در پیله بازیگری

نقش‌هایی که امیر آقایی تا امروز خلق کرده، عمدتا آدم‌های درونگرای به ظاهر سرد و بی‌روحی هستند که بزرگ‌ترین اندوه‌ها اگر بغضشان را بترکاند، جز یک قطره‌ اشک بر چهره سرد و یخی آنها هیچ دیده نمی‌شود یا در نهایت با یک فریاد دردآلود تمام احساسشان را بروز می‌دهند؛ کسانی که اگر بخندند، شادمانی به جای ردیف دندان‌ها در برق چشم‌هایشان انعکاس پیدا می‌کند و احساسات دیگرشان با گره یا گشودگی ابروها نمایان می‌شود و البته با چشم‌هایی که به وقت شادمانی و اندوه، خشم و عشق، ترس و قدرت به چیزی در پیله درون اشاره دارند.
کد خبر: ۱۰۹۳۹۵۰
در پیله بازیگری

تعداد چنین آدم‌هایی بخصوص در آثار نمایشی زیاد نیست و جالب این‌که آنها در قاب تلویزیون، بیشتر از هر بازیگری در کالبد امیر آقایی بروز یافته و به نمایش درآمده‌اند!

همین چند هفته پیش در بازپخش سریال «چرخ‌فلک» و با نقش ظهیر دیدیم که امیرآقایی اندوه، خشم و تحقیرشدگی یک مرد افغان را در شانه‌های خمیده و بغض صدایش به نمایش گذاشت یا بتازگی در «سریال نوار زرد» تمام عشق و پروانگی کاوه کیهان را در پیله جدیت، خوش‌پوشی، سختگیری و یکدندگی سرگرد آگاهی پیچید و گاهی فقط کمی از آن را برای تماشاگر عریان کرد.

تعداد نقش‌های اینچنینی در کارنامه این بازیگر بیشتر از آن است که یک اتفاق یا تصادف تلقی شود. «اولین شب‌ آرامش»، «بی‌گناهان»، «یادآوری» و حتی «ارمغان تاریکی» شاهدان دیگری هستند از بازی‌های بی‌هیاهو با کمترین بروز و نمود عینی که امیرآقایی را برای تماشاگر تعریف کرده‌‌ و به بازی او هویت داده‌اند. حتی اگر قرار به هیاهو، حرکت و برون‌ریزی باشد، امیر آقایی در جلد بازاری متعصب فیلم سینمایی «هیس، دخترها فریاد نمی‌زنند» به هیچ صراطی مستقیم نمی‌شود که نمی‌شود یا در قالب آرتیست معروف فیلم «فصل نرگس» چنان به سطح می‌آید و از خودش دور می‌شود که گویی هرگز حتی از کنار امیر آقایی نقاش، نویسنده و عکاس هم رد نشده است، اما در این نقش‌ها هم بزنگاهی هست که به دردی یا درکی از درون اشاره می‌کند.

صدای خوب، چهره منعطف که قابلیت پذیرش گریم‌های متنوع را دارد بعلاوه توانایی و تسلط بر شیوه نگاه کردن و میمیک صورت که به ظریف‌ترین شکل ممکن احساسات را بروز می‌دهد، می‌توانست برای امیر آقایی جایگاهی به مراتب قابل اعتناتر به دنبال داشته باشد، اما گویی او به ماندن در پیله و پرداختن به امورات مورد علاقه‌اش راغب‌تر است.

به خلوتش برای سرودن «بیدها در باد»، «زمان به وقت ما همیشه ابتدای شب است» و «با خود و با دیگری‌اش» پناه می‌برد و دوربینش شکارچی قهاری می‌شود برای ضبط و ثبت صحنه‌ها و لحظه‌های خاص از روزمرگی‌های زندگی و در تمام این آثار مانند نقش‌هایی که به‌عهده می‌گیرد، بر هم‌مرزی و همسایگی تاریکی و روشنی، تلخی و شیرینی و زشتی و زیبایی اصرار می‌ورزد و معمولا در آثارش چه یک هایکو باشد، چه یک عکس یا حتی یک نقش، تاریکی از روشنی و درد از شادمانی قوی‌تر است.

جهان آثار امیر آقایی چه به وقت بازیگری، چه در نوشتن یا عکاسی از پیله‌‌ای سراغ می‌دهد که قرار نیست پروانه‌ای از آن بیرون بزند. به هر حال هر پروانه‌ای به همان اندازه که زیباست، می‌تواند ظریف و شکننده باشد.

آذر مهاجر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها