روایتی از شخصیت مرحوم حجت الاسلام سید علی اکبر حسینی

مشهور به اخلاق

عصر سی ام خرداد، چهارشنبه شب، معلم اخلاق معروف ایران سکته قلبی کرد، فردایش ساعت 10صبح نیز قلبش از حرکت ایستاد. بستگان و دوستدارانش سپس او را روی شانه هایشان تا صحن امام خمینی(ره) حرم حضرت عبدالعظیم در شهر ری بدرقه کردند. کسانی که شب‌های احیای امسال و نمازعید فطر را پای مجلس و خطبه او گذرانده بودند باور این فقدان برایشان سخت بود ولی حجت‌الاسلام و المسلمین سیدعلی‌اکبر حسینی موسوی دیگر میان ما نیست.
کد خبر: ۱۱۵۰۲۱۴

این استاد اخلاق، تهرانی بود، متولد محله قدیمی و خوشنام «ایران» که سالها امام جماعتش بود در مسجد فائق. شاید آنهایی که حجتالاسلام و المسلمین سید علیاکبرحسینی را با برنامه تلویزیونی اخلاق در خانواده میشناسند، ندانند که او شاگرد علامهطباطبایی، مدیرکل آموزش و پرورش تهران، عضو شورای عالی آموزش و پرورش، عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق(ع)، از موسسین مدرسه علوی، از بانیان مدارس پیام غدیر، قائممقام مدرسه عالی شهید مطهری و دو دوره نماینده مجلس شورای اسلامی بود که وقتی بازنشسته شد از گرفتن حقوق بازنشستگی انصراف داد. شخصیت این معلم اخلاق زوایای ناشناخته دیگری هم دارد که برادرش حجتالاسلام سیداحمد حسینی و فرزندش حجتالاسلام سیدامیرحسین حسینی آنها را برایمان نقل کردند.

بیشتر مردم، حاج آقا حسینی را از برنامه تلویزیونی درسهایی از اخلاق میشناسند و به یاد دارند. ایشان خوش چهره، خوش برخورد و سرحال بودند اما بعد از آن دیگر در قاب تلویزیون ظاهر نشدند، آیا همچنان به همان اندازه قبل سرحال بودند؟

فرزند: حاج آقا تا قبل از کسالت اخیرهمه تمرکزش درمسجد بود و مثل کسی که دارد کشورداری میکند از اول صبح تا آخر شب مشغول رتق و فتق امور مسجد و مردم بود.

برادر: بله بسیار زیاد. مسجد فائق درخیابان ایرانِ تهران همیشه از جمعیت پر بود که یکی از عوامل آن چهره حاج آقا، لبخند دائمیاش، منش و تواضعش بود. رنگهایی که ایشان در لباسهایش انتخاب میکرد جذابیت زیادی داشت، لباس کرم را ترک نمیکرد و جانمازی آبی رنگ داشت. این انتخابها همه براساس اصول رنگ شناسی بود و متکی براین اصل که وقتی انسان میخواهد عبادت کند با آب طاهر میشود و با انتخاب لباس خوب، مستحبات را به جا میآورد. یکی ازدوستان این اواخر میگفت که چهره حاج آقا حتی یک چروک هم نخورده. به نظر من اینها توفیقات مردان الهی است.

یعنی میگویید این شادابی منشا دنیوی ندارد و مثلا هیچ ربطی به تغذیه یا کنترل استرس ندارد؟

برادر: قطعا اینها هم تاثیر دارد. رعایت آداب غذا خوردن، در سیری نخوردن و به محض سیر شدن دست کشیدن، همه در ظاهر انسان متبلور میشود. حاج آقا حسینی در مسائل تغذیهای پرهیزها و مراقبت های عجیب و غریبی داشتند.

چه پرهیزهایی؟

برادر: مدتی پرهیزهای چلهای داشتند و از خوراکهای حیوانی پرهیز میکردند. البته اینها برای عموم نیست و لازمهاش معنویتهای خاص است. ایشان همیشه به من تذکر میداد لباست،جورابت یا قبایت چنین و چنان باشد. در محلهمان مغازهای بود که صاحبش میگفت حاجآقا حسینی از بس از من جوراب میخرد مانده ام.

تفکر ایشان هم معنوی بود، برادرم حتی یک کلمه اضافه صحبت نمیکرد با من فقط حرفهای واجب میزد و از حرفهای متفرقه پرهیز میکرد. سکوت، تعمق و تفکر ایشان هم بسیارعمیق بود. حالا همه اینها را روی هم جمع کنید که میشود علت چهره گشاده حاج آقای حسینی.

گفته میشود ایشان فعالیتهای وسیع فرهنگی و اجتماعی هم داشتهاند، درست است؟

برادر: بله. درساختمان مسجد بخشی را برای ورزش خانمها اختصاص داده اند و بخشی را به مهدکودک. دراین ساختمان برای طلابی که میخواستند برای ورود به آموزش و پرورش آماده شوند و لازم بود به علوم تربیتی و روانشناسی دینی مجهز شوند دورههای تعلیم و تربیت تدارک دیده بود.

فرزند: مهمترین صفت ایشان که پایه مسائل فرهنگی و پیگیریهای دینی و اجتماعی بود را باید در اخلاصی دانست که باعث شد در مسیرانجام وظیفه هیچ تعریف و تمجید یا سرزنشی در ایشان اثر نداشته باشد. مهمترین دغدغه پدرم تعلیم و تربیت بود از کودکی تا بزرگسالی، بعد ازانقلاب هم حرکت در مسیر تربیتی خانواده. در دوره قبل از انقلاب خدمات حاجآقا همراهی در راه اندازی و مدیریت یک مدرسه دینی به نام علوی بود آن هم در فضایی که کسی به مدارس دینی
پر و بال نمیداد. امروز بسیاری از شخصیتهای کشور درسخوانده همین مدرسه هستند، مدرسهای که ایشان افتخار میکردند در آن مربی کودکان هستند.

میدانم که حجتالاسلام حسینی از موسسان مدرسه پیام غدیر هم بودهاند.

فرزند: بله ایشان ازاعضای هیات امنا و موسسان مدارس پیام غدیر بود که بعد ازانقلاب تاسیس شد. پدرم درمدرسه علوی تا کمی بعد ازانقلاب حضور داشت به طوری که وقتی در دهه فجر پیروزی انقلاب با هماهنگی شهید بهشتی، امام(ره) از مدرسه رفاه به مدرسه علوی آمدند و مستقر شدند ایشان هم حضور داشتند ولی بعد از عزیمت امام از مدرسه علوی، از این مدرسه جدا شدند و علتش این بود که بتدریج مسیر و افکارش با دیگر بانیان مدرسه علوی که بعضا تفکرات دیگری داشتند و دنبال جدایی دین از سیاست بودند، فاصله گرفته بود. بعد ازآن ایشان مدارس پیام غدیر را با همکاری دیگر دوستان راهاندازی کردند که مقاطع ابتدایی تا دبیرستان را شامل میشود.

ایشان علاوه بر اینها تالیفاتی نیز در حوزه تعلیم و تربیت داشتهاند، درست است؟

فرزند: بله، پدرم کتابی دارند به عنوان اخلاق درخانواده که مشتمل است برپاسخ نامههایی که به حاج آقا و صداوسیما در زمان پخش برنامه اخلاق در خانواده ارسال میشد. مردم دراین نامهها مشکلاتشان را مطرح میکردند و پدرم تصمیم گرفت سوالاتی را که قابل استفاده برای عموم است پاسخ دهد که این پاسخدهی با استفاده از آیات و روایات و مسائل روان شناسی بود. کتاب دیگر که قبلا پنج جلد بود و اکنون دوجلد است و سلام برخورشید نام دارد داستان زندگی نورانی پیامبر اسلام است. من شاهد بودم هنگام نگارش این کتاب، پدرم اشک میریخت و میکوشید به سبک داستان و رمان باشد تا نوجوانها و جوانها را جذب کند. علاوه بر اینها در مسجد فائق که ایشان سالها امام جماعتش بود برنامههای متنوع و عمیق فرهنگی با مدیریت ونظارت خودش تدارک دیده شده بود که هیچ سنخیتی با برخی کارهای فرهنگی ظاهری و نمایشی کنونی ندارند. اکنون هر روز در مسجد فائق برنامههای فرهنگی انجام میشود که حدود 600 کودک، نوجوان و جوان را جذب میکند.

حاجآقا که گفتید نسبت به آراستگی ظاهرش بسیار مقید بوده به ظاهر مسجد هم به همین اندازه حساس بودند؟

برادر: دقیقا به همان اندازه. مسجد فائق امروز نمایی بسیار زیبا دارد با آجرهای قرمز و کاشیهای آبی، با نورپردازی عالی. هر بینندهای که این مسجد را میبیند حس آرامش میگیرد و یک مسجد اسلامی با معیارهایش را نظاره میکند. ایشان حدود12 سال همه هم و غماش مسجد بود. با افراد متمول مذاکره میکرد و از خیران کمک میگرفت. خدا میداند چون به ما نگفت. فقط ما در برههای دیدیم که خانه اش را کوچکتر کرد. در واقع ازخودش هم برای مسجد مایه میگذاشت.

فرزند: زمانی که حاجآقا قصد کرد تا مسجد فائق را توسعه دهد خیلیها به طعنه گفتند وقتی مسجد را بزرگ کنی نمازخوان از کجا میآوری؟ اما حالا مسجد دیدنی است که اگر کسی پنج دقیقه دیر برای نماز برسد حتی جای ایستادن نیست.

زمانی مسجد فائق 200متر بود ولی پدرم با کمک اهل محل 800 متر از خانههای اطراف را خرید و مسجد را به هزار متر رساند که شبستانی بسیار وسیع، ورزشگاهی خوب و فضاهای مطلوب آموزشی در چند طبقه دارد.

وقتی خبر فوت ایشان منتشر شد واکنش مردم محل چه بود؟

برادر: موجی از تاثر و تالم به پا شد چون جای ایشان واقعا خالی است. اما به لطف خدا پسر ایشان از قم و جامعهݑ المصطفی به تهران آمدهاند و امامت و تولیت مسجد را برعهده دارند و الحق مسجد و صفوف نمازجماعت همچنان رونق دارد.

فرزند: خیلیها میگویند ما یتیم شدیم یا در مسائل خانوادگی مدیون حاجآقا هستیم.

ارتباط خاص حجتالاسلام حسینی با کودکان، نوجوان و جوانان زبانزد همه کسانی است که ایشان را میشناسند. فقدان وی چه تاثیری بر این قشر گذاشت؟

فرزند: در نزدیکی مسجد پسر بچهای زندگی میکند که انس عجیبی با پدرم داشت. هر روز وقتی صدای حاج آقا یا ماشینش را میشنید ازخانه بیرون میآمد تا سلام و علیک کند. پدرم هم با خوشرویی به او سلام میکرد، دستی به سرش میکشید و دستش را میبوسید و میگفت این دستها قنوت گرفتهاند و محترماند. بعد از کسالت و فوت حاجآقا من این پسر را دیدم که منتظر ایستاده، جلو رفتم و اسمش را پرسیدم ولی جوابم را نداد و فقط گفت من دوست حاجآقا حسینی هستم.

این رابطه خوب با کودکان و نوجوانان از کجا نشات میگرفت؟

فرزند: ملاک کار ایشان این حدیث شریف بود که میگوید برای این که بخواهی اصلاحی انجام شود و مسیری مستقیم ایجاد شود باید از سن پایین شروع کرد. سن کودکی سنی است که شخصیت آینده را شکل میدهد بنابراین ایشان آینده افراد را در کودکیشان میدید و میدانست اگر درست تربیت شوند آینده خودشان و جامعه تضمین میشود.

در مورد ایشان شنیدهام که در دوره نمایندگی مجلس هم شخصیت تعلیم و تربیتیشان را بروز دادهاند مثل نطقی که علیه تبلیغات بانکها در مجلس انجام دادند.

فرزند: ایشان البته درمورد موضوعات مختلف ابتدا به فرد یا یا افراد مورد نظر تذکر شفاهی و کتبی میداد و بعد اگر جواب نمیگرفت نطقی را ترتیب میداد تا شاید اثرگذار باشد.

ایشان درمورد تبلیغات بانکها و ذکر مداوم جوایزی که قراراست توزیع کنند معتقد بود مردم را به سمت مصرف گرایی میبرد و به نوعی حرص و طمع را درجامعه رواج میدهد که به صلاح نیست. همچنین میگفت وقتی عده اندکی برنده میشوند و عده زیادی نصیب نمیبرند باعث
دلشکستگی مردم میشود و این با مسائل والای انسانی وعدالت سازگار نیست.

در مجموع ایشان از تریبون مجلس به نفع مسائل فرهنگی سود میبرد بهطوری که در نطق استیضاح وزیر وقت گفت چطور وزارت بهداشت جلوی مرغهای مسموم و ورودش به بازار را میگیرد ولی عدهای معتقدند نباید جلوی محصولات فرهنگی مسموم را گرفت. حاج آقا به خاطر این نطق ها، تهمتهای زیادی را به جان خرید.

میراث مادر

مرحوم حجتالاسلام والمسلمین حسینی در مسجد فائق یک رسم ویژه داشت. او از مسجدیها میخواست هر وقت صاحب فرزند شدند نوزاد را بیاورند مسجد تا بین دو نماز در گوش او اذان و اقامه گفته شود و به حضار معرفیاش کنند تا به امید خدا مسجدی تربیت شود.

پسر حجتالاسلام مرحوم حسینی میگوید: این مرام، میراث مادر مرحومش بود که وقتی پدرم متولد شده در همان حال قنداق پیچ به همین مسجد فائق آورد و دورتا دور خانه خدا طوافش داد. این مادر، خواهرعلامه حسینی تهرانی صاحب کتاب معادشناسی بود که خودش نیز دروس حوزوی تدریس میکرد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها