در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
فرمودیم: عوض کن .
به زیرزمین شدیم به جهت اندازهگیری ابعاد در. لنگه در را که گشودیم صدای جیغی در زیرزمین پیچید و خشایار بود که برهنه پشت گنجه اجدادی پناه گرفت. با میرزا اسماعیل چشم تو چشم شدیم. نگاهی کرد در سکوت مطلق اندازه گرفت رفت. میرزا که رفت ما ماندیم و خشایاری که در این مدت با ملحفهای خودش را پیچیده بود. ترکه آلبالو را از گوشه زیرزمین برداشته فرمودیم به کلاما... اگر نگویی این زیر لخت چه میکردی عین لبو با همین ترکه سرخت میکنیم .
عارض شد: میگویم میگویم !
چراغ را روشن کردیم دیدیم نصف کلهاش را تراشیده و نصف کلهاش مو دارد. فرمودیم پیش یعقوب دلاک رفتهای سلمانی برق رفته بود که نصف کلهات را نزده؟ عارض شد: میگویم میگویم .
فرمودیم: بنال که منتظریم .
عارض شد: دیروز که به جشنواره سینماتوگراف فجر رفتهایم یکی از آرتیستهای سینماتوگراف تیپی به غایت خفن و متفاوت زده بود. دیدیم خوشخوشانمان شد گفتیم امشب که میرویم فیلم ببینیم، یک تیپ بزنیم پوزش را زده باشیم .
گفتیم: خب!
فرمودیم: تیپ بخواهی بزنی باید بروی توی بوتیک و بازار به تیشان فیشانت برسی نه در زیرزمین پر از خنزر پنزر ما و عین موش کور گنجه همایونی را بجوری !
گفت: اصلا یک کار کنیم، شما بروید بالا من تیپم را میزنم میآیم شما نظر بدهی!
فرمودیم به جهت جیغی که کشیدی و زهره را ترکاندی عجالتا برگرد چندتایی بر کمرت بکوبیم حساب دستت بیاید بعدش میرویم بالا راجع به تیپ منحوست هم نظر خواهیم داد. چندتایی نواختیم ریههامان حال آمد. بعد فرمودیم سریع بیا میخواهیم به امورات برسیم. گفت: چشم. پلهها را رفتیم بالا و در اندرونی بر پوست بره جلوس کرده بودیم که صدای قدمهایش در پلهها پیچید. منتظر بودیم قبای بتهجقه جد کبیرمان را برتن کرده باشد با کلاهبرهای که به محض پدیدار شدنش بر در دیدیم یک پیژامه سیاه کوتاه پوشیده با یک عرقگیر شاطری و یک چیزی هم مثل پتو دور خودش پیچیده. یک بند پوتین دور مشتش بسته و یک بست گاز هم کرده توی انگشتش به عنوان انگشتر و یک عینک مزخرف هم به چشم گذاشته .
فرمودیم: یعنی آرتیست سینماتوگراف با این تیپ آمده؟
گفت: به خدا بلی !
فرمودیم: سرچ کن ببینیم! سرچ کرد دیدیم نامبرده در ممالک محروسه خودمان تیپهایی از این دست میزند و در خارجه تیپ کت و شلوار و رسمی! فرمودیم این بابا ما را گیر آورده؟ با دیگران خوری می و با ما تلو تلو؟ من بعد ذالک هیچ نگفتیم ترکه آلبالو را برداشته آرام بر کف دست کوبیدیم و در سکوت نگاهش کردیم. خشایار خودش رفت پایین البسه اجق وجقش را عوض کرد و الساعه جلوی آینه در حال پوشیدن کت و شلوار است.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم