راپورت‌های میرزا ادریس‌

خدا به ما رحم کرد، شما مراقب باشید !

الیوم خشایار را بیدار نموده که به امورات عمارت برسد. چشم به هم زدیم اسفند به نیمه رسیده و هنوز نیمی از کارهای خانه تکانی منزل انجام نشده. با غرولند بیدار گشته مقادیری غر زد. فرمودیم: پسرجان بسیاری از کارهای عمارت مانده است.
کد خبر: ۱۱۲۷۸۱۷

گفت: چشم امروز حلش میکنیم .

فرمودیم: بسم ا...

ماسماسک همراه خویش برداشته تماس گرفته با جایی نیم ساعت بعد دقالباب کردند. فرمودیم منتظر کسی بودی تو؟

عارض شد: بلی!

فرمودیم:که؟

عرض کرد: کارگر نظافت منزل ...

فرمودیم: بی رخصت ما؟

عارض شد: تصدقت گردم ما لاجونیم و یک روز کار کنیم باید دو روز بعد دوا درمان کنیم. این دو نفر را آورده ایم همان مواجب ماهانه ما را که میدهید دو روزش را میدهیم ایشان؛ هم اینها واردترند و شب عید بیکار نمیمانند هم ما از کت و کول نمیافتیم.

دیدیم با تمام بی عقلی اش بیراه نمیگوید. دو جوان رعنا بر سرسرا حاضر شدند. جلالخالق به هیچ منالوجوه نمیآمد کارگر باشند. درود بر شرف آنکه کار میکند و نان از بازوی خویش میخورد. سلام و حال احوال کرده مقادیری دستمال و شوینده و لگن دادیم و فرمودیم از همین اندرونی ما شروع کنید، بعد باید فرش بشویید و بعد هم گردگیری کنید .

لبخندزنان گفتند: همین اول که نمیشود! ما از صبح که از منزل زدیم بیرون صبحانه نخوردهایم، یک صبحانهای چیزی محبت کنید، میل کنیم که جان داشته باشیم کار کنیم .

به خشایار فرمودیم: بندگان خدا را صبحانه بدهد. صبحانه که خوردند، دیدیم بغل سفره دراز کشیده پا به دیوار زدند و چشمها بسته.

فرمودیم: کار نمیکنید؟

عارض شدند: پزشکان میگویند تا یک ساعت بعد از خوردن چیزی فعالیت سنگین نکنید. نیم ساعت استراحت کنیم سه ساعته خانه را دسته گل میکنیم .

فرمودیم: باشد. نیم ساعت گذشته بود سرسرا را صدای خرو پفشان پر کرده بود. مقادیری سرفه الکی کردیم بیدار شدند. فرمودیم: ظهر شد بلند شوید کار کنید.

گفتند: چشم. یکیشان مایع شستوشو برداشته در لگن ریخت، ناگهان گفت: وای من با این مارک مایع اصلا نمیتوانم کار کنم. برای دستهایم خیلی مضر است. یا دستکش بخرید برایم یا مایع را عوض کنید! نه دستکش داشتیم نه مایع. خشایار را فرستادیم که برود ابتیاع کند. دیدیم وسط اندرونی سیگار درآورده روشن کرد. فرمودیم در میان اندرونی سیگار؟

عرض کرد: خستهایم میچسبد !

فرمودیم: بگویید از صبح چکار کردهای ما راهم خوشحال میکنی!

لختی بعد خشایار برگشت و دیدیم با امنیه چی آمده است. فرمودیم چه خبر است؟

عارض شد: این دو نفر مجرمند .

فرمودیم چهطور؟

گفت: شرکتی که کارگر برای خانهها میفرستاده را زنگ زدیم که این کارگرها کار نمیکنند، یک نفر گوشی را برداشته، فرموده این شرکت نامعتبر بوده و این دو نفر هم به بهانه کارگری هر از گاهی دستبردکی به اموال اهل منازل میزده اند. آن دو نفر را قپانی گرفته بردند. بعد با مامور پلیس نشستیم به چای و گپ و گفت، فرمودند: کارگر نجیب و شریف و عزیز که از هنر بازو و عرق ریزی خالصانه نان به کف میآورد کم نداریم و خداشان خیر دهد که کار مردم جلو میاندازند، اما ناگفته نماند کسانی هم که در این قالب و لباس موش میدوانند و کلاهبرداری میکنند کم نیستند. سجده شکر به جا آوردیم و گوش خشایار را پیچانده و از مواجبش قصد داریم کم کنیم. زیاده فرمایش نداریم .

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها