جزئیات ماجرای قتل «و.م» در گفت‌وگوی جام‌جم با قاتل وی

عقاب چگونه به قتل رسید

«من عقاب ایران هستم.» این آخرین جمله‌ای است که زندانیان اندرزگاه یک زندان رجایی‌شهر عصر دیروز از «وحید. م» شنیدند و بعد از آن پیکر غرق در خونش روی زمین افتاد. وحید که 40 روز قبل جنایتش در یک مهمانی در پنت هاوس ولنجک خبر‌ساز شده بود، حالا خودش قربانی جنایتی در زندان شد و ضارب او با گذشت یک روز از قتل، منکر اتهامش است.
کد خبر: ۱۱۵۱۵۰۹

به گزارش جامجم، وحید. م که پیش از این سابقه درگیری در پرونده خود داشت، 26 اردیبهشت امسال در جریان مهمانی مرتکب قتل مرد 35 سالهای به نام حسین شد. او زمانی که قصد داشت از ایران فرار کند، در 500 متری مرز دستگیر شد.

وحید در بازجوییها گفت: یک روز پس آزادی از زندان حسین برای من مهمانی گرفت که در آنجا درگیر شدیم و به او ضربه زدم. من قصد کشتن حسین را نداشتم. در این مدت مرتکب درگیری شدم، اما دزدی و مزاحمت برای نوامیس نداشتم و مال و ناموس مردم برایم مهم بود. قصد قتل هم نداشتم.

پس از تحقیقات از متهم در دادسرای جنایی و بازسازی صحنه قتل از سوی وحید، او با قرار قانونی روانه زندان شد تا در دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شود.

در حالی که ماجرای قتل وحید فراموش شده بود، عصر دوشنبه خبر رسید که وحید در جریان درگیری در زندان رجایی شهر به قتل رسیده است.

براساس تحقیقات مقدماتی تیم جنایی، حدود ساعت 2 بعدازظهر دوشنبه، وحید هنگام هواخوری با یک مجرم سابقه دار به نام سعید درگیر میشود و این درگیری به داخل بند کشیده میشود.

در ادامه و در حالی که وحید چاقو نداشت، سعید و دو نفر دیگر به سمت او حملهور شده و با پنج ضربه وحید را از پا درمی آورند.به گفته زندانیان، وحید فریاد میزد «من عقاب ایران هستم» و سعید با چاقویی که همراه داشت او را هدف ضربات مرگبار قرار داد .

مظنون به قتل کیست؟

«سعید. ص» که به عنوان متهم اصلی این قتل دستگیر شده، در تحقیقات اولیه منکر قتل شده است اما بررسی دوربینهای مداربسته و تحقیقات مقدماتی پلیس حکایت از ضربه او به وحید دارد.

سعید 31 ساله از اراذل و اوباش معروف محله بیسیم تهران است. او سال 88 در جریان یک نزاع مرتکب قتل مردی شد. او هفت سال بعد با جلب رضایت اولیای دم از قصاص نجات پیدا کرد و خرداد سال 95 از زندان آزاد شد.او در ادامه در جریان دستبرد به یک طلافروشی در لاهیجان تحت تعقیب پلیس قرار گرفت.

سعید بهمن سال 95 در جریان نزاع خیابانی با سلاح ساچمهزنی علی 47 ساله را به قتل رساند. بررسیها نشان داد، این درگیری بین دو گروه و برای قدرت نمایی رخ داده بود. متهم و همدستش در دو عملیات در قم و شهریار دستگیر شده اما منکر تیراندازی شدند.

سعید و وحید در اندرزگاه یک بودند که عصر دوشنبه درگیری لفظی آنها و حمله با چاقو به سوی وحید، این جنایت را رقم زد.

دیروز سعید و یکی از همدستانش از زندان به دادسرای جنایی منتقل شده و در تحقیقات منکر قتل وحید شدند. سرپرست دادسرای جنایی تهران دستور تحقیق از سومین متهم را صادر کرد تا معمای این جنایت فاش شود.

ثبت درگیری با دوربینهای زندان

محمد شهریاری، سرپرست دادسرای جنایی تهران دیروز پس از بازجویی از متهمان گفت: بعداز ظهر دوشنبه گزارشی به دادسرای جنایی تهران اعلام شد مبنی بر اینکه وحید. م در جریان درگیری خونین در سلولش در یکی از اندرزگاههای زندان رجایی شهر با ضربههای چاقو به قتل رسیده است. با گزارش این ماجرا، دستور تحقیقات در این باره صادر و معلوم شد افرادی در این درگیری منجر به قتل نقش داشتهاند. دو نفر ازآنها به نام عباس و سعید در زندان بازداشت شدند. در حالی که تحقیقات از این دو نفر آغاز شده بود، در این مرحله دوربین مداربسته که صحنه وقوع درگیری تا لحظه جنایت را ثبت کرده بود، مورد بازبینی قرار گرفت که معلوم شد ابتدا درگیری لفظی و فیزیکی میان دو متهم بازداشت شده و وحید ـ مقتول ـ در محل هواخوری زندانیان در ساعت 14 دوشنبه رخ داده است .

وی ادامه داد: در ادامه آنها به دعوا خاتمه میدهندو بعداز آن ابتدا وحید وارد سلولش میشود و با زندانیان داخل سلول حرف میزند. در ادامه سعید و عباس پشتسر وحید وارد سلولش میشوند. فیلم دوربین مداربسته که صحنه درگیری مرگبار را به مدت چهار دقیقه در زندان رجایی شهر کرج ثبت کرده است نشان داد، سعید و عباس و یک زندانی دیگر که به متهمان ملحق میشود و هر سه چاقو به دست داشتند به وحید که دست خالی بوده حمله میکنند و بعد از این درگیری او را با ضربههای چاقو زخمی میکنند. در مرحله بعدی چند زندانی دیگر نیز برای میانجیگری و پایان دادن به این دعوا وارد درگیری میشوند.

شهریاری افزود: دو نفراز متهمان در بازداشت به سر میبرند و نفر سوم که در این درگیری خونین نقش داشته هم در زندان شناسایی شده و دستور تحقیقات از او نیز مثل دو متهم بازداشت شده صادر شده است. سعید و عباس شرکت در این درگیری را قبول کردهاند. با توجه به این که شواهد و قرائن موجود در پرونده نشان میدهد مقتول و دوستانش پیش از این با زندانیان دیگر کریخوانی داشته اند و همین باعث اختلافهایی میان او و بقیه زندانیان شده بود.

معاون دادستان تهران ادامه داد: بررسی پزشکی قانونی نشان داد که پنج ضربه به نقاط مختلف بدن وحید اصابت کرده است، یکی از آن ضربهها که به قلب وی اصابت کرده باعث مرگ او شده است. با مشخص شدن علت مرگ مرد زندانی، تحقیقات از سهزندانی که دوربینهای مداربسته تصویر آنها را در درگیری مرگبار ثبت کردهاند در حالی ادامه دارد که یکی از متهمان به نام سعید در جریان تحقیقات ضربه به قلب مقتول را انکار کرده است. تحقیقات از این سه متهم در اداره دهم پلیس آگاهی تهران ادامه دارد تا مشخص شود که ضربه چاقوی کدام یک از آنها منجر به قتل شده است.

دعوای مرگبار بر سر کریخوانی

عباس،زندانی میانسالی است با قامتی بلند و تنومند. از 12 سال پیش به اتهام قتل در زندان بوده و قرار بود چند روز دیگر طعم آزادی را بچشد، اما ناخواسته گرفتار درگیری خونینی در زندان رجاییشهر شد .

به چه اتهامی در زندان بودی؟

12 سال پیش به اتهام قتل به زندان افتادم. سال 85 به خاطر اختلافهای خانوادگی که با فردی داشتم، سلاحی تهیه کرده و در جریان دعوا و درگیری، او را با شلیک گلوله کشتم. در این سالها در زندان بودم. حتی موهایم در آنجا سفید شد. شرایط زندگیام به طور کامل عوض شد .

حکم قصاص گرفتی؟

بله. خانواده مقتول برایم درخواست قصاص کرده بودند. من هم در دادگاه محاکمه و به مرگ محکوم شدم و در این سالها زیر تیغ بودم.

چرا حکم در این سالها اجرا نشد؟

خانوادهام در این سالها در تلاش برای جلب رضایت خانواده شاکی بودند تا اینکه چندی پیش توانستند از اولیای دم رضایت بگیرند.

چند وقت تا آزادیات مانده بود؟

من سالهایی که در زندان بودم به عنوان جنبه عمومی جرمم در نظر گرفته شد و قرار بود که در روزهای آینده بعد از 12 سال آزاد شوم و نزد خانوادهام بروم که گرفتار این درگیری خونین در زندان شدم .

با مقتول آشنایی داشتی؟

آشنایی نداشتم و در زندان او را شناختم. وی از یک ماه پیش که به زندان آمد و وارد اندرزگاه شد مدام با نوچههایش برای بقیه زندانیان کریخوانی میکرد. همین باعث شده بود که اکثر زندانیان با او و گروهش که در زندان بودند درگیری و اختلاف داشته باشند. زمینه این درگیریها ادامه داشت تا اینکه آن روز باخبر شدیم وحید و دوستانش قصد دارند دعوا راه بیندازند.

بعد چه شد؟

ما در یک گروه بودیم و مقتول و دوستانش در گروه مقابل. ابتدا دعوا در هواخوری شروع و بعد به داخل سالن و سلول کشیده شد. من و دوستانم چاقو به دست داشتیم. وحید همچنان داخل سلول داشت رجزخوانی میکرد و کری میخواند که همه باید بدانند من عقاب ایران هستم و حرفشنوی از من داشته باشند. حق دعوا و درگیری با من را ندارند. همان موقع بود که زندانیان دیگر هم به این دعوا وارد شدند و درگیری بالا گرفت . من و دو نفر از دوستانم با چاقو به سمتش حمله کردیم. بعد که درگیری بالا گرفت، نفهمیدم که ضربه کدامیک از ما به وحید خورد و باعث شد او کشته شود .

آخرین حرف؟

اشتباه کردم در این دعوا شرکت کردم. ایکاش شرکت نمیکردم. من در آستانه آزادی بعد از 12 سال بودم که این چنین گرفتار شدم و حالا باید سالهای بیشتری در زندان بمانم و خانوادهام دوباره غصهدار من شوند.

2 ساعت قبل از قتل به زندان بازگشتم

سعید با نگاه اول زندانی ریز نقش و آرامی به نظر میرسد. اما وقتی به پرونده او نگاه میکنی کلکسیونی از جرایم را در آن میبینی. او دو بار به اتهام قتل بازداشت شده است. یکبار بخشیده شد و بار دوم در آستانه محاکمه به اتهام قتل بود.

از چه زمان به زندان افتادی؟

سال 88 در جریان درگیری با مردی او را کشتم و به زندان افتادم. چند سال زندان بودم که توانستم از خانواده مقتول رضایت بگیرم و آزاد شوم. سال 95 بود که برای دومینبار در جریان درگیری با فردی در محله بیسیم به اتهام قتل بازداشت شدم. منتظر بودم تا بزودی برای محاکمه به دادگاه بروم.

وحید را میشناختی؟

من زیاد او را نمیشناختم. زمانی که به زندان آمد او را شناختم.

درگیری تان با مقتول برسر چه بود؟

او از همان روز اول که پایش به زندان باز شد برای همه کری خوانی
می کرد و میگفت عقاب ایران است.

بعد چه شد؟

وحید بعد از ورود به زندان رجایی شهر کرج، میگفت که شیرها باید بالا باشند و کفتارها پایین. همین حرفهایش باعث شده بود که اکثر زندانیان از او خوششان نیاید و از وی دلخور باشند. من در پروندهام شاهدی پیدا شده بود و به پلیس آگاهی منتقل شده بودم. دو ساعت قبل از قتل دوباره به زندان منتقل شدم. ابتدا به اتاقم رفتم و ساعت هواخوری همراه دوستم عباس وچند نفر دیگر به هواخوری رفتیم.

بعد چه شد؟

متوجه شده بودیم وحید و اعضای گروه و دوستانش در زندان قرار است از سالن خودشان به سالن ما بیایند و یک دعوا راه بیندازند. در هواخوری من او را دیدم و با چاقویی که دستم بود یک ضربه به آرنج او زدم که یک خراش روی دستش افتاد. او بسرعت خودش را به داخل سلول خودشان رساند. وارد اتاقشان که شدیم، دیدیم ایستاده و فریاد میزند من عقاب ایرانم و همه باید این را بدانند و از من حساب ببرند.

درگیری همان جا شروع شد؟

بعد از آنکه کریخوانیاش ادامه پیدا کرد. دعوا و درگیری ادامه یافت. یکدفعه گروهی که موافق و همراهان وحید بودند و تعدادشان به 50نفر میرسید و گروهی که مخالف او از بندهای دیگر بودند پشتسرمان قرار گرفتند. دعوا و درگیری شروع شد و به سالن و انتهای آنجا کشیده شد. زد و خورد میان زندانیان گروه موافق و مخالف آغاز شد. خیلی از زندانیها آب جوش، روغن داغ و حتی تیزی دستساز با خودشان آورده بودند و به سمت هم میانداختند و با روغن داغ و آب جوش همدیگر را میسوزاندند.

بعد چه شد؟

برخی از زندانیان سعی میکردند به این دعوا پایان دهند اما این درگیری خیلی سخت بود و نمیتوانستند جدا کنند. برخی از زندانیان دچار جراحت و سوختگی سطحی شدند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها