به گزارش جامجم، در این پرونده مرد 40 ساله درجریان اختلاف 13 میلیون تومانی با برادرش دست به انتقامگیری عجیبی زد.
شامگاه 26 فروردین امسال اوبرادرش را با شلیک دو گلوله در خودروی آزرای مقتول در خیابان دماوند از پای در آورد و بعدهم گریخت. اما فکر نمیکرد ثبت تصویر لنگیدن او هنگام فرار از محل جنایت، وی را در دام پلیس گرفتار کند.
متهم به قتل درجریان تحقیقات قضایی به بازپرس جنایی گفت: چون موفق به پس گرفتن طلب 13 میلیون تومانی از برادرم نشدم، تصمیم گرفتم با سلاح او را بکشم. فکر نمیکردم کمتر از 12 ساعت هویتم شناسایی شود و بازداشت شوم. اگر پولم را پس میداد حالا زنده بودو من قاتل نمیشدم.
متهم با صدور قرار بازداشت موقت در اختیار ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرارگرفت و بزودی برای مشخص شدن سلامت روانیاش به پزشکی قانونی معرفی میشود.
سعید 40 ساله، متاهل و دارای سه فرزند دختر و پسر است. هیچ وقت فکر نمیکرد دستش به جنایت آلوده شود و مهر قاتل شدن برپیشانی بخورد. او میگوید به آخر خط رسیده و فقط نگران آینده فرزندان و همسرش است.
از کار و زندگیات بگو؟
هفت سال پیش پدرم مغازهای را به من داد تا آنجا کار کنم. من 13 میلیون تومان پول پیش دادم و ماهانه هم 500 هزارتومان بابت کرایه میپرداختم.
شرایط زندگی ام بد نبود تا این که مهر سال گذشته با خودروی وانتی تصادف کردم و مصدوم شدم. همین تصادف باعث شد پایم هنگام راه رفتن بلنگد و بدرستی نتوانم درمغازه بمانم و کارکنم. به همین علت مغازه را به پدرم تحویل دادم و به عنوان راننده اسنپ کارم را شروع کردم.
بعد چه شد؟
پدرم مغازه را به مردی اجاره داد که آنجا را به شیرینیفروشی تبدیل کرده بود. پدرم از کرایه آنجا به من هم پول میداد، اما 13 میلیون تومان ودیعه که نزدش داشتم را به من نمیداد و میگفت این پول در اختیار برادرم وحید است. گفت بروم و پول را از او بگیرم. نزد برادرم که میرفتم او میگفت پول در اختیار پدرم است و باید پول را از او بگیرم. خلاصه هیچ کدام زیر بار پرداخت آن پول نمیرفتند.
از نقشه ات برای قتل بگو؟
تصمیم گرفتم وقتی برادرم پولم را نمیدهد به زور از او بگیرم و اگر نداد، وی را بکشم. اوایل امسال بود که از مردی در جنوب تهران با پرداخت شش میلیون تومان یک قبضه کلت برای قتل خریدم و در انباری خانه پنهان کردم.
شب جنایت چطور رقم خورد؟
ساعت از 21 گذشته بود. مسافری را سوار و حوالی مغازه برادرم پیاده کردم. او را در خیابان دیدم و گفتم قصد دارم با هم حرف بزنیم که قبول کرد. به خانه رفتم و سلاح را برداشتم و به او ملحق شدم. سوار خودروی برادرم شدم و با هم حرف زدیم و چند خیابان رفتیم تا اینکه حوالی شهرکی در خیابان دماوند از او خواستم توقف کند. هنگام گفتوگو با هم گوشی تلفن همراهم را در آوردم و به او دادم تا عکسهای موجود در گالری آن را نگاه کند. وقتی حواسش پرت شد، یک گلوله به شکم و بعد گلوله بعدی را به تنهاش شلیک کردم. پیاده شدم و بعد سوار شدم تا گلوله بعدی را بزنم که تیر در
سلاحگیر کرد.
به محل جنایت بازگشتی؟
بله. زمان کوتاهی در خانه ماندم و بعد با پژو 206 خودم به محل جنایت رفتم و با دیدن ماموران و خودروی پلیس مطمئن شدم جسد برادرم را پیدا کردهاند.
میخواستی فرار کنی؟
تا پیش از دستگیریام مدام سایتهای خبری و فضای مجازی را رصد میکردم تا بفهمم درباره قتل برادرم و اینکه پلیس ردی از قاتل پیدا کرده خبری منتشر شده است یا نه. مطمئن شدم هنوز کسی به من شک نکرده است. لوازم و مقداری پول برداشتم و میخواستم فرارکنم که دستگیر شدم.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد