گفت‌وگو با بیوک میرزایی، بازیگر تلویزیون و رادیو

ما بازیگر ها حتی مسافرکشی هم نمی توانیم بکنیم!

چند وقت پیش ویدئویی از بیوک میرزایی منتشر شد که خیلی زود به یکی از پربیننده‌ترین ویدئوهای سایت‌های خبری تبدیل شد؛ در این ویدئو که به عاشقانه بیوک میرزایی برای همسرش شهرت یافت، این بازیگر چگونگی درگذشت همسرش سر سفره افطار را روایت کرده و بشدت گریه می‌کند و می‌گوید که چقدر دلش برای همسرش تنگ شده است !‌ بیوک میرزایی با صدای بَم و هیکل درشتی که دارد در بیشتر آثار تلویزیونی نقش یک آدم به اصطلاح بزن بهادر را بازی می‌کند، چنین نقش‌هایی را در نمایش‌های رادیویی هم به او واگذار می‌کنند و او با صدایش آنها را عالی اجرا می‌کند. اما به گفته خود میرزایی نباید از روی ظاهر آدم‌ها درباره آنها قضاوت کرد؛ او همیشه تلاش می‌کند آدم‌هایی که دور و برش هستند از حضور او لذت ببرند و خوش باشند. میرزایی این روزها مشغول بازی در مجموعه «افسانه هزار پایان» به کارگردانی شهاب عباسی است. اثری طنز که داستانش در ناکجاآبادی اتفاق می‌افتد که شباهت زیادی به جامعه امروز ما دارد! با میرزایی هم‌صحبت شدیم و از ناکجاآباد افسانه هزار پایان به امروز و مصائب اجاره‌نشین‌ها رسیدیم.
کد خبر: ۱۱۵۰۵۸۴

این روزها بجز حضور در نمایشهای رادیویی و بازی در برنامه صبح جمعه با شما، چه میکنید؟

در مجموعه طنز «افسانه هزار پایان» بازی میکنم که روزهای آخر تصویربرداری را پشت سر میگذارد.

حدود یکسال است که با این پروژه همکاری میکنم. به نظرم کار طنز خوبی است و همه گروه برای ساختش زحمت کشیدند هر چند مشکلات مالی خیلی اذیتمان کرد و دستمزدهایمان خیلی عقب افتاده است. سازمان صداوسیما با مشکل مالی دست به گریبان است و تبعات آن به ما میرسد. در این مجموعه یکی از نقشهای اصلی به نام گُندای را بازی میکنم؛ او مردی است که به روشهای مختلف سر مردم شهر کلاه میگذارد! این مرد که خوب و بدش معلوم نیست یک کهن شهر را به آشوب میکشد! شهری که گُندای در آن سکونت دارد، ناکجاآبادی است که خیلی شبیه جامعهای است که ما در آن زندگی میکنیم!

پس باز هم نقش یک آدم گردن کلفت را به عهده دارید؟

بله! بیشتر نقشهایی که به من میدهند، نقشهای منفی است اما جالب اینجاست که هیچکدام شبیه به دیگری نیست. تلاش میکنم نقشهای منفی را جوری شیرین بازی کنم که به دل بیننده بنشیند. گُندار هر چند منفی است اما همه تلاشش این است که هر جور شده بتواند شکم زن و بچهاش را سیر کند.

ظاهری خشن و جدی دارید، در زندگی شخصی و واقعی آدم طنازی هستید؟

هر جایی هستم تلاش میکنم مردم را شاد کنم! اما مرز بین طنازی و لودگی را حفظ کرده و هرگز لودگی نمیکنم تا دیگران را بخندانم.

گفتید گُندار شخصیتی کمدی است که برای
سیر کردن شکم خانواده
اش دست به هر کاری میزند،اما در زندگی واقعی نباید آدمها برای تامین مخارج خانواده دست به هر کاری بزنند. . .

در شرایط فعلی خیلیها شبیه گُندار شدهاند چون چارهای ندارند! بیوک میرزایی که من هستم، 40 سال است که در حرفههایی مانند دوبله، بازیگری، گویندگی و... فعالیت میکنم اما باز هم اموراتم نمیگذرد، وای به حال مردم عادی! هر چند برای بازیگران که مردم آنها را میشناسند شرایط خیلی سختتر هم هست چون ما هر کاری نمیتوانیم انجام دهیم. مثلا من 20 سال قبل ماشین پدرم را برمیداشتم و شبها برای مسافرکشی به میدان آزادی میرفتم و کسانی را سوار میکردم که احتمال اینکه مرا بشناسند خیلی کم باشد اما بیشتر اوقات مرا از روی صدایم میشناختند و میگفتند «ای بابا؛ شما هم مسافرکشی میکنی! و من میگفتم: نه، مسیرم بود شما را هم سوار کردم و کرایه هم نمیگرفتم!» یعنی ما اگر نیاز داشته باشیم حتی نمیتوانیم مسافرکشی کنیم. الان تنها کاری که میتوانم انجام بدهم این است که از اعتبارم استفاده کنم تا کار مردم راه بیفتد. خیلیها به من مراجعه میکنند و میگویند کارشان در فلان اداره گیر است و من با آنها میروم و از شهرت و محبوبیتم استفاده کرده و گره کارشان را باز میکنم و ممنونم از لطفی که مسئولان بهم دارند و بهم «نه» نمیگویند ومشکلاتی که الکی در کار مردم افتاده را رفع میکنند!

اینکه خودش معضل اجتماعی است که اگر آشنا و پارتی نداشته باشی، کارت راه نمیافتد؟

بله! اما چارهای نیست، من که نمیتوانم این معضل اداری و بوروکراسی را حل کنم اما میتوانم به مردم کمک کنم. هر چند خودم چون بازیگر هستم و معروف مشکلاتم خیلی بیشتر از مردم عادی است. تا سال 70 در خانه پدریام در منطقه امامزاده حسن زندگی میکردم، تا اینکه حرف مردم که بهم میگفتند تو بازیگری و باید در منطقه بهتری زندگی کنی، باعث شد به منطقه یوسفآباد و به یک خانه اجارهای اثاثکشی کنم، سال گذشته 60 میلیون پول پیش داده بودم و ماهی
سه میلیون اجاره میدادم امسال صاحب خانه گفته باید ودیعه را به 200 میلیون افزایش بدهم؛ اصلا نمیدانم این همه افزایش ودیعه یعنی چی؟

با کمی دوراندیشی و پسانداز میتوانستید خانه بخرید، چون معمولا یکی از دغدغههای ما ایرانیها این است که خانهای برای خودمان داشته باشیم؟

پول نداشتم که بخرم! همه فکر میکنند بازیگرها خیلی پولدارند. اما واقعیت این است که بیشتر بازیگرها شَم اقتصادی ندارند و با مسائل احساسی برخورد میکنند. من فکر میکردم اجارهنشینی، خوشنشینی است، میتوان در یک منطقه نسبتا خوب زندگی کرد بدون اینکه مبلغ زیادی برای خرید خانه داد اما الان که اجارهها سر به فلک کشیده، متوجه شدم که اجارهنشینی اصلا خوشنشینی نیست! من حقوق بازنشستگی از رادیو میگیرم و درکنارش دستمزدی که از رادیو و گاهی بازیگری به من میدهند، مدیریت مالی این روزها را دشوار کرده است. زیادهخواه نیستم اما شرایط زندگی روز به روز سختتر میشود!

با تجربیاتی که در زندگی کسب کردهاید چه توصیهای به جوانها دارید که بتوانند بهتر زندگی کنند؟

جوانهایی که دوست دارند وارد حرفه بازیگری شوند و در این حرفه بمانند؛ از راه اصولی و درست وارد این کار شوند. الان بیشتر از طریق فامیلبازی و پول دادن بازیگر میشوند. جوانی که میخواهی بازیگر شوی؛ درس این حرفه را به شکل آکادمیک بخوان و در تئاتر کارآموزی کن. کسی که با پول و رابطه وارد دنیای بازیگری میشود؛ عاقبت بخیر نمیشود و آیندهاش هم خراب میشود. واقعیت این است که اعتیاد به بازیگری از اعتیاد به هروئین بدتر است! هنروران زیادی هستند که همه عمرشان را به امید اینکه روزی روزگاری نقش سه، چهاری نصیبشان شود هدر دادهاند، روزگار سختی میگذرانند اما حاضر نیستند این حرفه را کنار بگذارند. به نظرم این روش درستی برای زندگی و کار نیست.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها