سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
نسلی که امروز از بهترین امکانات لازم برای کسب اطلاعات و آگاهی برخوردار است و با یک سرچ ساده در جستوجوگرهای اینترنتی میتواند درباره برخی افراد معمولی هم اطلاعات کسب کند چه برسد به مشاهیر و مفاخر علمی و هنری که دهها و بلکه صدها سایت، وبلاگ و پایگاه خبری وجود دارد که به زندگی شخصی و حرفهای آنها پرداخته است. زرق و برق دنیای جدید و مظاهر مدرنیزاسیون نیز موجب شده تا کسب اطلاعات و آگاهی نسبت به دنیای قدیم نسبت به دنیای جدید کمتر شود و حتی برخی تفکرات مسموم نیز به این کاستیها دامن زده که شناخت و آگاهی یا تعلق خاطر به میراث تاریخی نوعی ارتجاع و کهنهپرستی است و این ضرورت را با این پرسش به چالش میکشند که چه ضرورتی برای شناخت، تبلیغ و آگاهی از تاریخ و فرهنگ گذشته وجود دارد.
این در حالی است که هویت ملی، دینی و اجتماعی- فرهنگی ما ریشه در تاریخ داشته و برساخته از تجربههای گذشته است، لذا عدم و فقدان آگاهی نسبت به آن میتواند به انقطاع هویتی و نسلی منجر شود، لذا یکی از کارکردهای ضروری و مهم رسانهها بویژه رادیو و تلویزیون انتقال
میراث فرهنگی و ساخت و تولید برنامههایی با این محور است. واقعیت این است که با توجه به ماهیت و کارویژههای رادیو که با سویه کلامی و شنیداری آن شناخته میشود سهم این رسانه در انتقال میراث فرهنگی نقش بیبدیلی است. اگر تاریخ و روش بیان تاریخی را نوعی قصه گویی بدانیم، قطعا قصه تاریخی بیشتر شنیدنی است و انسانها معمولا دوست دارند تا قصه را بشنوند یا از شنیدن قصه لذت میبرند. بر این اساس وقتی محتوای تاریخی را در قالب فرمهای شنیداری رادیو، صورتبندی میکنیم شنیدنیتر میشوند و میل و گرایش به گوش کردن آن بیشتر میشود، لذا شنیدن تاریخ از زبان رادیو میتواند مخاطبان زیادی را با خود همراه کرده و به منبع موثری در انتشار آگاهی تاریخی باشد.
ظرفیت نمایشی
رادیو همچنین از امکان و ظرفیت نمایشی هم برخوردار بوده که میتوان قصههای تاریخی یا زندگی مشاهیر و مفاخر تاریخی را در قالب آن ریخته و در شمایلی جذاب به مخاطبان خود منتقل کند. رادیو نمایش که به شکل تخصصی بر پایه نمایش و کارکردهای آن بنا شده، یکی از مهمترین و بهترین شبکههای رادیویی است که میتوان تاریخ را با درام پیوند زده و از این امتزاج سوژهای به تولید برنامههای موثری دست بزند که در عین تامین سرگرمی به انتقال میراث فرهنگی نیز کمک کند.
دغدغههای حرفهای
رادیو فرهنگ نیز به اقتضای هدف و ماموریتی که دارد، میتواند یکی از بسترهای مهم و اصلی این موضوع باشد و انتقال میراث فرهنگی را به عنوان یکی از مهمترین دغدغههای حرفهای خود دنبال کند. از جمله نقدهای دیگری هم که به نسل جوان میشود نه عدم استفاده از فضای مجازی و ابزارهای ارتباطی نوین که استفاده بیرویه، غلط و غیرهدفمند از آن است. به این معنا که سهم نسل جوان از منابع و رسانههای اینترنتی بیش از کسب آگاهی، دریافت سرگرمی، طنز و بازی است. در واقع میتوان از ویژگیهای رفتاری و اجتماعی نسل جوان به عنوان مبنای ساخت
یک برنامه بهره برد و میراث فرهنگی را در قالب جاذبههای آن به نسل جدید منتقل کرد.
ظرفیت نمایشی
برنامه «روی خط» رادیو صبا درست با تکیه بر همین نقاط انتقادی آن را به نقطه قوت بدل کرده است و نه با نفی سرگرمی و طنز که اتفاقا با تکیه و رجوع به آن برنامهای ساختهاند تا از طریق زبان طنز به معرفی و آشنایی نسل جوان و حتی بزرگسالان با مشاهیر و مفاخر علمی و هنری میپردازد. از جمله تمهیدات این برنامه در بازنمایی پیام و ساختار محتوایی خود بازیگری و استفاده از نمایش در معرفی این مشاهیر است مثل گفتوگوهای خیالی و طنازانه با دانشمندان حوزههای مختلف یا با فلان هنرمند و نویسنده. در واقع روی خط تلاش کرده میل و گرایش به سرگرمی را با کسب و دریافت آگاهی پیوند بزند و اطلاعات عمومی مخاطب را بالا ببرد؛ مخاطبی که با شنیدن این برنامه هم سرگرم شده و میخندد و هم بر اطلاعات شخصیت شناسی او اضافه میشود. لزوم ساخت چنین برنامههایی را زمانی میتوان بیشتر درک کرد که در خود همین رادیو و تلویزیون شاهد مسابقات علمی و عمومی بودهایم که بهدلیل اطلاعات پایین شرکتکنندگان جوان به طنز و کمدی در فضاهای مجازی و شبکههای اجتماعی بدل شده است. نمونهاش مسابقهای که داریوش کاردان آن را برگزار میکند و جوابهای غلط و اشتباهات فاحش شرکتکنندگان در پاسخ به سوالات بازتاب بسیار منفی در رسانهها گذاشته بود. برنامههایی از جنس «روی خط» با تمهیدات رسانهای - سرگرمی خود میتواند اطلاعات نسل جوان را نسبت به مفاخر و مشاهیر کشور خود و سایر کشورهای دنیا افزایش داده و دستکم بتواند از تکرار برخی طنزهای تلخ واقعی در برنامههای تلویزیونی جلوگیری کند. دو عنصر طنز و ساختار روایی - نمایشی این برنامهها بشدت دلنشین بوده و از بالاترین ظرفیت از حیث روانشناسی یادگیری برای تثبت اطلاعات در ذهن مخاطب برخوردار است که میتوانند با تلفیق «آگاهی و سرگرمی» الگوی جذابی از یک برنامه سرگرمکننده فرهنگی ارائه دهند.
ارائه الگوی رسانهای
آنچه که در ارتباط با این موضوع از حیث رسانهشناسی مهم است طراحی و ارائه الگوهای رسانهای است تا بر مبنای آن بتوان محتوا و مضمون مرتبط با میراث فرهنگی را در فرمهای اجرایی جذاب، بازتولید کرد و از این طریق بتوان نسل جدید را نسبت به گذشته تاریخی خود و ریشههای هویتیشان علاقهمند و راغب کرد. حتما نباید برای انتقال میراث فرهنگی یک برنامه کارشناسانه از جنس میزگرد و گفتوگو با اساتید تاریخ و فرهنگ ترتیب داد، بلکه میتوان با طراحی انواع برنامههای سرگرمکننده مثل مسابقه و نمایش و حتی موسیقی و ترانه، نسل جوان را با هویت تاریخی خود آشنا کرد و میراث فرهنگی را برای آنها به یک دغدغه درونی بدل کرد. در واقع غایت یک برنامه رادیویی در حوزه میراث فرهنگی باید علاقهمند کردن نسل جوان به هویت تاریخی و میراث فرهنگی خودش باشد، بهطوری که بتواند این انگیزه را در آنها شکل داده و تقویت کند که به خودشان بنا به احساس نیاز درونی به دنبال شناخت و کسب معرفت تاریخی درباره میراث فرهنگی رفته و نسبت به آن علاقهمند شوند. رادیو به دلیل دسترسی آسان و وسعت دامنه مخاطبانش میتواند به صدای میراث فرهنگی بدل شده و نسل جدید را از طریق الگوهای مختلف برنامهسازی به شنیدن این صدا دعوت کند.
سید رضا صائمی
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی اصغر هادیزاده، رئیس انجمن دوومیدانی فدراسیون جانبازان و توانیابان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد