف زدن و رفتار خود را از عروسکهایی که دوستشان دارند، یاد میگیرند.

وقتی عروسکها سخن میگویند

صداسازی در آثار عروسکی تلویزیونی در چند دهه بعد از انقلاب همیشه تابع مختصات چندی بوده که شاید بزرگترین ویژگی آن هماهنگی بین عروسکها و گوینده است. این ویژگی را میتوان در آثاری مثل مدرسه موشها و خونه مادربزرگه بروشنی دید. این دو اثر البته در زمان خود تجربه فوقالعادهای بود و بخوبی توانست به فضاسازی این آثار کمک کند. در ادامه و با گسترش تولید و عرضه آثار عروسکی، صداسازی و صداپیشگی آثار عروسکی هم روند رو به رشدی را طی کرد که مثال روشنش کلاهقرمزی و شخصیتهای متفاوت آن بود. برای نمونه میتوان به حمید جبلی اشاره کرد که با مهارت تمام جای شخصیتهای کلاهقرمزی و پسرخاله حرف زد که تاکنون ادامه نیز داشته است. در سالهای اخیر صداسازی و صداپیشگی به اصلی مهم در عالم برنامهسازی عروسکی تبدیل شده تا آنجا که کیفیت صداسازی حتی بیشتر از ساخت عروسک مورد توجه قرار گرفته و این شاید به این دلیل باشد که هم گستره مخاطبان آثار عروسکی بسیار گستردهتر از پیش شده است و هم اینکه مردم ما بیشتر از آنکه جذب تصویر شوند، مردمی «سمعی» هستند که ویژگیهای صوتی و گویش میتواند آنها را مجذوب خود کند. محمد بحرانی گوینده عروسک پرمخاطب جنابخان نمونهای از صداپیشگی موفق در زمانه کنونی است که توانسته فراتر از حیطه آثار کودکان و نوجوانان پا بگذارد و مخاطبش بزرگسالان باشند و مسائل آنان را نیز بازگو کند. آنچه معلوم است این که گویندگی آثار عروسکی تلویزیون در چهار دهه گذشته روندی روبه رشد و قابل قبول داشته است.

سید رضا صائمی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها