پرسش بنیادین در مورد کشورمان این است که بهرغم همه کوششها و کششها و کشتهها و پشتههای ناشی از تحولات سیاسی و اجتماعی منجر به انقلاب مشروطه، چرا مردمان کشورمان بعد از کودتا به نوع دیگری با حکومت سخن گفتهاند؟ زمینههای تاریخی این تغییر تعابیر کدامند؟ و آیا میتوان مساله را به گونهای دیگر دید که ما را برای فهم بهتر مساله یاری کند؟ نکته مهم این که نشانههای جامعه مدرن (شهر، دانشگاه، ارتش، رسانه، صنایع، بانک، پارلمان، رسانه و...) پدید آمدند اما سازوکار حکمرانی متناسب با آن پدید نیامد. از سوی دیگر اگر نگاهمان را از مرز محدود کشوری خودمان فراتر ببریم، خواهیم دید که در نیمه اول قرن بیستم ما یگانه نبودیم و تاسیسات مدنی نیز با هوش یک فرد یا یک جریان از ایران سر بر نیاورد. نیاز زمانه بود و همه کشورهای منطقه با سرعتی کندتر یا تندتر در این مسیر گام برمی داشتند. به رغم رقابت سرزمینهای همجوار در وارد کردن عناصر مادی جهان جدید و مناسبات سنتی حکومت داری در همان فضا اما آراسته به عناصری از جهاننو سر بر آورد.
به هر روی موضوع نوشتار حاضر معطوف به ذهنیت ایرانیان در باب قانون قبل و بعد از انقلاب مشروطه است و نشانههای تولد استبداد نوجامه را در بخشی از اسناد پیگیری کرده است. میدانیم که جهان ایرانی در فرآیند دهههای منجر به انقلاب مشروطیت و پس از آن تغییراتی ژرف را تجربه کرد. زبان جلوهگاه این تغییرات بود. با نگاهی به چند سند موجود در بایگانی مجلس که شامل عرایض مردمی تحویل داده شده به کمیسیون عرایض است، تغییرات پدید آمده در ذهنیت تاریخی مردمان این دوره تاریخی نسبت به قدرت را میتوان دریافت. ابعاد این تغییرات هنگامی آشکار میشود که بتوان آن را با بسامد واژگانی یک دوره دیگر مقایسه کرد. قبل از ورود به مبحث اصلی باید یادآور شد که عریضهنویسی و تظلمخواهی در ایران سابقهای بلند دارد و در پرتو آن میتوان به بخشی از ذهنیت ایرانیان در باره حکومت راه جست. نمونه ماقبل مشروطه این شکل از مکالمه با حکومت را در رساله «خلاصه عرایض متظلمین ولایت به دیوان تظلمات» نوشته افضل الملک که مربوط به دوره ناصری است میتوان دید. این رساله شایسته تاملبرانگیز را نرگس صالح نژاد معرفی کرده است.1
نوشته حاضر اشاره کوتاهی خواهد داشت به تولد نوعی فهم اولیه از گفتمان قانون در ذهنیت جامعه ایرانی در ابتدای عصر مشروطه، و بازتولید گفتمان
سلطان ـ رعیت در قالب استبداد نوجامه در دوره رضا شاه پهلوی، البته با تکیه بر چند عریضه مردمی. این اسناد نشان میدهد در ابتدای عصر مشروطیت عریضهدهندگان به مجلس شورای ملی بر مدار تصور تاریخی از دیوان مظالم، برای بیان خواسته خود (اعم از حق یا ناحق) واژگانی را بر میگزیدند که بر مدار گفتمان قانون سامان مییافت. اما در دروههای بعد بویژه بعد از تثبیت قدرت رضاشاه و بازتولید مناسبات سلطان ـ رعیتی به واژگان متناسب با استبداد نوجامه روی آورده است. کار برد این واژگان گواه بر تغییر ذهنیت ایرانی نسبت به قدرت در فاصلهای نه چندان بلند است. فاصلهای به میزان حدود یک دهه. در سندهای مربوط به دورههای سوم تا پنجم عریضهدهندگان از مجلس به عنوان نمایندگان مردم و مدافع حقوق آن خواستهای دارند؛ امادر دورههای بعد با بازتولید مناسبات ماقبل مشروطه سامان مییابد.
نخستین سند ما عریضهای است که در دوره چهارم مجلس شورای ملی، به تاریخ 14 جمادی الاول 1333 قمری (9فروردین 1294 شمسی) به کمیسیون عرایض تحویل شده است. این عریضه به پروندهای مرتبط با استخراج اشیای تاریخی است. نویسنده عریضه از ارامنه ایرانی است؛ اما در نوشته خود مدعای خویش را به موادی از قانون اساسی و احکام شرعی مستند کرده و میآورد: «... واقعا جای حیرت است یک وزارتخانه که خود را حافظ قانون و انتظامات مملکت میداند چگونه مصداق طیب یداوی الناس و هو علیل واقع شده و برخلاف فصل 9و 16 و17 قانون اساسی چنین عنوانی که ناقض مفاد قانونی مشروطیت و حکم شرع انور اسلام است، اظهار میدارد کاشکی این جواب قانونشکنانه را کتبا مرقوم میداشتند که هم به مقامات لازمه اشعار و مدلل نمایند که چنین امر منکری از آن مقام صدور یافته و هم به عموم مخلوق بفهماند اشخاصی که زمام مهام امور جمهور را به کف کفایت خود گرفته تا چه اندازه مقاومت و مخالفت با مواد قانون اساسی که با خون نوباوهگان وطن ترکیب و تألیف یافته در تضییع حقوق مردم مینمایند ... .»2 پژواک این گفتمان در بیشتر اسناد این دوره شنیدنی است که علاقهمندان به آنها از جمله صفحه 316 همین کتاب مراجعه کنند. سند دیگر از مجموعهای انتخاب شده که فاطمه ترکچی و علی ططری منتشر کردهاند. نویسنده عریضه، زنی است که عریضهاش به تاریخ 2 محرم 1334 قمری (18 آبان 1294شمسی) در کمیسیون عرایض ثبت شده است. وی مدعی است زمین او را به زور تصرف کردهاند. او بعد از بیان مدعای خود سخنش را بر مدار گفتمان قانون این گونه سامان میدهد: «... مستدعی است از وزارتداخله تحقیق فرمایند به کدام مجوز قانونی نقض قانون اساسی شده است تا یک نفر مظلوم از این مواخذه قانع شده و ملک را به تصرف بنده بدهد...»3 این سند نیز مربوط به دوره چهارم مجلس شورای ملی است و پژواک این گونه از سخن گفتن با قدرت را در صفحههای 116 و245 همین مجموعه نیز میتوان شنید.
تغییر نوع مکالمه با تغییر سلطنت
این گونه مکالمه با مراجع قدرت خیلی دوام نیاورد. بعد از تغییر سلطنت عرایض بر مدار دیگری سامان یافت. این نوع از مکالمه گواه بر تغییر مناسبات و بازتولید نظم استبدادی در قالب نوعی از نوگرایی آمرانه و اقتدارطلبانه بود. نخستین سند گواه بر این مدعا مربوط به 2 اسفند 1307 است. نویسنده از ارامنه اهل تبریز است. این سند در کارتن 15 دوسیه 126 به شماره 1564 نگهداری میشود و مربوط به دوره هفتم مجلس شورای ملی است. نگارنده سخن خود را به نماینگان ملت و قانون ارجاع نداده و از آنان مطالبه حقوق خود نکرده است، بلکه بر مدار گفتمان بازتولیدشده سلطان ـ رعیتی با واسطه به «خاک پای مقدس اعلیحضرت» متوسل شده است. او میآورد:
«من هیچ تقصیری بر دولت ایران و وطن خود ننمودهایم و بنابراین مال این بنده را هیچ اداره یا شخص دولتی نمیتوانست بر له هیچکس توقیف کند. شاید در صورتی که من یک شخصم که تمامی داراییام را در زمان جنگ و انقلاب از دست دادهام. من علنا و جسارتا عرض میکنم اگر شاهنشاه اقدس همایونی از تفضیل مسبوق میشد فورا امر میفرمود حقوق ضایعه تبعه خود را احیای تجدید نمایند. من امید دارم حالا صورت فشار و بیقانونی که علیه این بنده وارد شده بر حضرتعالی واضح و معلوم شد لذا به موجب مراتب فوق بنده توسط حضرتعالی به خاک پای مقدس اعلیحضرت همایونی افتاده وخواهش مینمایم فورا رسیدگی به این کار ... .»
این دست اسناد کم نیست. سند بعدی نمونه دیگری در تائید سخن ماست. این عریضه به 8 /3/1312 به کمیسیون عرایض واصل شده است و موضوع آن درخواست رسیدگی به یک پرونده سرقت و قتل است. نویسنده بعد از توضیح خواستهاش به جای استناد به قانون به عهد عدالتگستری رضاشاه ارجاع میدهد و بر مدار گفتمان باز تولید شده سلطان ـ رعیت میآورد که: «همچو ضایعه ناگواری در عهد عدالتگستری قدر قدرت پهلوی ارواحنا له الفداه که تمام ایران را فرو گرفته رخ نداده است ...» این عریضه در کارتن 34، دوسیه 6 کمیسیون عرایض دوره نهم مجلس شورای ملی به شماره 560 نگهداری میشود.
همین مشت نمونه خروار نشان میدهد ما در سالهای پیش و پس از مشروطه از چرخه معیوب
استبداد ـ قانونخواهی ـ استبداد خارج نشدیم. تصویر مجلس به مثابه نشانه قانون و اعلیحضرت قدر قدرت رضاشاه پهلوی به مثابه نشانه بازتولید شده استبداد، در ذهنیت ایرانیان با هیبتی نو و اصطلاحا با ماهیتی نوجامه مولد شد و باقی ماند و گفتمان «قانون» در برابر استبداد بازآرایی شده ذبح شد.
پانوشتها:
1- نگاه کنید به : http://www.ical.ir
2- نگاه کنید به: قادری منیر، حبیب ا... اسماعیلی. کلیمیان و ارامنه در اسناد مجلس شورای ملی( دورهای دوم تا پنجم) . کتابخانه، موزه ومرکز اسناد مجلس شورای اسلامی. 1390. ص 305.
3 - نگاه کنید به: ترکچی فاطمه، ططری علی. اسناد بانوان در دوره مشروطیت. کتابخانه، موزه ومرکز اسناد مجلس شورای اسلامی. 1390. ص 276.
حبیبا... اسماعیلی
پژوهشگرتاریخ و فرهنگ
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد